۱/شیما وزوائی: سروناز را بهعنوان مددکار اجتماعی حوزه کودکان میشناسم. تعهد، دانش و پختگی سروناز در کارش و شور و نشاطش در ارتباط گرفتن با کودکان و زنان افغانستانی که با آنها کار میکند الهامبخش بود و تازه. #مهسا_امینی
۲/صدای سروناز را در حین کار که بشنوید میدانید صدایِ همان فردی است که باید باشد،در جایگاهی که باید باشد: دوست دارد و دوستش دارند، اهمیت میدهد و بهاو اهمیت میدهند، میشنود و شنیده میشود، میداند چه باید کند و میدانند میتوانند به او اعتماد کنند. او را «خانم قند» صدا میکنند.
۳/اگر سازمانهای غیردولتی که با آنها کار میکند به هر دلیلی کودک یا زنی را جواب کنند، کودک پناهجویی در خطر رد مرز باشد یا خانوادهای به اسکان نیاز داشته باشد دست بر نمیدارد. دستبهکار میشود و هرچه در توانش باشد وسط میگذارد و به این در و آن در میزند.
۳/برای یکی از دوستان بازداشتشدهاش نوشته بود: «تو یک اندیشهای، منتشری.» امروز که مردمانی در شهر فریاد میزنند «برای کودکان افغانی»، امروز که پیوند محکمی میان خاست اجتماعی زنان افغانستان و زنان ایران برای طلب کردن زندگی و آزادی وجود دارند،
۴/بیشتر میفهمم فعالان اجتماعی مثل سروناز باید باشند، آزادانه فعالیت کنند، منتشر شوند و نور شادی در چشمانشان برق بزند.
سروناز احمدی روز ۱۵ آبان به همراه همسرش کامیار فکور بازداشت و به بند ۲۰۹ زندان اوین انتقال داده شد. دو هفته قبل عروسیشان بود.
• • •
Missing some Tweet in this thread? You can try to
force a refresh
۱/مینا جعفریثابت: دنیای همهبین دنیایی محدود و بسته است که نگاهی خیره و فرار دارد، نگاهی که باقیماندهای از غیبتِ خداست. در این دنیای همهبین، پلیس مانندِ عورتنمایی است که خود را وسیلهی ارضای دیگریِ بزرگ کرده است. harasswatch.com/news/2073/
۲/عورتنما مقدمهچینی نمیکند، با غافلگیری بینندههایی را برحسبِ اتفاق انتخاب و آنها را وادار به دیدن میکند. او اصرار دارد که او تنها چیزی است که دیگری بزرگ میخواهد.
۳/برای اثباتِ این کسی را باید شاهد بگیرد. پس با غافلگیری، بینندهای را برمیگزیند و با وادارش به دیدن او را دچارِ اضطراب میکند، به این امیدِ واهی که شاهد حتی اگر شده به زور اعتراف کند که دیگری بزرگ دچار فقدان نیست.
۱/هفته گذشته، سازمان ملل اعلام کرد که ۱۳ مورد تجاوز و تجاوز گروهی توسط ماموران امنیتی را در اعتراضات اخیر سودان مستند کرده است. صدها زن سودانی در اعتراض به این خبر، در خارطوم پایتخت این کشور راهپیمایی و خشونت جنسی علیه زنان معترض را محکوم کردند.
۲/خبرگزاری الجزیره به نقل از واحد خشونت جنسیتی وزارت توسعه اجتماعی سودان گزارش داده که ۸ زن ۱۸ تا ۲۷ ساله برای مراقبتهای پس از تجاوز به این نهاد مراجعه کردهاند. این یگان اعلام کرده که تعداد موارد تجاوز صورت گرفته احتمالا بسیار بالاتر از این رقم است.
۳/معترضان طوماری را به دفتر کمیساریای عالی حقوق بشر سازمان ملل در سودان ارائه دادند و درخواست کردند که این نهاد پیگیری و بررسی موارد خشونت فیزیکی و جنسی در اعتراضات اخیر را برعهده بگیرد. بیش از ۴۰ سازمان حقوق بشری و کمیته مقاومت این طومار را امضار کردند.
۱/«وقتی مردم میفهمند ما روسپی هستیم هرطور میخواهند رفتار میکنند. گاه کتکمان میزنند.»، «گاهی در زمان سکس مشتریها از زشتترین فحشها استفاده و ما را با بدترین کلمات خطاب میکنند»، «علاوه بر مشتریانمان، همسایهها یا کسانی در محله که شغل ما را میدانند، همیشه توهین میکنند.
۲/«گاهی پیش میآید قبول میکنم با ۱نفر سکس کنم اما مجبور به سکس با چندین نفر میکنند»، «گاهی به خواست مشتری به ویلا میرویم اما بعد از چند روز هیچ پولی به ما نمیدهند و حتی پیش آمده که به زور از ما پول بگیرند»، «گاهی پس از رابطه جنسی این اتفاق رخ میداد که مشتری مرا کتک بزند.
۳/«بعضی از مشتریان باعث میشوند آسیب ببینیم و تا چند روز یا حتی چند هفته نمیتوانیم سکس داشته باشیم»، «حتی برادر ۱۷ ساله من وقتی متوجه ارتباطات من شد مرا مجبور به رابطه جنسی میکرد. هر چه مقاومت میکردم و میگفتم من خواهر تو هستم فایدهای نداشت و من چارهای جز تسلیم شدن نداشتم.»
۱/زمانی که دیوید آلن هاروی، عضو سابق مگنوم فوتوز، من را مورد آزار جنسی قرار داد، عکاس ۲۳ ساله مشتاق خبرنگاری بود. به او به چشم راهنما نگاه میکردم و اعتماد داشتم زیرا او مورد احترام بود و توسط برخی از مهمترین سازمانهای خبری و ویراستارهای عکس در جهان بهشدت تبلیغ میشد.
۲/در سال ۲۰۰۹ در کارگاه آموزشی هاروی شرکت کردم. در آن یک هفته بیش از ۱سال تحصیل دانشگاهی آموختم. احساس کردم توسط او حمایت میشوم و وقتی پس از کارگاه دعوت کرد که دستیارش باشم، بدون هیچ مکثی پذیرفتم. عطش یادگیری داشتم. این پیشنهاد شبیه فرصتی بود که فقط یکبار در زندگی رخ میدهد.
۳/آژانس عکس مگنوم از زمان آغاز به فعالیتش در سال ۱۹۷۴، استاندارد طلایی عکاسی خبری بوده است. میتوانید تصور کنید وقتی منی که در صفحه بیوگرافی خود در فیسبوک نوشته بودم «میخواهم وقتی بزرگ شدم عکاس مگنوم شوم»، توسط یکی از عکاسان آین آژانس برای دستیاری دعوت شدم چه هیجانی داشتم.
۱/پسر جوانی پشت میزش نشسته و پوسترها را که میبیند لبخندی تمسخرآمیز میزند:
- به چی میخندید؟
- به این پوسترها. جدی دارید این کار رو میکنید؟
- بله، خب مسئله جدیای هست
- حالا فرضا یه نفر هم بهتون بگه چه لاک قشنگی، چی ازتون کم میشه؟
۲/از اینجا بحث شکل میگیرد. پسر تصور میکند زیادی سخت میگیریم و نباید آزار ببینیم. برایش از تجربههایمان میگوییم و اینکه چقدر ترسناک است حس کنی وجب به وجب بدنت زیر ذرهبین قرار دارد و چقدر چندشآور است اشاره رهگذر غریبه به بخشهای مختلف بدنت با استفاده از الفاظ رکیک جنسی.
۳/میگوید: «خب اینجور آدمها بیمار و بیفرهنگند اما شما هم اگر طور دیگری لباس بپوشید این اتفاقها براتون نمیافته. من خودم یک خانمی که با چادر از جلوی مغازهام رد میشه خجالت میکشم حتی نگاهش کنم چه برسه به اینکه متلک بگم.» همراهم میگوید اما تجربهها و تحقیقها میگن اینطور نیست،
از مجموعه آثار ارائهشده به مناسبت ۲۵ نوامبر و ۱۶ روز نارنجی، به دعوت دیدبان آزار
عنوان: نامنطبق
تصویرگر: میلاد موسوی
۱/طبق آمار جدیدی که کمپین حقوق بشر، بزرگترین سازمان مدافع حقوق جامعه LGBTQ در آمریکا منتشر کرده است، سال ۲۰۲۱ تاکنون مرگبارترین سال برای افراد ترنس بوده است.
۲/این سازمان طی یک سال گذشته مرگ ۴۷ فرد ترنس یا جنسیت نامنطبق را ثبت کرده است. رقمی که از زمان آغار فعالیت این سازمان در سال ۲۰۱۳ بیسابقه بوده. در این گزارش، عنوان شده که ادبیات ترنسهراسانه رهبران سیاسی و چهرههای مشهور، در افزایش بیسابقه خشونت علیه این افراد دخیل بوده است.
۳/از این ۴۷ قربانی، ۲۹ نفر سیاه و ۸ نفر مهاجر اهل آمریکای لاتین بودهاند. میزان خشونت و تبعیضی که افراد و اجتماعات ترنس تجربه میکنند شوکهکننده است. چند ماه پیش بود که علیرضا فضلی، جوان ۲۰ ساله همجنسگرا توسط مردان خانوادهاش به قتل رسید.