این کتاب رو شروع کردم
Setting boundaries, Find Peace
که در مورد حد و مرز شخصیه، و چرا بهش نیاز داریم. #خلاصه_کتاب_متین
نویسنده خودش تراپیسته و میگه در این مدت که کار کرده، افراد زیادی با مشکلات مختلف بهش رجوع کردهان، ولی ریشه اکثر مشکلاتشون نداشتنِ حد و مرز شخصی بوده.
نویسنده در اینستاگرام خودش نکاتی رو که در جلسات تراپی به مراجعینش میگه، منتشر کردن. انقدر استقبال زیاد بود که به این نتیجه میرسه همین نکات رو مرتبتر در قالب کتاب منتشر کنه.
(این سومین کتابیه که میبینم نقطهی شروع کتاب از سوشال مدیا بوده. این هم از ویژگیهای عصر ارتباطات)
نداشتن حد و مرز فردی در روابط هم مشکلساز میشه. افرادی که روحیهی «اجتنابی» (Avoidant) دارن، مشکل اصلیشون اینه که حد و مرز فردی پررنگی ندارن. به همین دلیله که از این که یکی رو زیادی به خودشون نزدیک کنن واهمه دارن.
علائمی که نشون میده شما باید روی حد و مرز شخصیتون کار کنید:
- از اونهایی که ازتون کمک میگیرن، کم کم کینه به دل میگیرید.
- دائم شکایت دارید که به بقیه کمک میکنید، ولی اونها براتون کاری نمیکنن
- جواب تلفن رو نمیدید یا تکستی رو باز نمیکنید، که نکنه ازتون درخواستی کرده باشن
- وقتی برای خودتون ندارید
- هرازگاهی دلتون میخواد همهچی رو رها کنید و از کنار اونهایی که میشناسید محو بشید
اگر این علائم برای شما آشناست، این کتاب احتمالا براتون مفیده.
...
من خلاصه فصلهای کتاب رو در ادامه زیر این توییت اضافه میکنم.
من بخاطر مطالبی که اینجا مینویسم پولی دریافت نمیکنم. همراهی شما بزرگترین دلگرمی برای منه ❤️ ولی اگه به نظرتون این مطالب مفید هستن و خواستین من رو به یک لیوان قهوه مهمون کنید، استقبال میکنم 😊
(چون دو نفر پرسیده بودن، لینک رو ساختم)
اختلال عدم تمرکز (ADD) میتونه نشونههای مختلفی داشته باشه - بیدقتی به اطراف موقع راه رفتن، تغییرات ناگهانی روحی، غرق کردن خود در کار، تمایل به رفتار اعتیادآمیز و... ولی با این سه ویژگی اصلی شناخته میشه
- تمرکز ضعیف
- رفتار ناگهانی و فکر نشده (impulsiveness)
- تحرک زیادی /۱
تمرکز ضعیف
البته فرد در همه زمینهها مشکل تمرکز نداره. اتفاقا کسی که ADD داره روی موضوعهایی که براش جذابن خوب متمرکز باقی میمونه. مشکل اونجاست که فرد نمیتونه روی موارد دیگه که جذابیتی ندارن ذهنش رو متمرکز نگه داره - کتاب خوندن، نشستن سر کلاس درس یا... /۲
رفتار ناگهانی و فکر نشده (impulsiveness)
فرد کنترل کمی روی رفتار هیجانیش داره. مثلا اگه در گفتگویی چیز هیجانانگیزی به ذهنش برسه احتمالا حرف دیگران رو قطع میکنه، یا خریدهای فکر نشده میکنه یا موارد مشابه دیگه. /۳
آدمها در شرایط متفاوتی بزرگ میشن، تجربههای زندگیشون فرق میکنه و روحیات متفاوتی دارن. به اعتقاد نویسنده «هوش اجتماعی» یعنی درک همین تفاوتها و تطبیق پیدا کردن با روحیهی طرف مقابل تا پیام ما بهتر دریافت بشه و تعامل بهتری داشته باشیم. /۱
کتاب تا اینجا چهار روحیه رو معرفی کرده:
- 🔴 قاطع
- 🟡 اجتماعی
- 🟢 آروم و متعادل
- 🔵 تحلیلگر
آدمها معمولا ترکیب دو رنگ هستن (دو روحیه) ولی در هر شرایطی یکی از اون رنگها غالبه. شما باید تشخیص بدید با چه رنگی روبرو هستید و با توجه به اون روحیه رفتارتون رو تطبیق بدید. /۲
تطبیق با روحیه قرمز 🔴
قرمزها خیلی مستقیم و قاطع حرف میزنن. از ریسک کردن نمیترسن و از بحث هم فرار نمیکنن.
...
توصیهی کتاب در برخورد با قرمزها:
- سرعت: قرمزها آدمهای بیصبری ان. کنار اونها سرعت حرف زدن و انجام کارهاتون رو بالا ببرید
- واضح حرف زدن: قرمزها از حرفهای پراکنده بدشون میاد. بدون مقدمه و حاشیه، مستقیم برید سر اصل مطلب
- اعتماد به نفس: هر گونه تردید باعث میشه قرمزها به حرفتون توجه نکنن. نظرتون رو خیلی قوی، بدون واهمه و تخفیف دادن بیان کنید
- عقب نشینی نکنید: قرمزها بطور طبیعی تهاجمی نگاه میکنن و حرف میزنن. آرامش خودتون رو حفظ کنید. عقبنشینی جلوی قرمزها بزرگترین اشتباه ست - اونها احترامشون برای شما کم میشه /۳
اینکه برقراری ارتباط با بعضیها سخت یا غیرممکنه، بخاطر این نیست که اونها احمقن. به اعتقاد نویسنده، یه قسمت خوبیش برمیگرده به اینکه ما روحیهی اونها رو درست متوجه نشدیم. کتاب چهار دستهی کلی برای روحیهی آدمها تعریف میکنه و میگه آدمها معمولا یک یا دو تا از این رنگها هستن. /۱
روحیهی قرمز رو معمولا با «شجاعت» و «جاهطلبی» مترادف میدونن. آدمهای برونگرایی که سریع تصمیم میگیرن و عمل میکنن و نگران اشتباه کردن نیستن (میدونن بعدا میتونن مسیر رو عوض کنن) /۲
قرمزها حرفشون رو قاطعانه و مطمئن بیان میکنن. به هیچ عنوان نگران نیستن که نظرشون رو بیان کنن. بدون ملاحضه (بدون فیلتر) نظرشون رو میگن. خوبیش اینه که میشه روی صداقتشون حساب کرد. ولی در مواقعی ممکنه این رفتار بیادبانه هم به نظر برسه. /۳
سال ۱۹۹۷ وقتی «استیو جابز» مدیر موقت اپل شد که این شرکت دچار افتِ فروشِ ۳۰٪ ای بود. «جابز» از مدیرهاش این سوالهای ساده رو پرسید که برای دوستهام (هر کدوم با شرایطی) کدوم کامپیوتر رو باید بخرم؟ دید تعداد گزینهها زیاده و مدیرها نمیتونن جواب سادهای بدن.
همین باعث شد تا رویهی شرکت رو عوض کنه. گزینهها نباید گیج کننده باشن، تعدادشون کم ولی کیفیتشون بالا باشه - یه کامپیوتر و لپتاپ برای کاربرهای حرفهای، و یه کامپیوتر و لپتاپ برای کاربرهای عمومی. /۱
نویسنده این طرز تفکر «استیو جابز» رو تحسین میکنه. میگه اصلا حرف من در این کتاب همینه. کار کمتر + کیفیت بالاتر روش درست کار کردنه؛ بجای «سرشلوغی نمایشی» که آدمها با تند تند جواب ایمیل و مسج دادن نشون بدن چقدر دارن کار میکنن. /۲
هیچکدوم از ما فقط مشغول یه کار نیستیم. هزارتا کار جانبی هم داریم انجام میدیم. ولی اگه در کارهامون دقیق بشیم، میبینیم فقط چندتا از اینها هستن که برای پیشرفت ضروری ان. هر چقدر هم سر بقیه موارد خودکشی کنیم، تو کارمون بالاتر نمیریم. /۳
بعضیها در زندگی دنبال شاد بودن ان، و عدهای به دراماها و اتفاقهای بد زندگیشون معتاد. به اعتقاد نویسنده، به دنبال شادی رفتن کار بیهودهایه چون زندگی فرد به آینده و عوامل خارجی وابسته است. گیر کردن در دراماهای گذشته هم به فرد اجازه تغییر و پیشرفت رو نمیده. /۱
زندگی روند یکنواختی نداره. همیشه بین حالت «خوب» و «بد» در نوسانه. شما نمیتونید همیشه از اتفاقهای خوب خوشحال باشید. یک روز هم همهچیز اونطور که میخواید پیش نمیره. حتی بدن و روحیه شما هم یک وضعیت نداره - یک روز پرانرژی و با انگیزه اید، و روز دیگه بیمار و بیتحرک. /۲
نویسنده میگه اصلا تعریف ما از «خوب» و «بد» هم دقیق نیست. خیلی از اتفاقهای «بد» بهترین محرک و انگیزهی فرد برای تغییر و پیشرفت بودن. خیلی از اتفاقهای «خوب» هم بعدا مشخص میشه که ضررشون بیشتر از سودشون بوده. /۳
برای مدتی یکی میشه مرکز همهی دنیای شما. عشقِ این آدم مُسکنی میشه که دردها و ناراحتیهاتون رو فراموش کنید، و زندگی رو جور دیگهای ببینید. ولی این هم، مثل هر داروی دیگه، بعد از مدتی اثرش میره، و دردها و نارضایتیها برمیگردن. گاهی با شدت بیشتر. /۱
نویسنده اکثر روابط امروز رو نوعی اعتیاد میدونه.
همهی اعتیادها بخاطر این شروع میشن که فرد نمیخواد با دردی روبرو بشه. هر اعتیادی بخاطر دردی شروع شده، و احتمالا به درد بزرگتری ختم میشه. /۲
همه روابط بین حالت خوب و بد در نوسان ان. شما امروز عاشق پارتنرتون هستید و فردا اختلاف و نارضایتی پیش میاد. ولی موارد بد راحتتر به چشم میان. آسونتر هم هست که کاستیهای طرف مقابل رو تشخیص بدید، تا خودتون. طولی نمیکشه که وزن موارد منفی انقدر زیاد میشه که رابطه رو ناکارآمد میکنه /۳