#رشتو #ریتوییت
بخوانید حتما ♡
« نامه ای به #آزادی » 1/ آي اي آزادي؛ اگر روزي به سرزمين ما رسيدي در قالب پيرمردي سياه پوش با ريش سپيد و عباي سياه، با لهجه اي غريب و فرهنگي عرب و چشماني سرد، نيا.
برايمان از مرگ نگو؛ به گورستان نرو، گورستان پايان است نبايد آغاز باشد.
2/ #مهسا_امینی #اعتصابات_سراسری
اين بار توي دهان هيچكس نزن، وعده ي توخالي نده، نفت را بر سر سفره ها نيار، نانمان را بر سر سفره هايمان باقي بگذار، از آب و برق مجاني نگو، از تلاش انساني بگو، از سازندگي و آباداني بگو، از تعهّد كور نگو، از تخصص و دانش و شور بگو
آي اي آزادي . . .
3/ #مهسا_امینی #اعتصابات_سراسری
آي اي آزادي!
اگر روزي به سرزمين ما رسيدي؛ با شادي بيا، با چادر سياه و تحجر و ريش نيا، با آواز و موسيقي و رنگ بيا، با تفنگ هاي بزرگ در دست كودكان كوچك نيا، با گل و بوسه و كتاب بيا.
4/ #مهسا_امینی #اعتصابات_سراسری
از تقوي و جنگ و شهادت نگو، از انسانيت و صلح و شهامت بگو.
برايمان، برايمان از زندگي بگو، از پنجره هاي باز بگو، دلهاي ما را با نسيم دوستی آشتي بده، با دوستي و عشق آشنايمان كن، به ما شأن انسان بودن را بياموز، به ما بياموز كه چگونه زندگي كنيم؛
5/ #مهسا_امینی #اعتصابات_سراسری
چگونه مردن را به وقت خود، خواهيم آموخت.
اي آزادي !
اگر به سرزمين ما رسيدي، بر قلب هاي عاشق ما قدم بگذار
مهرت را در دلهاي ما بيفكن، تا آزادگي در درون ما بجوشد و تو را با هيچ چيز ديگري تاخت نزنيم، با هر نفس يادمان بماند كه تو از نفس عزيزتري
6/ #مهسا_امینی #اعتصابات_سراسری
تا بدانيم كه آزادي يك نعمت نيست، يك مسئوليت است
به ما بياموز كه داشتن و نگاه داشتن تو آسان نيست
ما را با خودت آشنا كن، ما از تو چيز زيادي نمي دانيم
ما فقط نامت را زمزمه كرده ايم،
اي ناديده ترين !
ما به وسعت يك تاريخ ، از تو محروم مانده ايم🖤
7/ #مهسا_امینی #اعتصابات_سراسری
هان اي آزادي !
اگر به سرزمين ما آمدي با آگاهي بيا تا بر دروازه هاي اين شهر تو را با شمشير گردن نزنيم، تا در حافظه كند تاريخ نگذاريم تو را از ما بدزدند
آخر مي داني !
بهاي قدم هاي تو بر اين خاك، خون هاي خوبترين فرزندان اين سرزمين بوده است🖤
آخر/ #مهسا_امینی #اعتصابات_سراسری
بهاي تو سنگين ترين بهاي دنياست
پس اين بار با آگاهي بيا🖤
«داریوش - دکلمه آزادی»
• • •
Missing some Tweet in this thread? You can try to
force a refresh
#رشتو #مهسا_امینی
بخونید حتما 👇 1/ امشب قیامت بود و منو سه تا از بچه ها (دختر) داشتیم در میرفتیم که رسیدیم به یه ماشین پلیس که یه سرگرد و سه تا سرباز دورش بودن. فاتحه خودمونو خوندیم و با وحشت نگاشون کردیم؛ آره کارمون تموم بود. پلیسه یکم با جدیت نگامون کرد، اومد جلو و گفت:
2/ گفت: نرید سمت کریمخان مامور زیاد گذاشتن، بندازید از اینطرف برید. ما وحشت زده نگاش میکردیم فقط. داد زد گف نرید میگم بازداشتتون کنن، ماهم دوپا داشتیم دوتای دیگم قرض گرفتیم و رفتیم. موقعی ک داشتیم میرفتیم برگشتم و داد زدم گفتم قول میدم به همه بگم چقد مردییییییی
گفت فقط بریدددددد.
3/ خواستم از همین تریبون بگم خیلییییییییییی مردی
آره داداش
خیلیییی مردی
کاش میتونستم بگم اسمتو
خیلیییی مردی اگه نبودی شاید من نمیتونستم اینو توییت کنم.
اره داداش تو یه باغیرتییییی
کاااااااش میشد اسمتو بگم ♡
اسم و چهرتو یادمه و تا عمر دارم خاک پاتم داداش
تو یه مردیییییی 😭