در بهمن ۱۴۰۰ بهمراه دستیار خود @MostafaBushehri
دانشجو @Columbia گزارشی از #ریسکهای_ژئوپلتیکی تاثیرگذار در جهان و منطقه بر کسبوکارها فراهم کردیم. گزارش با دیرکرد در میانه اسفند در "سالنامه بازارها و کسبوکارهای ایران ۱۴۰۱" صص ۱۶۸-۱۷۴ چاپ شد. بیشتر پیشبینیها بدرستی رخ داد
۱
گزارش به پیامدهای #برجام در سناریوهای مختلف اشاره کرد. حمله روسیه به اوکراین بدرستی پیشبینی شد. از تشدید تنش میان آمریکا و چین بر سر تایوان صحبت شد. تاثیر انتخابات کنگره آمریکا بررسی شد. قدرتگیری طالبان و تنشهای پراکنده با ایران و همچنین تشدید بحران داخلی در ترکیه تبیین شد.
۲
به تداوم روند پیوستن اعراب به #صلح_ابراهیم و همچنین تعمیق #ملیگرایی_شیعی در عراق اشارهشد. از تشدید بحران #قرهباغ و #کریدور_زنگزور و جاهطلبی ارضی باکو علیه ایران گفتهشد. به ناآرامی در آسیای مرکزی (پیش از وقوع تنش میان تاجیکستان و قرقیزستان) و ادامه شکنندگی سوریه پرداختهشد.
۳
در آخر، گزارش به برآمدن جنبشهای اعتراضی در ایران ۱۴۰۱ اشاره کرد. نارضایتی اقتصادی، اعتراضات اجتماعی و پراکندگی ناآرامی ها سه وجه «اعتراضات به حق مردم به وضع کنونی» دیده شد. این نخستین گزارش روشمند از تحلیل #ریسکهای_ژئوپلتیکی به فارسی بود. گوش شنوایی اما برای این اندرزها نبود.
۴
• • •
Missing some Tweet in this thread? You can try to
force a refresh
۴۰۲ سال پیش در چنین روزی #شاه_عباس بزرگ #جزیره_هرمز را آزاد کرد؛ جزیرهای که ۱۱۵ سال زیر یوغ پرتغالیها بود. در ۱۴۹۷ م. #واسکودوگاما پرتغالی از دماغه امید نیک در جنوب آفریقا گذشته و با دور زدن راه زمینی در قلمروهای اسلامی توانست مسیر دریایی را از آتلانتیک به اقیانوس هند بیابد.
این آغاز دسترسی اروپاییان به آسیا بود. در ۱۵۰۵ م. #مانوئل_یکم پادشاه پرتغال، سیاست توسعهطلبی و کنترل شاهراههای بازرگانی در آفریقا و آسیا را دنبال کرد. دو سال بعد همزمان با سالهای آغازین فرمانروایی #شاه_اسماعیل صفوی، نیروهای پرتغالی به فرماندهی آلفونسو دو #آلبوکرک جزیره هرمز را
که مهمترین بارانداز شرق و بزرگترین بندر بازرگانی ایران بود با ٢۶ کشتی تسخیر کرده و قلعهای را در شمال جزیره ساختند. پرتغالیها #هرمز را مستعمره خود کرده و ملوک هرمز تحت فرمان آنان قرار گرفتند. فتح هرمز موازنه قدرت را تغییر داده و کنترل بازرگانی میان هند و اروپا را به پرتغال سپرد.
۳۰۳ سال پیش، در ۶ اردیبهشت ۱۱۰۰، در زمانه شاه سلطان حسین، واپسین فرمانروای ایران صفوی، بیش از ۸۰ هزار ایرانی در زمین لرزه ویرانگر تبریز جان خود را از دست دادند. اوژن فلاندن مینویسد «سختترین زمینلرزهها در سال ۱۷۲۱ اتفاق افتاده و هشتادهزار نفر جمعیت این شهر را از بین بردهاست.
این واقعه در زمان شاه سلطان حسین و به وقتی است که این شاهزاده تیرهبخت میخواست سلطنت را به یک افغان فتنهجو که در این وقت اصفهان را محاصره کرده بود، واگذار نماید.» کروزینسکی نیز روایت میکند که «در زلزلهٔ ۱۷۲۱ م، ۸۰٬۰۰۰ تن به خاک هلاک افتادند.» این اما ششمین زمینلرزه تبریز بود.
تبریز، نگین شمال غرب ایران، همواره دچاره بلای زمینلرزه بوده و بسیاری از بناهای تاریخی زیبایش ویران گشته است. در سال ۲۳۰ خورشیدی، در زمانه جعفر المتوکل علی الله، دهمین خلیفه عباسی، نخستین زلزله تبریز را که آنزمان هفتمین شهر بزرگ آذربایجان، کوچکتر از اردبیل و بردعه، بود ویران کرد
از پایان جنگ سرد این اسرائیل بود که مدام تهدید به حمله مستقیم به خاک ایران میکرد. شگفت آنکه تهران بود که این مهم را برای نخستین بار انجام داد! عملیات #وعده_صادق در پاسخ به بمباران کنسولگری ایران در دمشق انجام شد؛ عملیاتی که دستکم ۱۲ پیامد استراتژیک داشته است:
۱. تغییر خطوط قرمز پیشین: اشتباه استراتژیک اسرائیل فرصتی برای سپاه فراهم کرد تا خط قرمز نوینی را حولِ اصل #تقدس_سرزمینی #territorial_sanctity تعریف کند؛ اصلی مطابق با حقوق بینالملل که در میان حامیان و حتی منتقدین مشروعیت دارد، گرچه نمیتواند امنیت پایگاهها در سوریه را تضمین کند
۲. دگرگونی در استراتژی #منطقه_خاکستری ایران: رویکرد دیرین ایران در پیشروی تدریجی از طریق #قلمرو_سازی با تکیه بر متحدین غیر دولتی خود در منطقه تغییر یافت. با این حال، تهران در سودای احیای #جنگ_سایهها همراه با پرهیز از برخورد مستقیم با آمریکا و اسرائیل است تا تداوم زدوخورد رودرو.
زمانی که قدرتی بزرگ وارد حوزه نفوذ سنتی قدرتی متوسط میشود، یک شیوه رویارویی برای طرف ضعیفتر آن است که از درگیری مستقیم با قدرت نیرومندتر پرهیز کرده و هزینه حضورش را زیاد کند؛ وضعیتی که به مداخلهگر خارجی ضربه زده و هزینه تحمیل کند؛ وضعیتی مبهم و خاکستری!
#منطقه_خاکستری برخلاف نام آن که تصوری از فضای عینی را تداعی میکند، تعریفی جغرافیایی نیست؛ بلکه یک استراتژی مبتنی بر #مزایای_ژئوپلیتیکی است. منطقه خاکستری در میانه وضعیت جنگ و صلح جای گرفته؛ جایگاهی در میانه طیفی که آغاز آن «رقابت» و انتهای آن «جنگ» دارد.
کشورها با تکیه بر استراتژی #منطقه_خاکستری به گونهای هدفمند اما مبهم از عناصر گوناگون قدرت استفاده میکنند. عملیاتهای #منطقه_خاکستری نیاز به درک خطوط قرمزِ سیالِ رقیب همراه با مهارت و شکیبایی دارد؛ مهارتی مبتنی بر پیشرویِ تهاجمیِ تدریجی همراه با دورههای تناوبی از آرامشِ فعال!
اینجا #ترکمنچای در میانه جاده تبریز-زنجان است؛ جایی در دامنه جنوبی کوههای بزقوش که ۱۹۶ سال پیش شاهد مذاکرات ایران قجر و روسیه تزاری بود؛ مذاکراتی که به #عهدنامه_ترکمنچای انجامید. اینجا پایان شکست ایران از روسیه بود؛ اما به نقطه آغازی در سرنوشت کشور تبدیل شد.
۱۴ سال پیش از این، ایران ولایات قرهباغ، گنجه، شکی، شروان، قوبا، دربند، بادکوبه (باکو)، داغستان، گرجستان شرقی (کاختی و کارتلی)، گرجستان غربی (آبخاز، سامگرلو، گوریا و ایمرتی) و شمال تالش را طی #عهدنامه_گلستان به روسیه تزاری واگذار کرده بود. سایه جنگ اما هنوز بر سپهر کشور آشکار بود
مرزها مشخص نبود؛ قشون روس مرتب به گوگچه و قبان دستاندازی میکرد؛ در دربار الهیارخان #آصف_الدوله و عبدالله خان امین الدوله حامی جنگ بودند. علما به رهبری سید محمد مجاهد فریاد «وا اسلاما» سر دادند چه نشستهاید که مسلمانان زیر دست کفارند. پس فتوای وجوب جهاد صادر شد. معرکهای درگرفت!
در فقر و تنگدستی تحصیل کرد، تبعید شد، زندگی مخفی داشت، قصد جانش کردند، گریخت؛ محمد #بهمن_بیگی اما «سنگ زیرین آسیاب» بود، نومید نشد، دست از پای ننشست، شكست نخورد، دل در گروی وطن داشت و بیش از نیم میلیون عشایر ایرانی را باسواد کرد. چرا که عاشق بود: عاشق بخارای خود، ایل خود، بود!
در تیره بهمن بیگلو از طایفه عمله ایل بزرگ #قشقایی زاده شد. با اعتراض قشقاییها به دولت مرکزی، به همراه پدر تبعیدی خود به تهران رفت و پای به دبستان گذاشت. اژدهای فقر اما کابوس زندگیش بود! «دستمان از دار و ندارمان کوتاه بود. … رنج کوچک من از فقر بود. رنج بزرگم از استتارِ فقر بود.»
نخستین کودک قشقایی بود که بر نیمکت دبستان نشست و بهترین شاگرد شد. با پشتکار و نبوغی که داشت، همواره شاگرد ممتاز بود تا آنکه از رشته حقوق دانشگاه تهران فارغالتحصیل گشت. #بهمن_بیگی جوان اما میخواست که برای ایران و مردمش کاری کند. پس پای در راهی پر خطر برای وطن گذارد. متفاوت بود!