این روزها حامیان جمهوری اسلامی از عملکرد "امپراتوری دروغ رسانهای" به شدت مینالند.
منظورشان عمدتاً #شبکههای_فارسی_زبان خارج از کشور است که اعتراضهای جاری در ایران را طبق امیال و علایق سیاسی خود پوشش و بعضاً جهت میدهند.
از قدیم اما گفتهاند "خود کرده را تدبیر نیست!" چرا که در ایجاد و مرجعیت این "امپراتوری رسانهای" در خارج از مرزهای کشور، خودِ مسئولان جمهوری اسلامی نقش اول را بازی کردهاند.
آنها خودشان #مطبوعات منتقد و پاسخگوی داخلی را قلع و قمع کردند.
آنها خودشان با اعمال فشار و تهدید علیه جامعۀ روزنامهنگاری، اعضای این جامعه را به ترک وطن و فعالیت در رسانههای آن طرف آب مجبور کردند. آنها خودشان با ایجاد فهرست سیاه از کارکنان این شبکهها و تهدید اموال و خانوادههایشان، برخی از آنان را به دندۀ کین و لج انداختند.
آنها خودشان با منع صاحبنظران منصف و منتقد داخلی از مصاحبه با آن رسانهها، عملاً به یکسویه شدن نوع اطلاع رسانی آنها کمک کردند. آنها خودشان بخشهای خبری و تحلیلی دستگاه عریض و طویل #صداوسیما را به صورت تریبونی یکجانبه و بیاعتبار و کسلکننده و تکراری و بیخاصیت
و مورد انزجار بسیاری از اقشار جامعه در آوردند. آنها خودشان مانع شکلگیری یک جریان رسانهای قوی و مستقل و معتبر و مسئول و پاسخگو در داخل کشور شدهاند.
با این عملکرد و کارنامه، گلایه و توقعشان از چیست و کیست؟
از مردمی که از خبررسانی دستگاه کسالتبار و غیرحرفهای صدا و سیما و دیگر رسانههای نوشتاری بدزبان و بیادب و تهدیدگر همسوی آن، خسته و منزجر شده و به ناچار به "امپراتوری رسانهای" آن سوی مرز پناه بردهاند؟ یا از خودشان که موجب پهن شدن این سفره در خارج از مرز شدهاند؟ #احمد_زیدآبادی
• • •
Missing some Tweet in this thread? You can try to
force a refresh
یکی از ایرانیان خارج از کشور که بعضاً نوشتههای مرا نقد میکند، #ابوالفضل_محققی است. وی پیش از این لحن تندی در برابر اظهارنظرهای من به کار میگرفت؛ اما در آخرین نقدش با عنوان اینکه چرا فلانی "این همه عناد با #اپوزیسیون خارج از کشور دارد؟"
ظاهراً به توصیۀ برخی دوستانش زبان نرمتر و مهربانهتری نسبت به قبل در پیش گرفته است.
همین لحن ملایمتر ایجاب میکند که به رسم ادب، آخرین نقد او را بیپاسخ نگذارم و چند جملهای در این زمینه بیان کنم.
از اینکه در این متن، زبانی کم و بیش مطایبهآمیز به کار گرفتهام،
پیشاپیش از آقای محققی عذرخواهی میکنم زیرا "محل نزاع" آن را میطلبد و بلکه تحمیل میکند. آقای محققی گویا سابقۀ عضویت در گروههای چریکی مارکسیست را دارد اما اخیراً اقبال آشکاری هم به نقش آفرینی #رضا_پهلوی در آیندۀ سیاسی کشور از خود نشان داده است.
برخی از محافل و افراد در ساختار حاکم، به تلویح یا تصریح پارهای تغییرِ روشها و رفتارها و سیاستها در امر حکمرانی را در پی ناآرامیهای جاری در کشور وعده میدهند.
شاید واقعاً چنین قصدی هم در میان باشد، اما من این موضوع را با هر کس که مطرح کردهام،
با ناباوری شدید آن را پس زده، حتی اگر طرف، آدم بسیار خوشباوری بوده است!
از این رو، باور به این وعده، نیاز به نشانهای آشکار برای عموم دارد. در این مورد میتوان پیشنهادهای بسیاری را مطرح کرد، اما به نظر من سهلترین و بیخرجترینِ آنها برای حکومت، تغییر مدیریت #روزنامه_کیهان است!
اینکه مسئولان روزنامۀ کیهان با چه لحن و زبانی سخن میگویند، به لحاظ صفت شخصی آنها مطلقاً اهمیتی ندارد، چنانچه اگر در رسانهای خصوصی از این هم گزندهتر و تحریکآمیزتر بنویسند، اصلاً ارزش توجه ندارد. کیهان اما رسانهای متعلق به دستگاه حکومت و وصل به منابع مالی عمومی است.
مادر من نماد یک زن سنتی روستایی بود. قوی و نترس و زحمتکش و معتقد، با چارچوبهای آهنین اخلاقی.
او در برخورد با مردان فامیل و آشنا با آنها دست میداد.در سفرش به مشهد درسال ۱۳۴۶پسرداییاش را که از کرمان به خراسان مهاجرت کرده بود، تصادفاً در صحن امام رضا میبیند.
دو طرف در برابر چشم جمعیت دست در گردن هم میاندازند و ساعتها به تلخی گریه میکنند.
مادرم در عروسیها با بلند شدن صدای دهل و سرنا، مثل دیگر زنان روستایی، جلوی جمعیتی انبوه از زن و مردم و پیر و جوان میرقصید و التفاتی به پنهان کردن موی خود نداشت.
مادران ما در این سرزمین اینگونه زیستهاند. #اسلام نزد آنها آیینی اخلاقی و مظهر همۀ مهربانیها و انساندوستیها و خوشقلبیها و مداراها و بخششها و خوبیهای روی زمین بوده است؛ الگوبرداری از رسالۀ فقیهان نبوده است.
اینکه درست در بحبوحۀ #اعتراضهای_خیابانی در ایران، آمریکا و متحدان اروپاییاش علامتهای آشکاری از تمایل خود به ادامۀ تعامل و معامله با جمهوری اسلامی ارسال میکنند، تا اندازهای متأثر از نوع رفتار برخی گروههای اصطلاحاً #اپوزیسیون خارج از کشور است.
#آمریکا و اروپا در کنار اظهارنظرهای رسانهای خود، قطعاً برآوردهای مشخصی هم از وضعیت ایران در پشت پرده دارند و بر اساس همان برآوردها نیز سیاست عملی خود را تنظیم میکنند.
آنها وقتی مشاهده میکنند که عدهای به نام اپوزیسیون جز دشنامگویی هنری ندارند
وحتی حضور گزارشگر BBC را هم در فاصلهای دور ازمحل تجمع خود تحمل نمیکنند وبا فحاشی واهانت او را به برخورد فیزیکی تهدید میکنند،با خود میگویند خب، با وجود افرادی با این سطح از مدنیت و فرهنگ،قرار است با "تغییر رژیم"در ایران چه نوع نظمی مستقر شود که ماخود را درگیر هزینههای آن کنیم؟
شیخ #حمید_رسایی در بارۀ انگیزۀ اعتراضهای اخیر در کشور اظهارنظری کرده است که به دلیل جنبۀ پورنوگرافی آن، از نقلش در اینجا صرف نظر میکنم.
اگر به فرضِ شنیع، وضع همان باشد که حمید رسایی توصیف کرده است وی باید عمامهاش را بالاتر بگذارد!
او وهمفکرانش با ادعای تربیت نسلی منطبق با ارزشهای دینی،ارکان قدرت را قبضه کردهاند،بودجههای بی درو پیکر فرهنگی را بلعیدهاند،فضای رسانهای و تبلیغاتی رسمی رابه انحصار خود در آوردهاند، تمام تریبونهای عمومی رابه خدمت گرفتهاند،شخصیتهای فکری و فرهنگی منتقد رایا در به در کردهاند
و یا به سکوت و انزوا کشاندهاند، صدر تا ذیل نظام آموزشی کشور از کودکستان تا دانشگاهها را تحت کنترل خود در آوردهاند، بعد نتیجۀ کارشان در تربیت نسل باید همانی باشد که خودش ادعا کرده است؟
در واقع حمید رسایی با چنان اظهارنظری خود و نیروهای همسویش را متهم کرده است!
سیاست عرصۀ تدبیر و سنجش و عقلانیت است؛ما اما آن را به صحنۀ زورآزمایی کلامی و فیزیکی درآوردهایم.
در طول تاریخ دویست سالهمان هیچ مشکل و بحرانی ازسوی حکومتها و همینطور مخالفانشان ازراه تدبیر حل نشده است.هرچه بوده تلاش برای غلبه بر دیگری ازراه زور بوده است.
ما در سیاست، استعداد و توان "گذشت" را به کلی از دست دادهایم. ورد زبانِ اجدادمان " صلوات بر گذشتهها" برای فصل خصومت و آغازی دوباره بوده است، ولی این سنت هیچ اثری در بازی قدرت این مملکت نداشته است.
همه مدعی کوشش برای نجات کشور و آسایش مردم خود هستیم،
اما قربانی اصلی برانگیختگی عاطفی و احساسی ما و تبدیل آن به زورآزماییهای سیاسی، کشور و مردم ما بودهاند. در پی جان باختن زندهیاد #مهسا_امینی در مقرّ #گشت_ارشاد، اعتراضی از سر همدردی و برای نشان دادن اهمیت جان یک انسان بیگناه صورت گرفت،