قطعا #هلیم خوردن هیچ بنی بشری به من ربط نداره،من که با چنگال می خورم بدون شکر بدون نمک،لذتی که در خوردن هلیم با چنگال هست رو فقط موقع خوردن بورانی بادمجون وبورانی اسفناج با چنگال تجربه کنید ولاغیر ؛اما حالا به حرف من که اندازه کله مورچه ای ؛سر سوزنی #غذامذا تجربه دارم گوش کنید
هم خوردن هلیم با چنگال رو تجربه کنید هم آداب این مدلی سبزی پلو با میگو رو.#میگو پوست کنده رو توی یه مقدار تخم مرغ زده شده وپودر تخم گشنیز وپودر خردل وفلفل آسیاب شده ویه چشم گنجشک زعفرون ویه کمی پودر انبه بخوابون تو یخچال.
سبزی پلو رو دم کن با سیر وگشنیز زیاد.تقریبا پلو آماده بود
که آماده بود سالاد شیرازی رو ردیفش کن به وفور.با نمک وآبغوره ونعناع خشک.حالا که پلو وسالاد آمادست.روغن بزار داغ بشه.میگو هارو بنداز سرخ بشه.
نه جانم؛نمک یادم نرفته.اون پودر انبه علاوه بر بوی خوشش شوری هم داره؛اگر شوری خور هستی؛یه کمی نمک اضافه کن بپا خیلی شور نشه.میگو ظرف چند
دقیقه میپزه ؛سه چهار دقیقه کافیشه،بیشتر سفت میشه.وقتی آماده شد وسرو کردی،با این آداب بخور وکیف کن.سبزی پلو بریز تو بشقابت.روش سالاد شیرازی بریز.خیلی مهمه که اول یه دونه میگو بذاری تو دهنت.
همونطور که داری میگو رو تو دهنت مزه مزه می کنی وطعم اون ادویه هارو حس می کنی واز عطر وطعمش
لذت میبری؛یه قاشق هم از اون شاهکار سبزی پلو آغشته به سالاد شیرازی بزار تو دهنت.چشمات رو ببند وشکر گزار باش بابت این همه نعمتی که داری ومیتونی تک تک لذت این احساسات خوب رو تجربه کنی.ببین!می دونم خوردن سالاد با غذا خوب نیست.زمان هظم غذای خام وپخته متفاوت هست وبهتره بین خوردنشون
فاصله باشه.ولی جان مادرت اگر میخوای این دلخوشیهای کوچیک رو هم ازمون بگیری؛بی خیال شو ورد شو برو.این جور که بوش میاد اینا #برجام سازش نمی کنند وهیچ تبادل وتوافقی صورت نمی گیره،#آب#دریاچه_ارومیه به اون بزرگی رو خشک کردند،اشک چشم من وشما که دیگه جای خود داره چزوندن دلمونم نرمالایز
داره میشه،بزار دلمون به همین چیزا خوش باشه.
• • •
Missing some Tweet in this thread? You can try to
force a refresh
دیشب همینجا یه رشتوی طولانی خوندم از خفت گیری وماشین ربایی کاربری که همه چی رو با جزییات توضیح داده بود وتوصیف کرده بود.نوشته بود که سمت غرب تهران حدودای یک نیمه شب تو ماشین با دوستش موزیک گوش می دادند وسیگار می کشیدند.جلوی یه پارکی ودوتا جوون میان ازشون سیگار میگرند وبهشون
گل تعارف میکنند واینا قبول نمی کنند وخلاصه دوستش از ماشین میره بیرون ویکی از اون جوون گلیا که به اینا تعارف کرده بودند میاد میشینه تو ماشین وبعد چاقو نه؛همون تیزیشو در میاره ومیذاره رو پهلوی اینو ومیگه از ماشین پیاده شو.بعد این از ماشین دور میشه وتا جاییکه می تونسته به دویدنش
ادامه میده .بعد خلاصه میرسند در خونه تی که درو براشون باز میکنه وبهش آب میده وپلیس هم که خبر کرده بودند بعد از اینکه آبها از آسیاب می یفته انگار پیداش میشه.
خب!
هیچی دیگه همین چند دقیقه پیش بچه رو بردم کلاس.یه ربع وقت داشت تا شروع کلاسش.گفتم من برم راجع به غیبت هفته دیگه ات صحبت