جمهوری اسلامی هنوز فکر میکنه قضیه مثل ۸۸ است. رهبر ماجرا را حصر کنه چند تا لیدر را بگیره قضیه تمام میشه. هنوز دوزاریش نیفتاده اون جنبش سیاسی بود این یکی جنبش اجتماعی است. با یکی دو نفر طرف نیست. با یک تغییر اجتماعی مهم طرف است که که کلا سبب تغییر همه ارزشها شده. #MahsaAmini
حتی از اینکه جنبش رهبر نداره دوزاریش نیفتاده که با چه پدیده متفاوتی رو به رو است. به زور می خواد براش رهبر بتراشه بعد اون رهبر را با گند بکشه که مثلا اینجوری مساله جمع بشه. #MahsaAmini #مهسا_امینی
در ادامه جمهوری اسلامی به این نتیجه رسید پس حتما شبیه ۱۸ تیر ۷۸ است. مساله همه زیر سر دانشجوها است. برای همین به دانشگاه شریف حمله کرد و هر جنایتی خواست کرد تا بقیه بترسند و مساله جمع بشه. فرداش مدارس و دبیرستانها شلوغ شد. #مهسا_امینی #اعتراضات_سراسری
۱۱ مهر ۱۴۰۱، خامنه ای در مراسم دانشگاههای افسری گفت جوانانی و نوجوانانی که به خیابان میاند، هیجانی و احساسی میاند و باید تنبیه بشند.
بعد سخنرانی ارتش سایبری با هوا کردن هشتگ خامنهای در تویتر مانور اقتدار زدند و جشن پایان اعتراضات گرفتند
۱۶ مهر #اعتراضات_سراسری شد #مهسا_امينی
در ۲۳ مهر ۱۴۰۱، جمهوری اسلامی متوسل شد به روشهای اوایل دهه شصت و بخشهای از زندان اوین را آتش زد تا از طریق ایجاد وحشت عمومی، دیکتاتوری منحوس خودش را مسلط کنه.
۳۰ مهر، تظاهرات ۸۰ یا به تخمین برخی صدهزار نفری ایرانیان در شهر برلین. تظاهراتی که احتمالا مناسبات اروپا با جمهوری اسلامی را بطور جدی دچار تغییر کنه.
همزمان چند روزی است که صحبت از تحریم جدی ج. ا. به خاطر ورود به جنگ اکراین است.
تلاش مشهود جمهوری اسلامی برای ایجاد تفرقه بین اقوام مختلف، دیدگاههای مختلف سیاسی و مذهبی و غیره، تا اینجای کار نتیجه معکوس داده و سبب شده همه مخالفانش تلاش کنند اختلافها را کنار بگذارند و برای هدف مشترکشون که سقوط جمهوری اسلامی است متحد بشند.
ضربه تظاهرات برلین در ۳۰ مهر سنگین بود. به یکباره همه عوامل مخفی ج. ا در شبکههای اجتماعی فعال شدند که حامد اسماعیلیون را خراب کنند.
۳ آبان، دانشجویان دانشگاههای مختلف ایران سد تفکیک جنسیتی غذاخوری دانشگاهها را شکستند. #IranRevoIution2022 #مهسا_امينی
۴ آبان مراسم چهلم #مهسا_امينی در سقز با حضور چشمگیر مردم این شهر برگزار شد. ویژگی مهم این مراسم حضور گسترده مردم بود. اتفاقی که در صورت تکرار پر شهرهای دیگه اعتراضات را وارد مرحله جدیدی خواهد کرد.
در غروب چهلم #مهسا_امینی حمله مسلحانهای به شاهچراغ صورت گرفت و عدهای از هموطنان کشته شدند. حملهای که داعش به عهده گرفت. باور عمده مردم مخالف این است که حمله با هماهنگی نهادهای حکومتی بود. در همین روز ساختمان متروپل که قبلتر ریخته بود بطور کامل سقوط کرد و عدهای زیر آوار ماندند
اخیرا یک حرکتی شکل گرفته به اسم عمامه پرانی. در کوچه و خیابون میزنند زیر عمامه آخوندها. این حرکت به طور جدی نظر شخصیم را نسبت به این جنبش عوض کرد. این جنبش فراتر از یک جنبش سیاسی یا اجتماعی ساده است. این یک جنبش عمیقی است در حد جنبش مشروطه. پیش لرزههای زلزله بزرگ پیش رو است
جنبش بزرگ مشروطه خواهی که سبب شد شاه و رعیتی عوض بشه و مردم شهروند دارای حق بشند و اجازه بازخواست داشته باشند. این جنبش اخیر به نظرم رنسانس اندیشه ایرانی است و دوره گذر از مشروعیت دینی و پایان نهاد پوسیده دین. فساد شدید روحانیون دینی کار خودش را کرد.
عمامه پرانی داستان خشم نیست. اگر خشم بود آخوند را می زدند. داستان هجو است و نشون دادن این است که پادشاه لخت است. زیر این عمامه گنده که نماد ارتباط با آسمانها شده، یه سری کلههای کوچولو قرار داره.
و سالگرد آبان خونین ۹۸ رسید و این قیام بزرگ ملی به اوج خودش رسید
اعتراض به گرونی به یکباره قیمت بنزین که جوابش کشتار خونین معترضین بود منجر شد به تغییر خواسته مردم. امروز مردم سقوط کل حکومت فاسد را میخواهند و در راس اون خامنهای جنایتکار #مهسا_امینی
این کتاب را اخیرا تموم کردم و یه سری نکات کتاب برام جالب بود. خلاصهاش را این زیر مینویسم. شاید برای بقیه هم جالب بود رفتند سراغش.
نویسنده کتاب استاد روانشناسی دانشگاه است که روی موضوع خوششانسی تحقیق کرده و سعی کرده توضیح علمی پیدا کنه چرا عدهای خوش شانس تر از بقیه هستند.
نویسنده در گام اول یک پرسشنامه ساخته راجع به موقعیتهای مختلف و سعی کرده یک معیار عددی بسازه برای اینکه هر کس چند نمره خوش شانس یا بدشانس است. خوش شانسی می تونه در بردن جایزه، پیدا کردن موقعیتهای خوب، پول پیدا کردن، پیدا کردن شریک عاطفی خوب و غیره باشه.
در ادامه آدمها را بر اساس نمره خوش شانسی و بدشانسی طبقه بندی کرده و سعی کرده بفهمه چه ویژگی بین آدمهای خوش شانس مشترک است که اون ویژگی در آدمهای بدشانس نیست. از این طریق در نهایت خواسته بفهمه چه ویژگی سبب خوش شانسی و چه رفتاری سبب بدشانسی میشه.
اینجا یه مجموعه سوالاتی است که بعد از مصاحبه فنی در بخش مصاحبه رفتاری مرسوم است. یک سری را اینجا می گذارم شاید به درد کسی خورد. در آخر رشته تویت هم تکنیک جواب دادن به این مدل سوالها را می گذارم.
Describe a situation in which you were able to use persuasion to successfully convince someone to see things your way.
Describe a time when you were faced with a stressful situation that demonstrated your coping skills.
یکی از بدترین قسمتهای ADHD که خیلی آزارم میده و تا مدتها فکر میکردم عادی است و همه مردم همینجور هستند نقص در درک بقای شی است object permanence.
به این صورت که وقتی چیزی را نبینم بعد یک مدتی کلا فکر میکنم وجود نداره. برای همین اگر خوراکیها که خریدم تو چشمم نباشه یادم میره.
برای همین سبب میشه که هر دفعه میرم خرید خمیردندون بخرم. چون هر دفعه فکر میکنم ندارم. چون خمیردندونها را ته کمد میگذارم که با چشم نمیبینم برای همین چون هر روز نمیبینم مطمین هستم که ندارم. مشابه همین در خرید کل چیز دیگه هم هست.
بدترین قسمتش رابطه با آدمها است
آدمهایی که هر روز میبینمشون برام زنده هستند و وجود دارند و باهاشون وقت میگذرونم و بهشون فکر میکنم. آدمهای که دیگه نمیبینمشون دیگه ناخودآگاه انگار وجود ندارند و روابطم به سرعت از بین میره و تبدیل میشند به خاطره.
به معنی مطلق کلمه از دل برود هر آنکه از دیده برفت.
پدرم دبیرستان بانکداری درس خونده بود. اون زمان یه کتابچههای داشتند به نام جدول لگاریتمی. برای ضرب اعداد بزرگ، اول لگاریتم هر عدد را با کمک این جدولها به دست میاورند. بعد لگاریتمها را جمع میکردند. بعد میرفتند سراغ جدول معکوس لگاریتم و حاصل را پیدا میکردند. تا ماشین حساب اومد
میگفت روزی که ماشین حساب اومد هم ما و هم معلمهامون ترسیده بودند. فکر میکردیم این همه سال درس خوندیم یه ماشین همه کارها را میکنه. ما دیگه به چه درد میخوریم؟
ولی اینطور نشد. ماشین حساب شغل ما را از بین نبرد بلکه کارمون را راحت کرد و شغلمون بهتر شد.
حالا داستان چت جی بی تی و هوش مصنوعی و غیره هم همینه. این ترس از اینکه ماشین جای ما را خواهد گرفت و ما بیکار میشیم اولین بار نیست که پیش اومده. ماشین زندگی ما را عوض خواهد کرد. کارهای تکراری را بهش میسپاریم و کارهای مهیج تر م جدیدتری انجام خواهیم داد.
تمام پروژههایی که این سالها انجام دادم در کانادا یا آمریکا بود. اولین بار بعد سالها یک پروژه در یک کشور در حال توسعه در آمریکای جنوبی داریم. در یکسالی که مشغول این پروژه هستم به اندازه سه چهار سال دهنم سرویس شده. بدقولی، بینظمی، دو دره بازی و کیفیت پایین اجناس سرویس شدم.
یعنی هر کس از هر جا بتونه کم میگذاره هر کس فرضش اینه که اگر مشکلی پیش بیاد یکی دیگه باید چک می کرده و خودش مسولیتی نداره که کاری که داره انجام میده همه جوانبش را چک کنه.
کیفیت جنسها هم واقعا بد است. تولید کننده فرضش اینه که ما باید تمام مراحل تولیدش را چک کنیم وگرنه اشغال میده
روزی که قول میدند و ما مطابق عادت روی همون روز برنامه ریزی میکنیم که تجهیزات را تحویل میدند رسما از روی هوا است. ما وسطش ده بار باید بریم فشار بیاریم که به قولشون وفادار باشند و تهش هم دیرتر از چیزی که قول داده بودند تحویل میدند و گند میزنند به همه برنامهریزی ساخت و ساز
مارگارت اتوود، یک داستان کوتاه داره با عنوان « پایانهای خوش»
داستان اینجوری شروع میشه:
جان و ماری ازدواج میکنند.
بعد چه اتفاقی میافته؟
اگر پایان خوش میخواهی برو سراغ بخش الف
الف)
جان و ماری عاشق هم شدند و ازدواج کردند. هر دو شغلهای ارزشمند و پولسازی داشتند که هیجانانگیز و چالشی بود. یک خونه خوب خریدند. قیمت ملک بالا کشید. بعد که اوضاعشون بهتر شد، دو تا بچه آوردند که خودشون را وقف اونها کردند. بچههاشون خوب بار اومدند.
جان و ماری زندگی سکسی هیجان انگیزی داشتند و دوستانی ارزشمند. با هم مسافرت میرفتند. بازنشسته شدند. تفریحات و سرگرمیها هیجان انگیز و چالشی داشتند. در نهایت مردند. این پایان داستان است.