این قسمت کوتاهی از تئاتر فیزیکالی به نام
Celui qui tomb کسی که میافتد
است، اثر فراموش نشدنیای از #یوآن_بورژوا، هنرمند معاصر فرانسوی.
این نمایش اصلاَ چه کار دارد میکند؟
این ویدیو را @____Neda_ دوست عزیز توئیتری برایم فرستاد.
2/16) توضیح این که چرا نمایش فیزیکال به وجود آمده منبر دیگری میطلبد، همین قدر در این مجال از من بپذیرید که تئاتر فیزیکال ترکیبی از #رقص، حرکات آکروباتیک و #نمایش میم (مثل پانتومیم) و اینستالیشن است.
اما چه چیزی را داریم نمایش میدهیم؟
3/16) یا به طور اخص این ویدیو که دیدیم، قرار است چه چیزی را نشان بدهد؟
گفتم که این کار، ساختهی #یوان_بورژوا ست. بورژوا خودش هنرمند سیرک قهاری است.
(توی پرانتز این که سیرک با آن چیزی که خیلیهامان ممکن است فکر کنیم، فرق دارد. از یک اثر جدی حرف میزنیم.)
4/16) مجموعهای که او از سال 2014 شروع به ساختن کرد و میتوانید باقی این ویدیوها را این جا ببینید: youtube.com/channel/UCxyjP…
5/16) کل این مجموعه یک تم ثابت دارد. صحنهای گردان با حدود شش نفر بازیگر که گویی در تمام مدت تلاش میکنند که صفحه بایستند.
و در لحظاتی به شکل هیجانانگیز کنار هم قرار میگیرند:
6/16) عریانیای در کار نیست، و ارجاع صریحی به سکس در این آثار وجود ندارد، با این حال #اروتیسم جاری در حرکات بازیگران روی چرخه از نظر پنهان نمیماند. تماسی که گویی در بیوزنی اتفاق میافتد. جایی در خلسهای که احتمالاَ برخی تجربه کردهایم، نمایش داده میشود:
7/16) بیوزنی، و نیروی مجازی فیزیکی که بعضی وقتها به آن نیروی گریز از مرکز میگوییم، و عنوان اثر "کسی که میافتد" و کاراکترهایی که نشانی از شخصیتهای چند بعدی نمایش را ندارند، و تنها و تنها یک کارکرد دارند، در چرخه بمانند.
حتا به این شکل:
8/16) با این حال #بورژوا حس همگرایی اجتماعی ما برای بقای در این گردونه را فراموش نمیکند. در بسیاری مواقع بازیگران برای ماندن در صحنه به بود هم نیاز دارند:
9/16) و در برخی اجراها، واقعن بعضیها قرار است بیفتند. بورژوا خودش این نقشها را "مینیاتوری از انسانها" میداند.
10/16) یادمان نرفته که #یوآن_بورژوا فرانسوی است. کشوری که سنت جدی در تئاتر فیزیکال و رقص مدرن دارد.
اما یک چیز دیگر هم دارد. نقاشیای مشهور به نام "قایق مدوسا" که اگر گذارتان به لوور افتاده باشد، حتماً آن را دیدهاید. ولی شاید توجه نکرده باشید که نقش مهمی در هنر فرانسه دارد.
11/16) کَلَکِ مِدوسا یا قایق مدوسا
Le Radeau de la Méduse
اثری #تئودور_ژریکو، در اوایل قرن 19 است. تصویر رمانیتک از نجاتیافتگان ناو جنگی مدوسا را بر روی تختهپارهای در خلیج آرگوین.
شباهت کار بورژوا به ژریکو را میبینید:
12/16) در مجموعهی "کسی که میافتد" اثر شاخص دیگری هم وجود دارد که بارها در همین توئیتر دیدهاید.
این کار در پانتئون در پاریس در اکتبر 2017 اجرا شد.
یک راه پله دایرهای چرخشی با یک ترامپولین در مرکز آن، و گروه کوچکی از رقصندگان لباسهایی که فرم هیچ چیزی نیستند،
13/16) از پلهها بالا میروند و و هر کدام بهطور متوالی روی ترامپولین میافتندند و به پله باز میگردند و این چرخه را ادامه میدهند.
میشود یاد سیزیف نیفتاد؟
14/16) اما بازی باز هم این جا تمام نمیشود. گفتم که این ایسنتالیشن در #پانتئون انجام شد.
برای بچههای فیزیک و علاقهمندان تاریخ و فلسفهی علم این جا جای خیلی مهمی ست.
همهمان #آونگ_فوکو را میشناسیم. آونگ عظیمی که #لئون_فوکو اواسط قرن 19 ساخت تا حرکت زمین را اثبات کند.
15/16) احتمالاَ دیگر حدس سختی نباشد که این آونگ در پانتئون است.
گردش زمین این جا به نمایش گذاشته بود.
خود #یوآن_بورژوا جایی گفته بود که
"رابطه با نیروهای فیزیکی یک نوع بیان جهانی است.... زیرا پدیده فیزیکی چیزی است که در همهی فرهنگ ها اتفاق میافتد."
:
16/16) نمایشهای فیزیکال بورژوا برای همین چیزها ست که در جهان مشهور شدهاند.
حالا شاید دیدن یک قسمت دیگر لذتبخشتر باشد.
ببخشید که باز طولانی شد.
• • •
Missing some Tweet in this thread? You can try to
force a refresh
1/7) "هر چه طولانیتر و بیشتر به یک داستان خندهدار نگاه کنیم، غمانگیزتر میشود."
این روایت #گوگول از کمدی یا تراژدی بودن یک داستان است.
2/7) در مورد عظمت گوگول در ادبیات روسیه، نظر مشهوری وجود دارد که احتمالاً همه بارها شنیدهایم این که "همهی ما از زیر شنل گوگول بیرون آمدهایم."
گوگول و شنل او آن قدر بر ادبیات مدرن روسیه و متعاقب آن کشورهای دیگر تاثیر گذاشت که این بیرون آمدن از زیر شنل او، امری بدیهی شد.
3/7) این را هم در پرانتز عرض کنم که بر خلاف آن چ که در منابع فارسی میبینید، این جمله از ایوان تورگینف نیست. نه این که نظر تورگینف این نبوده باشد، بلکه این جمله به کسان دیگری هم نسبت داده شده و داستایفسکی هم از این نسبت در امان نمانده.
برای این که این را نقاشی میکرد و میگفت دارم طرح استوریبورد برای فیلمام میزنم!
2/8) یکی چیزهایی که تماشای فیلمهای #آکیرا_کوروساوا به طرز فوقالعادهای جذاب میکند، این است که میتوانید هر لحظه که دوست داشتید، روی پلانی فیلم را نگه دارید و یک عکس خوب را تماشا کنید.
3/8) کوروساوا برای کشیدن استوریبوردهای خودش از گچ، آبرنگ، گواش و سومی (تکنیک سیاهقلم ژاپنی) استفاده میکرد.
1/15) شاید جوانها به جز رهبر فعلی جمهوری اسلامی که ردیف دوم نشسته و احتمالاً بازرگان که ردیف جلو وسط نشسته، برای شناختن باقی آدمها کمی با مشکل مواجه شوند و مقایسه ایرج ملکی با این مجلس خیلی برایشان معنادار نباشد.
اما ماجرا چیست؟
2/15) آنها که ردیف اول نشستهاند، از راست: احمد صدر حاجسیدجوادی، مهدی بازرگان تبریزی، و یدالله سحابی اند،
و ردیف عقب هم آن که سمت چپ با پیراهن آستین کوتاه نشسته جواد فکوری است.
خب که چی؟
3/15) دکتر احمد صدر حاجسیدجوادی، اهل قزوین، قبل از انقلاب وکیل بود، و وکالت سرشناسترین روحیانیون تاریخ معاصر ایران را ایشان بر عهده گرفت: سید علی خامنهای، محمدرضا مهدوی کنی، صادق خلخالی، فرزندان سید عبدالکریم موسوی اردبیلی و علی مشکینی، عبدالرحیم ربانی شیرازی، و ...
1/16) در نگاه اول ممکن است تصور کنیم که این نقاشی به چند قرن قبل تعلق دارد. مثلاً دوران رنسانس یا رمانتیسیسم؟
اما این طور نیست، این کار نه به خاطر قدمتش، که بنا به دلایل دیگری از توئیتر و فیسبوک علاقمندان به هنر درآورد.
2/16) شاید از این جا شروع کنیم که این نقاشی کار چه کسی است، بد نباشد.
بهتر از ترکیب رنگ و موضوع آن فریبمان ندهد، این کار بسیار متأخر است. ظاهراً ایگناتسیو ترلیس، نقاش معاصر اسپانیایی، حوالی سال 2017 این نقاشی را با نام
RÉQUIEM مرثیه
کشیده است.
3/16) و سال 2018 بخشی از نقاشی، طرح روی جلد آلبوم گروه سادیستیک با نام
l'appel du vide ندای مغاک
شد.
(البته حادر مورد این تاریخها خیلی مطمئن نیستم)
1/19) ممکن است این نقاشی این روزها بارها در تایملاین سوشالمدیای شما آمده باشد.
چه چیزی این آن را این طوری مهم کرده؟
چرا نمیشود ندیدش؟
2/19) در نگاه اول یک نقاشی قرن نوزدهمی، مثل همهی نقاشیهای آن دوره است. اما حتا اگر مخاطب نقاشی و هنرهای تجسمی هم نبوده باشید، با دیدن این نقاشی یک چیز بلافاصله توجه شما را جلب میکند.
این چشمهایش:
3/19) اما ماجرا چیست؟
اول این که این نقاشی
La Fiancée hésitante
که بعضاَ The Reluctant Bride هم ترجمه شده و شاید بشود نامزد مردد یا عروس بااکراه آن را ترجمه کرد،