وقتی از #اعتراض#خشونت_پرهیز حرف میزنیم چه طرفی باید برآشفته شود؟ طبعاً طرفی که بیشترین ابزار اعمال زور و خشونت یعنی انواع نیروهای شبه نظامی و نظامی و تسلیحات و جنگافزار در اختیار دارد؛ زیرا او برندۀ نهایی هر قسم بازی خشونتآمیز است.
۱/
طرفی که چنین ابزارهایی در اختیار ندارد، به طور طبیعی باید هر قسم #خشونت را محکوم کند زیرا قربانی نهایی خشونت خود اوست.
در کشور ما اما گویی امور واژگونه شده است! کسانی به مقابله با اصل #خشونت_پرهیزی برخاستهاند که خود را مدافع مردم معترض میدانند
۲/
و خشونت پرهیزی را به نفع حکومت تعبیر میکند یعنی همان نهادی که ابزارهای انحصاری هر سطح از اعمال زور و خشونت را در دست دارد! حکایت ما ایرانیان ظاهراً حکایت غریبی شده است. واکنشها به طرح بحث جنبش عدم خشونت یکی از جلوههای این حکایت غریب، و بسیار درسآموز و عبرتبرانگیز است.
۳/
یکی از افرادی که خود را مخاطب یکی از نوشتههای من دانسته، برای رفع اتهامِ بی تفاوتیاش نسبت به جان معترضان نوشته است:
"آنها «اگر تصمیم گرفتهاند برای آیندۀ بهتر» به خیابان بروند، باید بجنگند. من روشهای #جنگ_خیابانی را به آن ها نشان دادهام.
۴/
از ساختن کوکتل گرفته تا چگونگی درگیری فردی یا حد لگد زدن به وسط پای کسی که اقدام به دستگیری میکند."او ظاهراً نمیداند که هر کدام از این کارها از سوی یک جوان ایرانی که هیچ تأثیری هم در برابر نیروهای آموزش دیدۀ امنیتی ندارد،
۵/
فقط دستِ #قاضی_صلواتی و امثال او را برای صدور حکم مرگ به بهانۀ محاربه باز میگذارد! آن دیگری از همین جنس افراد، تأکید بر اصل خشونت پرهیزی را به معنای تبرئۀ حکومت از ارتکاب خشونت و متهم کردن معترضان، تعبیر کرده و در مذمت آن قلمفرسایی کرده است!
۶/
رفتار او مرا یاد یکی از همکلاسیهای دورۀ دبستانم میاندازد که صورتش را در بشکۀ آب آشامیدنی مدرسه میشست و اگر به او تذکری میدادیم با لحنی طلبکارانه میگفت؛ به "آ.دی" فحش میدی ؟ الان میرم بهش میگم تا حسابت را برسه! "آ.دی" مخفف "آقای مدیر" یا همان مدیر مدرسه بود
۷/
که همکلاسی ما هر تذکری به خودش را به فحش به او نسبت میداد تا طرف مقابل خود را بترساند! بعضی هم در این میان به جای پرداختن به اصل داستان، مسئله را شخصی کرده و به تخفیف و تحقیر من روی آوردهاند!
اینها نیز مرا به یاد یکی از همولایتیهایم میاندازد.
۸/
گویا در محفلی، ذکر خیری از من به میان میآید و یکی از همولایتیهایم از این ذکر خیر، آشفته حال میشود و در بارهام سخنانی میگوید که اول با لهجۀ خودش نقل میکنم و بعد برای فهم عموم، آن را به فارسی متعارف برمیگردانم:"یه این پسرو مندلی رِ بیخودی بزرگش کردن، ئی هچّی نیس!
۹/
ئی بچه که بود مادرش روزا قالی میبافت و شبا هم پشت گود کارگه مینشس تا کرباس ببافه. ئی خودشم هر ظهر نون خشک میخورد. اینا زورشون نمیرسید یه اوگرمو درست کنن. اگه پیازی پیدا میکِرد که بگیره پشت نونش همچی خوشال میشد که نگو! ولله ئی هچّی نیس! همیجور الکی بزرگش کردن.
۱۰/
ئی چون تو مدرسه شاگرد اول بود معلما لوسش کرده بودن و زبون زدی میکِرد. یه روز اومده بود تو باغ ما کار کنه زبون زدی کِرد. پدرم پنج تا مرِّ انار تو شوناش خرد کرد. حقشم نداد. گرگِه کنون رفت خونه شون. ئی همچین آدمی بود. الانم هچی نیس. همیجور الکی بزرگش کردن.
۱۱/
یه ئی اصلاً کِوش نداشت که. از بس فقیر بودن با پا لق ایوَر اووَر میرفت!"
(این پسر محمدعلی را بی دلیل بزرگش کردهاند. این هیچی نیست. او بچه که بود مادرش روزها قالی میبافت و شبها هم به جای استراحت پشت دستگاه کرباس بافی مینشست و کرباس میبافت. این خودش هر ظهر نان خالی میخورد.۱۲/
امکان پختن یک آبگرمو را هم نداشتند.
اگر پیازی پیدا میکرد که با نانش بخورد خیلی خوشحال میشد. والله این هیچی نیست الکی بزرگش کردهاند. این چون تو مدرسه شاگرد اول بود، معلمان لوسش کرده بودند و حاضرجواب شده بود. یک روز که برای کار به باغ ما آمده بود در مقابل پدرم حاضرجوابی کرد
۱۳/
و پدرم هم با پنج تا ترکۀ انار به قدری به پشتش زد که ترکهها خرد شدند. دستمزدش را هم نداد و او گریه کنان به خانهشان رفت. این همچین آدمی بود. الان هم هیچی نیست. همینجور الکی بزرگش کردن! این بچه که بود از شدت فقیری اصلاً کفش نداشت و با پای لخت اینور و آنور میرفت." #احمد_زیدآبادی
• • •
Missing some Tweet in this thread? You can try to
force a refresh
از سران قوای میپرسم از آقایان رئیسی، اژهای و قالیباف. اینکه همگی گفتند اعتراض از اغتشاش مسیرش جداست و نظام سیاسی آغوشش را برای تحمل و پذیرش هرگونه اعتراض و نقد و مخالفت باز کرده است، آیا این شامل نقد #وزارت_اطلاعات و سازمان #اطلاعات_سپاه هم میشود
۱/
یا اینکه کارکنان این دو نهاد تحت عنوان "سربازان گمنام امام زمان" در حصن حصینِ مصونیت مطلق و اوج خط قرمز حکومت قرار دارند و کوچکترین نقد و اعتراضی به آنها جایز و قابل تحمل نیست؟
اگر پاسختان به بخش آخر پرسش فوق مثبت است که دیگر جای هیچ سخنی باقی نمیماند،
۲/
امااگرمنفی است لطفاً ازوزیراطلاعات ورئیس سازمان اطلاعات سپاه بخواهید که بابرگزاری کنفرانس مطبوعاتی به پرسشهای روزنامهنگاران درمورد بیانیۀ مشترک اخیرشان پاسخ دهند.
آنها لازم است به افکار عمومی دربرابر روزنامهنگاران توضیح دهند که این بیانیه با این لحن ومحتوا به چه قصدی صادرشده
۳/
در پی حادثۀ خونین و جگرخراش #شاهچراغ، مسئولان کشور در مورد ارادۀ دشمنان ایران برای ایجاد ناامنی و هرج و مرج در کشور هشدار دادهاند.
بدون شک، ایران در خارج از مرزهای خود دشمنانی از جمله برخی کشورها و برخی گروههای تروریستی دارد
۱/
که مترصد ضربه زدن به امنیت و موجودیت آن هستند. اما در این میان، خود مسئولانِ کشور برای حفظ امنیت و ثبات پایدار ایران چه کردهاند؟
این وضع نتیجۀ عملکرد چه کسانی است؟ این رابطۀ خطرناک با #روسیه و ارسال پهپاد انتحاری به مسکو کار کیست؟
۲/
تعلیق مذاکرات #برجام و ادامۀ تحریمهای سنگین علیه کشور از کجا آب خورد؟ چشم بستن بر گسترش فقر و تبعیض در کشور به چه دلیلی است؟ بیاعتنایی به هشدارهای مکرر و بیوقفۀ عموم کارشناسان حوزههای مختلف در مورد بحرانی شدن شرایط جامعه در صورت ادامۀ سیاستهای مرسوم با چه منطقی صورت گرفت؟
۳/
برخی از این دوستان عزیز و یا نسبتاً عزیز و یا ناعزیزِ سیاسیِ خارج از کشور گویی راه خود را به کلی گم کردهاند و یا به موقعیت خود واقف نیستند!
آنها حتی با اصل #خشونت_پرهیزی نیز به جنگ و نزاع برخاستهاند! یعنی رسماً طرفدار اعمالِ خشونت شدهاند؟
اگر #خشونت در نگاه آنان مشروع است، پس با کدام منطق، خشونت حکومتی را محکوم میکنند؟
آنها از راه دور، بیوقفه و خستگیناپذیر جوانان داخل ایران را به حضور در خیابان و درگیری با نیروهای امنیتی و انتظامی و نادیده گرفتنِ توصیههای مسالمت جویانه فرا میخوانند
و این شیوه را تنها راه نجات ایران معرفی میکنند. نتیجۀ این کار روشن است: بازداشتهای گسترده، حبسهای طولانی، ضرب و جرح و احیاناً قتل.
در واقع آنها به صراحت، جوانان ما را تشویق میکنند که خود را در معرض بازداشت و انواع ضرب و جرح و احیاناً قتل قرار دهند.
* چه حماقتی کردی! تریبون که در اختیارت بود و برنامه هم زنده، میزدی خوا........!"
* چرا اینقدر دست به عصا؟ از شما انتظار بیشتری بود!
* آقا تو چرا اینقدر بیکلهای؟ نگفتی از همان #صداوسیما، راست ببرنت #اوین؟ به خدا از ترس خواب نرفتیم،
تا صبح برات دعا کردیم.
* شما که اینقدر الکن هستید و قدرت بیان ندارید، چرا میرید مناظره؟ بنشین همون مطلبت را بنویس. قلمت حرف نداره ولی بیانت واقعاً افتضاحه!
* من به خدا عاشق اون لهجۀ شیرین و تُن صدات هستم. نمیشه بیشتر حرف بزنی و اینقدر ننویسی؟
* چرا گذاشتی این کوشکیِ...فیتیله پیچت کنه؟ باید همچین حالش را میگرفتی که انارِ نخورده.....!
* آقا عاشقتم به خدا! خوب این کوشکیِ... را "رام" کردی! همچین مؤدب شده بود و حرف از رابطه با دنیا میزد که هر کی ندونه گمون میکنه گفتگوی تمدنها را اول بار او مطرح کرده!
بسیاری از دانشگاههای کشور، صحنۀ تشنج بین دانشجویان دارای گرایشهای سیاسی متفاوت شده است. این تشنجها گرچه خلقالساعه نیست و ریشه در تحولات چند دهۀ اخیر کشور دارد، اما در روزهای اخیر وارد مرحلۀ بسیار بغرنجی شده است.
1/
در واقع #دانشجویان حامی وضع موجود با دانشجویان منتقدِ حکومت، بهگونهای در برابر یکدیگر صفآرایی کردهاند که اگر راهی برای توافق و سازش بین آنها پیدا نشود، دانشگاههای کشور ممکن است ثبات لازم برای ادامۀ فعالیت طبیعی خود را از دست بدهند و حتی به تعطیلی کشانده شوند.
2/
متأسفانه همانطور که یک شکاف فکری و فرهنگی در جامعۀ ایران شکل گرفته و آن را به سمت نوعی #دوقطبی بینهایت خطرناک سوق داده است، جامعۀ #دانشجویی نیز به صورتی مضاعف، دچار این بلیه شده و همین نکته، نظم و ثبات دانشگاهها را با مخاطره روبهرو کرده است.
3/
پیرمرد میگفت؛ رفتم روی بالکون منزل و فریاد زدم "رضاشاه روحت شاد" ولی هیچکس تکرار نکرد!
تمام شعارهایی که در چند هفتۀ اخیر در تجمعات مختلف سر داده شده با وجود صبغۀ رادیکال و بعضاً اهانتآمیزش علیه مسئولان جمهوری اسلامی،
۱/
اما هیچکدام در هیچ سطحی معطوف به حمایت از هیچیک از افراد و گروههای سیاسی مدعی جایگزینی و اپوزیسیون نظام نبوده است. بازشکافی این موضوع و ارائۀ تحلیلی در بارۀ آن نیاز به فکر بیشتر دارد، اما به نظرم علاوه بر سازمان مجاهدین خلق، #رضا_پهلوی و حامیان او را نیز تاکنون میتوان
۲/
یکی از بازندگان این ناآرامیها به حساب آورد. از نقطه نظر تحلیلی و بدون هرگونه ارزشداوری، رضا پهلوی شانسی برای ایفای نقشی سیاسی در آیندۀ ایران داشت، اما به نظرم با ناآرامیهای جاری در ایران این شانس به طرز فاحشی ضعیف و شاید به صفر نزدیک شده است.
۳/