رشتوی قبلیم در خصوص دولت موقت شهری و اقداماتی که باید بعد از فتح انجام بشه، بنظر خودم خیلی advanced اومد.
تصمیم گرفتم اینجا بصورت کلی سوالات، چالش ها و فرایند های دخیل رو تعریف کنم، شاید شما به راه حل های بهتری رسیدید.
مسئله ی اول تعریف دولت موقته، من بنابر ضعف ادبیات سیاسی/
اونگابونگایی/ارسطویی تعریفش میکنم.
دولت موقت:
از حیث افراد و هیئت حاکمه اساسا امری دموکراتیک نیست، امکان برگزاری انتخابات سالم توش وجود نداره، مردم به یه اریستوکراسی تندرویان یا میانه رویان مصالحه میکنن.
از حیث حکم پذیران، شامل ساکنین محدوده ی شهری و پناهجویان احتمالی میشه/
(در این خصوص شورای شهر تصمیم میگیره ولی بصورت کلی دولت موقت شهری بهتره فقط شامل کسانی که در حوزه ی تحت کنترل نظامی و انتظامی شهر مالکیت غیرمنقول یا سکنا دارن و خانواده هاشون و کسانی که نسبت به غیرمنقول حق انتفاع دارن باشه)
از حیث زمان، بعد از سقوط انتظامی شهر اتفاق میفته/
تصمیمات گرفتن توش سریعه، کوتاه مدته(شامل انجام برنامه های بلند مدت نمیشه) و با تشکیل حکومت مرکزی دائمی تموم میشه.
از حیث مکان، محدوده به چیزی که میتونه با امکانات نظامی و انتظامیش کنترل کنه، نسبت به روستاهایی سابقا ذیلش اداره میشدن ممکنه توان انجام وظیفه نداشته باشه./
از حیث رویه ی اداره، متمرکزه، بسته است، متوازنه، روتینه، راکده و سلبی.
از حیث چیستی و چراییش هم که فکر میکنم اطاله ی وقت و لغات باشه، بپرسید اگر ابهامی بود.
اما در خصوص حوزه های وظیفه و عمل مورده:
۱. وظایف ذاتی و روتین که بر او محوله ازونجهت که مدیر شهره.
۲. وظایف سیاسی/
و قانونی ازونجهت که جانشین حکومت ج.ا بر واحد مربوطه است، به این معنا که فارغ از نحوه ی جانشینی، ج.ا یکسری نهاد ایدئولوژیک مثل اوقاف و... داره، که هر دولت موقت جانشین باید اموراتشون رو رفع و رجوع کنه.
۳. امور سیاسی، نظامی، انتظامی و اقتصادی ازین جهت که دولت در انقلابه/
و باید تدابیری رو بیندیشه که کمترین آسیب به مردم ازین حیث وارد شه.
۴. امور ارتباطش با سایر شهر ها و دول موقت محلی، از قبیل اتحاد و کمک نظامی و...
در رشتوی دیگری مفصل این موارد رو باز میکنم و مسائلشون رو توضیح میدم.
بخش دوم تموم. #مهسا_امینی
زنده باد #انقلاب_کبیر_ایران
یه چیزی که موقع تحولات مهم تاریخی همیشه رو اعصاب منه، زنجیره ی بی کفایتی و فساده.
یعنی چمیدونم مثلا ج.ج ۲ و هیتلر، اگه همه ی رهبران اروپا اینقدر ضعیف و فاسد نبودن نه شروع میشد نه اتفاق میفتاد.
و اینی که میگم ضعیف و فاسد تو معیار های خود سیاسته نه جامعه.
چه مثلا استالینی که/
تو قدرت طلبی یه گاو تمام عیاره، چه چمبرلین و رزولتی که از اساس آدمای کم مایه، حقیر و زبونی هستن.
چه فرانسوی هایی که از نظر حقوقی آلمان و دنیا رو تحریم و آتش جنگ بعدی رو شعله ور میکنن
و چه بقیه ی آدمای سست و کوته بین اروپا که با هیتلر و خواسته هاش مماشات میکنن، همه تو یه آفرینش/
خدایی کنار هم قرار گرفتن که برینن به تاریخ.
الانم هی به فضای روابط بین الملل نگاه میکنم و جز گوه برای مردم ایران نمی بینم.
اون از قطر جاکش که خایمال ایرانه.
اون از راست های افراطی اروپا تو ایتالیا و لندن که فاز توجه به داخل دارن.
اون از آلمان که درگیر جنگه و تصمیم قطعی/
#مهسا_امینی #انقلاب_کبیر_ایران
این دستور العمل فتح شهر هاست، اگه فکر میکنید شهرتون در روزهای عادی ممکنه سقوط کنه بخونید و نشر بدید.
سقوط و تسخیر هر شهری سه مرحله ی اساسی داره.
اول تسخیر مکان های استراتژیکه.
دوم مدیریت شهریه.
سوم امنیت نظامیه.
اولی چطوریه؟
اول باید بدونید مکان/
هایی که تو هر شهر باید سقوط بکنن تا اونجا رو بشه سقوط کرده به حساب آورد، کجاهان.
بترتیب:
فرمانداری
کلانتری و پاسگاه
قرارگاه سپاه و بسیج
شهرداری
و ساختمان شورای شهر
مکانهایی هستن که باید سقوط کنن.
بدون تسخیر کامل همه ی اینا چیزی به اسم سقوط شهر اتفاق نیفتاده.
حالا چطوری اینکارو/
انجام میدن؟
این دیگه با تاکتیک و تکنیک خودتون و مزیت های شهرتون بستگی داره، ولی بدونید جاهایی که باید بترتیب بگیرید ایناست. هیجانی که میشید، بانک آتیش نزنید، برید اینارو داغون کنید.
هر روند اختلال تو فرمانداری و اون سه اولویت اول، ده برابر گرفتن یه خیابون میرزه.
خب حالا مسئله ی/
فان فکت
از نظر بحر و عروض
وزن های سریع و بی نظم مثل: فاعلن مفتعلن(هیز تویی هرزه تویی)ریتم دامبول دارن.
وزن های حماسی وزن هایی اند که توش معمولا یک یا چند هجای بلند دارند:
فاعلن مستفعلن مستفعلن(چنگ دل آهنگ دلکش میزند)
یا تناوب هجایی دارن
معفولن مستفعلن فعل(ای ایران ای مرز پر گهر/
یا قطع هجای آخر مثل پانچ آوایی عمل میکنه:
فاعلن فاعلن فاعلاتُ فع(انجز انجز انجز وحده)
یا تکرار هجای کوتاه رو پشت سر هم (نه متناوب) دارن:
مفاعلن فعلن فعلن(قسم به اسم آزادی)
اینم راهنمایی های من، دیگه نمی دونم واسه شعر حماسی نوشتن چه مشکلی دارید. همینجوری ادامه بدید میشنم کل/
سرودهای انقلابی الان و ۵۷ رو تحلیل وزنی میکنم و در ماتحت همتون فروبرده تا ببینم از دهنتون سرود انقلابی خوب میاد بیرون یا نه.
Like you have to do one thing...
در جامعهای که رهبرانش سالیان ساله دروغ رو مشق ما کردند. بزرگترین چیزی که فروریخته شده (سوای اعتماد ما به دولت و اشخاص قدرتمند) اعتماد ما به همه، پارانویا و ترس های بیخود و بی جهت از جاسوس بودن دیگری، وضع طبیعی هر ایرانی شده.
برای شجاع بودن، برای به نتیجه رسیدن این انقلاب/
کنار تلاشی که قطعا باید برای سلامت روانتون(بصورت کلی) بذارید، مشق "اعتماد" کنید. اعتماد به خودتون، اعتماد به دیگران و در نهایت اگه شد، احترام به قدرتتون با همدیگه.
این حل شه بعدش شجاعت میاد، بعدش تلاشی که این مملکت رو جلو میبره میاد.
اگر نه به خدا و نه به هیچ قدرت مطلقی که به/
خودتون، اعتماد بسازید.
میپرسید چطوری؟
هرکسی یه مدلی داره، امشب از تعهد گرفتن و قانون نوشته گفتم، دیگری براش اکسپرس و ارتباط صمیمی داشتن مهمه. درباره ی نحوه ی اعتماد کردن همدیگه و نحوه ی کسبش جستوجوگر باشید.
ساخته میشه.
فراموش نکنید که این عنصر اعتماد در انقلاب ۵۸ از جنس اعتماد/
خب یکم حرفهای جدی بزنیم.
امشب میخوام برم سراغ دغدغه ی بزرگ و همیشگی عزیزانی که در کنار نشستن، وسط باز اند و خیلی دوست دارن با شنیدن این جمله از دهان عرزشی ها بلافاصله قانع شن که خب باید نظام رو حفظ کرد و حرکت علیهش باطله.
اونهم این که"اینا برن کی میاد؟"
دفعه ی قبل که به این/
موضوع پرداختم، ذکر کردم که "اینا برن کیر خر میاد" و البته "الان نخبه های زیادی هستنکه پتانسیل اداره ی مملکت رو بهتر ازین ها دارند" هردو پاسخهای خوبیاند. اما دروغ چرا بنظرم با توجه به اینکه وارد مراحل جدیتر انقلاب شدیم و خشونت ها رسمی و خیابانی شده و فضای مجازی هم بی نصیب/
نمونده وقتشه که یکبار برای همیشه این ماجرا رو با همه ی کسایی که از آینده میترسن و بخاطرش هیچ کاری نمی کنند و ازون بدتر به معترضین سنگ میزنند حل کنم.
میدونید در ریتوریک، تفسیر، بازجویی یا اساسا هر کانتکستی که شما با کاوش در متن روبرو هستید، مهم ترین کاری که میکنید سوال پرسیدنه/
مشکل همه ی آقازاده ها و آخوند زاده های توییتر که در ظاهر (و شاید حتی در باطن) طرف مردمن و آدما راجع به گذشتهشون ازشون سوال میکنن اینه که چون حتی یکبار نفهمیدن اون طرف لوزرِ بی رانت بودن چه حسی داره، نسبت به احساسات فروخورده ی اینا آپاتیک و مثل گاو رفتار میکنن.
یعنی مثلا میبینی/
بنده خدا به هر حال میخواد بگه اصلاح شدم و عوض شدم، شما هم دیگه فحش خوار و مادر ندید، نمی تونم که تو روز روشن بشاشم رو دست بابام(اینجور چیزا رو نمیشه یه شبه آچیو کرد)
ولی چون نمیدونن یارو دقیقا چی لازم داره برا آروم شدن، صاف میرن کلماتی رو انتخاب میکنن که بیچارهشون میکنه.
/
به عنوان آدمی که همیشه طرف لوزرِ ماجرای رانت بوده و حتی اگه فرصتی داشته با تردید زیاد، رد کرده؛ خوشحال هم میشم اینارو میبینم.
انگار تنها چیزی که اینا با رانتی بودنشون بدست نیاوردن(یعنی سیمپاتی با لوزر های بدون رانت) و من بدست آوردم، داره یکبار در تاریخ هم که شده توی صورتشون/