فوتبال را طبق معمول نمیبینم!
نهایت قصه این است که چون برخی از هموطنانم از پیروزی تیم ملی خوشحال میشوند من هم خوشحال میشوم
و طبیعتا از باخت ایران به خاطر ناراحتی هموطنانم ناراحت می شوم
کنش سیاسی چند بازیکن فوتبال یا چند بازیگر سینما هم ارزشی ندارد؛ نه تاییدشان و نه تکذیبشان برایم مهم نیست.
اما به بهانه جام جهانی میخواهم رابطه فوتبال، نظام اقتصاد سرمایهداری و استعمار نو را کمی شرح بدهم.
برای تبیین این مساله به پدیده فوتبال و بررسی جایگاه این پدیده ذیل یک «سیستم» میپردازم:
بازیکنان فوتبال دو شخصیت دارند.
١. بیلبورد تبلیغاتی
٢. فوتبالیست
در حقیقت شخصیت اول بازیکنان فوتبال هیچ تفاوتی (تاکید میکنم هیچ تفاوتی) با یک بیلبورد تبلیغاتی ندارد.
اگر بهترین بازیکن دنیا هم باشید امکان ندارد اجازه بدهند آن تبلیغات را روی پیراهن و کفش و پشت سرت موقع مصاحبه را برداری. یعنی اگر بازیکنی بگوید این تبلیغ روی پیراهنم نباشد میگویند: مشرف! خوش آمدی!
در حقیقت فوتبال ابزاری است برای دیده شدن صفحه تلویزیون (و سایر رسانههایی که آن را پخش میکنند)
یعنی ابزار جذابیت رسانه است. چه پدیدهای میتواند چشم چند میلیارد نفر را به صفحه تلویزیون بدوزد؟
فلذا اینجاست که شاخهای در اقتصاد باز میشود با نام «اقتصاد توجه»
اینجاست که نگاه شما را دیگران میفروشند. بدون اینکه شما خبر داشته باشید این نگاه که مال شماست فروخته میشود!
وقتی یک رسانه بتواند جمعیت زیادی را پای خود بکشاند اصطلاح انبوه (mass) در ابتدای نام آن رسانه ظاهر میشود و به آن میگویند mass media یا رسانه با مخاطب انبوه.
شاید بپرسید چه اشکالی دارد؟
کمی صبر کنید. توضیح میدهم.
چه کسی این نگاه را میفروشد و چه کسی میخرد؟
فروشنده رسانه است و خریدار بنگاههای اقتصادی. کسانی که میخواهند کالا یا خدمتی را تبلیغ کنند.
هدف از این تبلیغ چیست؟
طبیعتا هدف مصرف است. اما نه مصرف عادی. بلکه مصرفی که ابتدای آن (mass) میآید. mass consumption یا مصرف انبوه.
بدون رسانه انبوه مصرف انبوه معنا ندارد و هیچگاه به وجود نمیآید.
اما ماجرا به اینجا ختم نمیشود. برای مصرف انبوه باید تولید انبوه (mass production) هم داشت.
آرام آرام به مرکز ایده اصلی نظام سرمایهداری نزدیک میشویم. تولید انبوه نیاز به انباشت و تکاثر ثروت دارد و انباشت و تکاثر نیاز به نهادهای پولی و مالی که این تامین مالی را انجام دهند. یعنی همان چیزی که بارها شنیدید: بزرگ کردن کیک!
این مسیری است که نظام سرمایهداری میرود تا عدهای معدود ثروتهای کلان را در اختیار خود بگیرند و دیگران را اجیر خود کنند.
بانکها و نهادهای مالی برای تامین مالی کلان بوجود میآیند و چرخه تولید ثروت به نفع عدهای اندک آرام آرام کامل میشود.
ماجرا به اینجا هم ختم نمیشود.
تا اینجا فقط انحصار در سمت تقاضا به وجود آمده است. یعنی با استفاده از قدرت اقتصادی و رسانهای (که این دو ارتباط مستقیم و دو طرفه دارند) مردم به سمت تقاضای کالاهای خاصی هدایت میشوند
مردم وقتی به فروشگاه میروند بدون اینکه فکر کنند آن کالایی که روی پیراهن بازیکن محبوب یا حتی غیرمحبوبشان دیدهاند را میخرند.
چرخه انحصار طرف عرضه هم دارد. یعنی باید فقط عدهای اندک تولید کنند تا اساسا تولید انبوه بصرفد.
اگر قرار بر این باشد که همه تولید کنند هر چند تبلیغات مردم را به سمت خرید کالای خاصی هدایت میکند اما باز هم بخشی از بازار از دست انحصارگران خارج میشود و انحصار طرف عرضه به وجود نمیآید.
فلذا اینجاست که قدرت سیاسی هم به دو قدرت رسانهای و اقتصادی میپیوندد.
قوانین و سازمانها و نهادهای ملی و بینالمللی که اجازه نمیدهند هر کسی تولید کند. نظام استانداردها یکی از ابزاری است که با آن طرف عرضه مدیریت میشود. اما مهمترین عامل ایجاد انحصار در طرف عرضه پدیده مالکیت فکری و کپی رایت است.
این قانون که نقض قطعی حقوق اولیه مردم است باعث میشود نظام تولید الیگوپولی به صورت کامل شکل بگیرد و بازار آزاد رقابتی به طور کامل در زیر خروارها خاک دفن شود. هر چند ادعای لیبرال سرمایهداری در این مورد همچنان باقی میماند
(مثل بسیاری از ادعاهای دیگر مثل آزادی و حقوق بشر و حقوق زن و دموکراسی و...)
اینجاست که چرخه تا حدود زیادی تکمیل میشود.
خلق پول توسط بانکهای خصوصی شکل میگیرد و این پول هدایت میشود به سمت عدهای معدود تا ابزار تولید یعنی زمین و دانش را بخرند و درانحصار خودشان قرار دهند
بعداز آن، تولید انبوه آمادهی شکل گرفتن است و تنها مانعی که دارد تولیدات کوچک مقیاس است. برای نابودی آنها یک راه وجود دارد: استفاده از قدرت رسانه برای انحصار طرف تقاضا. تبیغات و برندینگ به میدان میآید.
فوتبال دریک سیستم پیچیده وکاملا طراحی شده نقش خود را اینجا ایفامیکند #رشتو 17
درحقیقت میتوان گفت فوتبال یک شیوه پیچیده از تبلیغات است نه فقط یک ورزش. برای تیزشدن یکی از دو لبه قیچی ایجاد انحصار (تبلیغات) بایدکسانی خوب قیچی بزنند تابرای دیدن آن، میلیاردها نفر چشمشان به یک نقطه دوخته شود و در ناخودآگاهشان ثبت شود که هنگام خرید باید فلان برند را بخرم #رشتو 18
در حقیقت آن چیزی که فروخته میشود نگاه شما نیست. بلکه انتخاب شماست که در ناخودآگاه شما کاشته میشود. در حقیقت پول شماست که از جیبتان هدایت میشود به سمت خرید کالای آن فروشنده.
اینگونه رسانهها هزینه و درآمدشان از سمت قدرت اقتصادی تامین میشود. #رشتو 19
قدرت اقتصادی هم با چرخه مصرف انبوه بوجود میآید و طبیعتا مجموع قدرت اقتصادی و قدرت رسانهای در دنیای امروز یعنی: قدرت سیاسی!
فوتبال بخشی از پازل حکمرانی استعماری در دنیاست.
جایی که با استفاده از تجمیع ثروت، رسانه و قدرت به دیکتاتوری مطلق میرسیم. #رشتو 20
رسانهای که برای آگاهی بیشتر ایجاد شده بود
بازاری که برای رقابت بیشتر ایجاد شده بود
و دموکراسی که برای کسب حق انتخاب بیشتر ایجاد شده بود
وقتی با هم ترکیب میشوند دیکتاتوری مطلق اقلیتی را به وجود میآورند که صاحبان قدرت، ثروت و رسانه هستند.
همیشه به اینجای بحث که میرسم مخاطبین و مسئولین و دانشجوها و اساتید و رفقا یک سوال میپرسند: خب راهکارتان چیست؟!
راهکار هست. اما گوش شنوا نیست! اگر گوشی هم بشنود اراده و انگیزهای برای تغییرات ساختاری وجود ندارد.
فلذا ارائه راهکار برای حل این مشکل را میگذارم برای زمانی که تشنگی وجود داشته باشد.
هرچند این هم خودش مغالطه ای است که در مقابل نقد کسی بگوید راهکارت چیست؟
گاهی اوقات کنار گذاشتن روش غلط خودش راهکار است
مغالطه جایگزین را بخوانید:
ببین عزیزم
یه روستایی توی این مملکت هست به نام #فردو
آره. همونی که به احترام شهداش اسم سایت هستهای رو گذاشتن فردو.
این روستا کمتر از ١٠٠٠ نفر جمعیت داشت زمان جنگ
١١٠ تا شهید تقدیم اسلام و انقلاب کرد
توی هشت سال دوران دفاع مقدس حتی یک جشن عروسی هم برگزار نشد با اینکه ازدواج بود
چون بیش از تعداد ماههای جنگ، شهید داشت
بیشتر از تعداد کوچههاش جوون پر پر شده تقدیم این مملکت کردند. اونقدر که الان وقتی وارد این روستا میشی کوچه شهید نداره. «کوچه شهیدان» داره.
فقط یک مادر در این روستا ١۵ مرتبه اومدن در خونه ش رو زدن و گفتن مادر شهید داری. ١۵ شهید مَحرم
تصور کن
یک روستا ٨ سال جشن عروسی توش برگزار نشده
ادا در نیاوردن
مثل بعضیا که استوری مکنن ما عزاداریم و شب در حال قر دادن و مشروب خوردن فیلمشون میاد بیرون!
اینا رو دارم میگم که یاد بگیرید
اگر میخواید انقلاب کنید یه مقدار غیرت داشته باشید
با بیغیرتی نمیتونید جلوی باغیرتا بایستید
قول داده بودم در مورد این توییت علی کریمی یک یادداشت بنویسم. الوعده وفا
این رشتو تقدیم به دوستانی که به بحث #عدالت علاقه دارند #عدالت_آزادی
اول تصمیم گرفتم بر اساس روال معمول بروم سراغ پیشینه تحقیق و حرفهایی که از زمان آدم ابوالبشر علیه السلام تا امروز در مورد این مساله زده شده.
بعد پشیمان شدم. چون حتی اسامی و فهرست مطالبشان مثنوی هفتاد من است! چه برسد به اینکه نظرات مختلف در رابطه با عدالت و برابری و آزادی، آزادگی را در این مجال اندک بیاورم
لذا تعمدا از هیچ نظریهپردازی در حوزه عدالت (از متفکران یونان باستان گرفته تا اندیشمندان اسلامی و...) نام نمیبرم
علی کریمی یک متن که [طبق معمول] یک جمله سرقت شده از یک نویسنده غربی است را توییت کرده است:
اگر نتوانیم آزادی و عدالت را با هم داشته باشیم و مجبور باشیم یکی را انتخاب کنیم،آزادی را انتخاب میکنیم که بتوانیم به بی عدالتی اعتراض کنیم
اگر بخواهم سه تا از دقیقترین و علمی ترین و اقتصادی ترین طرحهایی که در این چهل سال اخیر توسط یک اقتصاددان مطرح شده را نام ببرم قطعا یکی از آن سه طرح، طرحِ #آزادسازی_تولید_خودرو و رفع انحصار ایرانخودرو و سایپا و چند شرکت بزرگست
هرکس بدون تعصب این #رشتو را بخواند متوجه خواهد شد چرا:
در کشور ما و در همه دنیا افرادی هستند که میتوانیم نام آنها را "عشق ماشین" بگذاریم. کسانی که صفر تا صد یک خودرو را میشناسند و اگر شرایط فراهم باشد آن را با عشق می سازند.
فقط چند نمونه از این عشق ماشین های تولیدکننده را در این رشتو معرفی میکنم:
نفر اول: آقای عسگری نیا که در کارگاه کوچک خانگی خود خودرو میسازد.
جمهوری اسلامی جزء انگشت شمار، کشورهای دنیاست که توانسته در مدت بسیار کمی یک طبقه فقیر اکثریت را تبدیل کند به یک طبقه متوسط.
شما در هر جمعی از جوانان دهه پنجاه و شصت ایران بنشینید بدون تردید میگویند وضع ما از پدرانمان در سن ما، بهتر است.
مثلا پدر و عموهای من در یک اتاق ١٢ متری زندگی میکردند و امروز همهی آنها وضع بسیار بهتری دارند نسبت به قبل انقلاب (با شغل کشاورزی و نانوایی و ...)
یعنی علاوه بر اینکه حلبی آبادها جمع شد و آن وضع افتضاح قبل از انقلاب دیگر وجود ندارد،
طبقه فقیر جامعه ما که برای تامین نیازهای اولیه زندگیاش دچار مشکل بود امروز تبدیل شده است به طبقه متوسط و دارای سرمایههای اولیه زندگی.
این حرف به این معنا نیست که فقیر نداریم. به این معنا نیست که مردم مشکل ندارند. به این معنا نیست که هیچکس وضعش بدتر نشده.
گروهی را فرستادم و گفتم این ۶تصور را به مردم بدهید و بگوئید کدام مناسب است برای حضور زن در جامعه؟
ریز پاسخها را انشاءالله منتشر خواهم کرد.
اما نکته جالب توجه این بود که خانمها، موارد سمت راست را انتخاب کردند و انتخاب موارد سمت چپ با اینکه زیاد نبود اما در پسران بیشتر بود
یعنی؟
یعنی خود خانمها برای خودشان حد و حدود قائلند و میدانند که حدی از پوشش را باید داشته باشند برای حفظ حرمت خودشان.
اما طبیعتا مردان که ذینفع هستند در مورد برهنگی خانمها گزینههای برهنهتر را انتخاب میکنند.
هرچند ضرورتی به این نظرسنجی نبود
اما برای بستن دهان بعضیها لازم بود
اما بالاخره عدهای از زنان و مردان در جامعه هستند که یا خودشان اهل فحشا هستند یا دوست دارند در جامعه فحشا رواج پیدا کند.
این افراد چون باعث افزاش درآمد بخشی از ثروتمندان میشوند (با فروش محصولاتی که در صنعت فحشا استفاده میشود) مورد حمایت آنها قرار میگیرند
#رشتو: تورم، خلق پول و #عدالت
میدانید چرا خلق پول دولتی در جمهوری اسلامی عین عدالت بوده؟
واقعیت این است که به دلائل مختلف (فساد، خلق پول خصوصی، یارانه جعلی زدایی، بالارفتن قیمت انرژی و ...) در ایران تورم به وجود میآید
تورم همیشه برای طبقات بالا سود بوده و برای طبقات پایین ضرر
دولت برای جبران ضرر طبقات پایین همیشه خلق پول کرده است و نئولیبرالها همیشه در مقابل این خلق پول ایستادگی میکنند (در مقابل خلق پول خصوصی هورا می کشند)
دولت حقوق کارمندان و حداقل دستمزد کارگر و یارانه و ... را افزایش میدهد تا قدرت خرید طبقات پایین حفظ شود.
اما نولیبرالها میگویند اجازه دهید یک عده زیر چرخهای توسعه له شوند. باصراحت هم این را میگویند.
جمهوری اسلامی هیچوقت زیر بار این قصه نرفته است و این یعنی تورم در تحلیل کلانِ #اقتصاد_سیاسی معلول اصطکاک انقلاب اسلامی با مدرنیته است
اما ذات عدالتخواه انقلاب اسلامی اجازه نمیدهد #رشتو ٣