برآمدن #رضاشاه بر تخت قدرت همزمان با سربرآوردن نخستین نسل پس از #انقلاب_مشروطه در پهنهی سیاسی و فرهنگی ایران است نسلی که ناکارآمدی و بیعملی پادشاهان قاجار، بیرحمی آقا محمد خان، جنگهای تباهی آور فتحعلی شاه، سستی مظفرالدین شاه، ستمگری محمدعلی شاه و بچه سالی احمد میرزا را /۱
در خاطرهی جمعی اش مرور میکرد و از اینرو #رضاشاه را نماد رویاروئی با تمامی کاستیهای پیشین در دستگاه فرمانروائی قاجار میدید
رضا شاه نه از طبقهی اشراف و درباریان برخاسته بود و نه به صنف روحانیان، بازرگانان، بازاریان و زمینداران وابستگی داشت جدایی او از تبار قاجاریان نیز راه /۲
مخالف خوانی را بر روشنفکران ضدقاجار میبست رضاشاه نخستین دستگاه حکومتی غیرقبیلهای از دوران صفویان تاروزگار خویش را بنانهاد تا پیش از این صفویان، زندیان، افشاریان وقاجاریان همه بر اساس پیوندهای ایلی و قبیلهای و آنچه که ابن خلدون رشتههای عصبیت مینامد بر ایران فرمان رانده بودند/۳
رضا شاه عرفیترین پادشاه ایران تا زمانهی خویش است همو بیشترین همت را در کار عرفی ساختن جامعهی ایران کرد و بدین روی روشنفکرانی که از پس از دوران مشروطه درگیر مبارزه با انحصار طلبی و اندیشههای سنتی و استخوانی شده بودند نمیتوانستند به پشتیبانی از برنامهی عرفی گرای او برنخیزند/۴
بهدست گرفتن تدریجی قدرت ترفند نوینی در پهنهی سیاست ایران بود و پیش از این در خاطر نمیگنجید که کسی که کودتا را سامان داده چند سالی در پس پرده بماند و آنگاه به آهستگی سررشته داری کارها بهدست خویش را آشکار سازد تا درین فاصله نخبگان پیشین را گام به گام از میدان سیاست بدر کند/۵
بهراستی چگونه #رضاشاه توانست دست خانوادههای مهمی چون فرمانفرما،اسفندیاری،هدایت ومهدوی را از دامان سیاست ایران کوتاه کند
اصلاحات رضاشاه راه و رسم زندگی اجتماعی،فرهنگی،اقتصادی وسیاسی کشور را دگرگون ساخت بیشک ساختار دولت مدرن در ایران وامدار تکاپوی دستگاه رضاشاهی درین دوران است /۶
به زبان پیروان فوکو، #رضاشاه جامعهی ایرانی را “خوانا” (legible) کرد کاری که مدرنیته و مدرنیزاسیون با جامعه میکند تا با بدست دادن نقشه و چند و چون سازوکار آن، امکان چیرگی علمی-عملی، برنامه ریزی فرهنگی اقتصادی و مهارسیاسی و نظامی آنرا فراهم آورد راه و رسمهای نوینی چون سرشماری /۷
نام خانوادگی، واحد یکسان اندازه گیری، درجههای تحصیلی، سنجههای بهداشتی، مرزبندی، شناسنامه، گذرنامه، نشانهی کار و زندگی و … همه وهمه بکار بسامان کردن و خوانا ساختن جامعه میآمدند و پیش زمینهی #دموکراسی یعنی #حکومت_قانون را امکان پذیر میساختند/۸
چراکه بدون خوانا ساختن جامعه و بدون دادههایی چون شناسنامه، گذرنامه، نقشهی راه، آمار و … قانون زمینهی پدیداری و کاربست خویش را از دست میدهد چنین بود که روشنفکران ایرانی برنامهی #رضاشاه در خوانا ساختن جامعهی ایرانی را به چشم قبول مینگریستند /۹
روحش شاد #مهسا_امینی
• • •
Missing some Tweet in this thread? You can try to
force a refresh
بازخوانی نظرات بعضی از انقلابیون سال ۵۷
عزت اله سحابی (ملی - مذهبی):
برنامه های شاه به نفع ایران بود و ما آن زمان متوجه نمی شدیم و از روی کینه و عناد با آن ها دشمنی و مخالفت میکردیم
اکبر گنجی:
ما دروغ میگفتیم ما به دروغ میگفتیم حکومت شاه 150هزار زندانی سیاسی دارد /۱
ما به دروغ میگفتیم حکومت شاه دکتر شریعتی را کشت همه این دروغها را گفتیم آگاهانه هم گفتیم
هما ناطق :
خودم کردم که لعنت بر خودم باد...
او در مقاله ای به شدت به انتقاد از روشنفکران و خودش در انقلاب سال 57 میپردازد
اسماعیل خوئی (شاعر):
در پیشگاه ملت بزرگ ایران، از بدیهایی که در حق /۲
خانواده #پهلوی کردم صمیمانه عذر میخواهم همچنین از شهبانو فرح، از #شاهزاده_رضا_پهلوی وخانواده پهلوی بارها و بارها معذرت میخواهم لطفا مرا ببخشید وحلالم کنید
محمد نوری زاد:
من یک پوزش خواهی بزرگ به پیشگاه #رضاشاه_بزرگ و فرزندش بدهکارم
عمادالدین باقی:
آمارقربانیان دوره شاه دروغ بود/۳
شاهان قاجار همه پسر بچه همراه خود داشتند به هر شهری که میرفتند برایشان دختر بچه و پسر بچه تحفه میاوردند در زمان قاجار لواط در ایران مرسوم بود بخاطر محدودیت هائی که زنان در ایران داشتند واکثرا از خانه خارج نمیشدند یا با حجاب کامل و روبنده بودند
به همین خاطر پسر بچه ها /۱
مورد پسند مردان بودن در طویله ها و آخورها هم رفت وآمد روزانه وشبانه آزاد بود خیلی چیز ها را نمیشود از تاریخ گذشته ایران و در زمان قاجار نوشت مورد پسند مردم نیست اما همین قدر باید بدانند وقتی رضاشاه در سوم اسفند 1299به تهران آمد بسیاری از مردم گرفتارسوزاک و سفلیس وتراخم و شپش /۲
و سالک بودند در ابتدای سال 1300 پزشکی بنام دکتر لقمان همان بیمارستانی که زمینش را بدستور #رضاشاه به او دادند در جنوب باغشاه احداث کرد بیمارستان لقمان هم 3 بخش عفونی داشت که مربوط به عفونتهای مجرای ادرار بود
متاسفانه ویروس سفلیس از سگ به انسان سرایت میکرد و این ویروس در نخاع /۳
غربگرایی به عنوان یک گفتمان سیاسی- فرهنگی در حقیقت قدیمیترین و ریشهدارترین گفتمان در ایران عصر مدرن است اگر در یکی دو قرن اخیر هم اثر مثبتی در حیات جمعی ایرانیان پدید آمده از صدقهی سر همین غربگرایی بوده که به قانون اساسی مترقی مشروطه و مجلس و عدالتخانه انجامید /۱
اینها گرچه پس از انقلاب مشروطه عموما مغفول ماند اما همه ی زیربنای دموکراسی است و پس از سقوط رژیم ولایت فقیه میتواند نقطهی آغاز مناسبی برای توسعهی سیاسی و فرهنگی ایران باشد اما اینکه امروز برخی به اصطلاح متجددین که خودشان دستپرودهی مکتب مشروطه هستند به غربگرایی میتازند /۲
و آن را به صورت دشنام و ناسزا به کار میبرند از آن تناقضها و آسیبهای فکری و فرهنگی است که باید آنرا بطور عمقی بررسی و واکاوی کرد اگر اسلامگرایان و کمونیستها این حرفها را بزنند جای تعجب ندارد آنها با فرهنگ غرب مشکل ایدئولوژیک دارند و اصولا با دموکراسی دشمناند /۳
روشنفکران عصر #رضاشاه برخلاف بسیاری از فرزندان فکری خویش در دهههای آینده، هم ازغرب و هم ازجامعه و سنت ایران درک روشنی داشتند نه افسون شدهی شکوه و شوکت غرب بودند و نه اسیر مالیخولیای غرب زدگی وغرب هراسی، بنابراین نمیتوان ازین عصر سخن گفت و از نقدهای عرفی(سکولار)این روشنفکران/۱
بر سنت دینی یاد نکرد نقد بر سنتگرایان، مانند آنچه در داستان “درد دل ملا قربانعلی”#جمالزاده آمده است بخشی از برنامهی روشنفکران برای آزادسازی جامعه از سرپرستی فکری سنت پیشگان بود شیخ فضل اله نوری و ستایشاش از به توپ بستن مجلس، مخالفت روحانیان با طرح جمهوری و براندازی دستگاه /۲
خودکامگی سلطنت و مقاومت آنان در برابر رفع تبعیضهای اجتماعی و حقوقی علیه زنان ضرورت چنین نقدی را در خاطر روشنفکران زنده نگه میداشت حقیقت این است که پیش از این دوران ایرانیان درک روشنی از تاریخ ایران باستان نداشتند این دوره آگاهی تاریخی آنان را در پی پژوهشهای اندیشمندان متعهد /۳
اگر به تاریخ تحول دینی و سکولاریسم در اروپا نگاهی بیفکنیم خواهیم دید زنده زنده سوزاندن منتقدان مربوط به دوران ضعف و بحران نهایی کلیسا بود نه دوران اقتدار آن و متعصب ترین و خشن ترین گروههای شبه نظامی مدافع کلیسای کاتولیک یعنی یسوعیان تنها در آخرین مرحله سلطه کلیسا بر اروپا /۱
و در زمانی که کلیسای کاتولیک با بزرگترین چالش فکری و سیاسی تاریخ خود مواجه بود بر صحنه ظاهر شدند
اینکه اگر حکومت یکبار دیگر موفق به سرکوب شود خشن ترین و سخت گیرانه ترین روایتهای فاشیستی را حاکم خواهد کرد و تمام روزنه هایی را که از آنجا ضربه خورده خواهد بست امری است بدیهی /۲
اما اگر ما بتوانیم از این مرحله که در آنیم عبور کنیم و به سطح بالاتری از اتحاد و انسجام چه در داخل و چه خارج کشور برسیم تاحدود زیادی به زمان تغییر نهایی نزدیک میشویم زمان برای ما به سرعت در حال گذر است ج.ا در حال خرید زمان برای بازسازی و توانمندسازی خود است اگر اینبار این فرصت /۳
هرگاه تعصب و باور به رسیدن به یگانه حقیقت بجای پولورالیسم و کثرت گرایی در ما نهادینه شود ما تبدیل به یک انسان خطرناک برای جامعه میشویم تفاوتی در این نیست که ماتریالیست مارکسیست باشیم و یا یک ایده آلیست مسلمان
وقتی به این باور رسیدیم که تنها راه رسیدن به سعادت راهی است که /۱
مکتب فکری ما معرفی میکند ما تبدیل به یک ماشین آدمکشی بالقوه شده ایم
به سه سخن زیر توجه کنید یکی از زبان "الله" و یکی از زبان "کارل مارکس بی خدا و دیگری از زبان لنین خداناباور است
شباهت در نوع گفتار و تفکر کاملا هویداست:/۲
شما مؤمنان چون با کافران رو به رو شوید باید آنها را گردن زنید تا آنگاه که از خونریزی بسیار دشمن را از پا درآوردید پس از آن اسیران جنگ را محکم به بند کشید که بعدا یا بر آنها منّت نهید(و آنها را آزاد گردانید)یا فدا گیرید تا در نتیجه جنگ سختیهای خود را فروگذارد این حکم فعلی است /۳