پژوهشگران تعداد مشخصی از گروه های ترک، لر، عرب، فارس، بلوچ، ترکمن، کرد، زرتشتی، گیلک، جزایر خلیج فارس و سیستانی را انتخاب میکنن و آزمایس میگیرن.
نتایج نشون میده که همه از یک ریشه هستیم؛ فقط بلوچ و جزایر خلیج فارس و اعراب کمی
التقاط با همسایه ها داشتن.
زرتشتی ها وسطکلاستر همه اقوام هستن.
اختلاف بین دوتا فارس ممکنه از یک فارس و یک ترک بیشتر باشه.
نتایج نشون میده که ماها با مردم Tuscany ایتالیا ژن مشترک زیادی داریم.
همچنین اگه ما را با اعراب و جنوب آسیا و شرق آسیا و... مقایسه کنن، با اروپاییها
2/
نزدیکتریم.
نکته جالب اینه که عرب زبانان، کردها، و ترک ها فرقی با فارس ها، گیلک ها و غیره ندارن و فقط زبانشون تغییر کرده. سیستانی ها، دورترین از نظر ژنتیکی به هسته ژنتیک ایرانی هستند، ولی زبانشون آریاییه.
ژنتیک این افراد با ژن اجساد خیلی قدیمی هم چک شده و نتیجه اینکه ما
3/
همه با آدمای ۵۰۰۰ سال و ۱۰۰۰۰ سال پیش خیلی شبیه هستیم.
عربزبانها ژنشون کاملا با اعراب خلیج فارس، غرب آسیا و شمال آفریقا فرق داره و شبیه بقیه ایرانیاست.
ـ consanguinity که میزان ارث بردن ژن از یک منبع مشترک است، بین ایرانی ها بیشتر از بقیه گروه های دنیاست که نشونه دیگریست
4/
اینکه همه مهاجران، در دریای ژنتیک ایرانی ها محو شدن.
در کتیبهٔ بیستون از حدود جغرافیایی مازندران و گیلان با نام پتشخوارگر نام برده شده است. عنوان رسمی مرزبان و حاکم این مناطق هم پتشخوارگرشاه بود.
اما به مرور این منطقه به تپورستان تغییر نام داد. چرا؟ چون یکی از اقوام ساکن در منطقه،
تپوریها بودند. البته همزمان، پدشخوارگر هم در کنار تپورستان به کار میرفت.
به هر حال، نام تپورستان بعد از اسلام معرب شد و تبدیل به تبرستان و طبرستان شد. اما از حدود قرن هفت هجری، ناگهان منطقه به مازندران تغییر نام داد! هیچ مشخص نیست که علت این تغییر نام چیست.
ابناسفندیار، مورخ بزرگ ایرانی قرن هشت که زاده طبرستان و بزرگشدهٔ این منطقه بود، در کتاب ارزشمندی که به نام «تاریخ طبرستان» نوشت و تا امروز هم باقی مانده، در این مورد میگه که نام اصلی و همیشگی منطقه، از دیرباز طبرستان بود. اما مشخص نیست که طی
ـ #رشتوی_جدید
«نخستین منظومه شعر حماسی ایرانی بعد از سقوط ساسانیان که درمورد آرزوی نجات ایران از چنگ نیروهای مهاجم عرب نوشته شد.»
در باورهای ایرانی و بر پایه متون زرتشتی ِ نوشتهشده در دوره ساسانیان، دین زرتشتی ٣ منجی داشت. منجی اول هزار سال بعد از زرتشت
ظهور میکند و نام او #هوشیدر است. هزار سال بعد از او منجی دوم با نام هوشیدرماه ظهور میکنه و بعد از هزار سال منجی سوم که سوشیانت نام داره ظهور میکنه و با کشتن اهریمن و دیوها، جهان رو برای همیشه پاک میکنه.
٢/
هرکدوم از این سه منجی یارانی دارند که بعدا در موردشون رشتو میزنم. یکی از یاران هوشیدر که منجی اول هست، کِیبهرامورجاوند نام داره و موضوع این رشتو هم ایشون هستند. بر پایه اساطیر قدیمی ایرانی، کِیبهرامورجاوند از ایرانیان مقیم هند
از کاوشهای باستانشناسی در #تپه_اهرنجان در راستای مطالعات پیش از تاریخِ شمالغرب کشور و حوضه دریاچه ارومیه، ۴ گور در عمقهای متفاوت مربوط به دوره مس و سنگ شناسایی شده است. اجساد در داخل روستا و در زیر کف خانهها بهصورت چمباتمه یا جنینی بر روی یک پهلو، چپ یا راست در جهات مختلف و
معمولاً در جهت شمالی-جنوبی یا شرقی-غربی دفن شدهاند. این اجساد به صورت منفرد و در یک مورد به صورت دستهجمعی (سه تدفین) در گورهای بیضی و مستطیلشکل به خاک سپرده شدهاند. تنها در یک مورد در کنار یکی از تدفینها یک پیاله سفالی و
یک تیغه از جنس ابسیدین کشف شد. یکی از تدفینها را با لایهای از گل اخری پوشاندهاند و آثار گل اخری در کف چاله گور و همچنین روی استخوانها دیده میشود.
چندباری از زبان مزدورها و ایرانفروشان، کلمهٔ #نژادپرست را خطاب به ایرانیان شنیدم.
این #رشتو، یک تودهنیِسنگین به پوزهٔ شارلاتانهاست:
١ـ در جنگجهانیدوم با آلمانها توافق کردیم یهودیان ایرانی، آریایی هستند! با این توافق هزاران گذرنامه ایرانی برای یهودیان اروپا صادر کردیم.
٢- در حدود یک قرن قبل، وقتی که در اوج قحطی و بیماری و حضور نظامیان بیگانه قرار داشتیم، برای در امان ماندن ارامنه از نسلکشی توسط آدمخوارهای ترکیه، در کنسولگریهای ایران در عثمانی برای آنها گذرنامه ایرانی صادر کردیم و مرزها را به رویشان باز گذاشتیم.
٣ـ در اواخر جنگجهانیدوم، با آغوش باز به لهستانیهایی آواره پناه دادیم و درحالیکه طبق قانون کشورمان، قبرستانهای خود را پس از ۴۰ سال به پارک و پاساژ تبدیل میکنیم، با وجود گذشت ٧٠ سال، به احترام انسانیت، هنوز به قبور لهستانیهایی که در ایران درگذشتند، دست نزدهایم.
یکی از جالبترین نوشتههای یافتشده در حوالی قم، این نوشته است که درمورد قربانی برای #ایزد_مهر است. این نوشته در سال ٧٠ هجری و حدودا چهل سال بعد از سقوط ساسانیان نوشته شده است.
در متن این نامه آمده که مردی به نام فرخ، دو گوسفند برای ایزد مهر قربانی کرده و یک گوسفند
را نیز به فرماندار عرب منطقه داده است. همچنین در متن، از حیواناتی به مانند خوک (خوکچک ریگی) نام برده شده که نشان میدهد هنوز ایرانیان در دهههای ابتدایی حمله اعراب، از گوشت آن استفاده میکردند و آنها را پرورش میدادند. از میان خوراکیها، جالب است که از
از غذاهایی مثل "بریان"و"اسپید باج" و "مرغ" نام برده شده و نشان میدهد ما از دوره ساسانیان برخی از غذاهایمان تغییر نکرده. همچنین از "آرد گندم" و "برّه" نیز در لیست یاد شده است.