Me_too_movement_iran Profile picture
Nov 28, 2022 24 tweets 7 min read Read on X
اوایل دهه ۶۰؛ حجاب دیگر اجباری شده و پوشش اسلامی با سرکوب شدید زنان همراه می‌شود. دستگیری زنان مبارز شروع شده. ماموران رژیم در انظار عمومی با ایجاد رعب و وحشت در میان مردمی که به دستگیری اعتراض دارند با استفاده از عباراتی مانند «این زن فاحشه است» از اعتراض مردم جلوگیری می‌کنند. دو زن با روسری و مانتو روی ...
پذیرش زنان زندانی در بازداشتگاه­ بعد از بازرسی بدنی، ضرب و شتم و گاهی با ضربه پوتینِ پاسدارِ مرد به اندام تناسلی زنان انجام می­‌گرفت. غالبا چادرهایی که به زنان در بدو ورود می‌دادند مناسب و به اندازه قدشان نبود و اکثرا پاسداران داد می‌زدند«این چه طرز چادر سر کردنه، پاهاتو بپوشون» ماشین گشت کمیته انقلاب دهه ۶۰
با تمایز چادر مشکی و سرمه‌­ای سعی می‌­شد زندانیان زن را تفکیک کنند که دردسر «چادر مشکی»ها کم­تر از «چادر سرمه‌­ای»ها است. استفاده از چادر با چشم‌­بند در طول بازجوئی و استفاده اجباری چادر در زمان اعدام، بخشی از این سرکوب­‌های ارتجاعی علیه زنان بود. زنان زندانی با چادر و چشم‌ب...
در زندان قزل حصار چادر مشکی در ملاقات‌ها اجباری بود. یکی از زنان زندانی تعریف می‌کند دختر جوانی به علت سرنکردن چادر مشکی از ملاقات محروم بود. بالاخره دختر یک روز با چادررنگی رفت و در ملاقات علت نیامدنش را توضیح داد. خانواده از دختر چادر رنگی را گرفته و چادر مشکی به او دادند. روزنامه ای که روی آن نوشته ...
در ورودی بند ۳ باز شد و دختر بدون هیچ پوششی، نه رنگی نه مشکی، وارد بند شد. بهت و شادی بر چهره زندانیان نشست. دختر گفت: «بعد از رفتن پدر و مادرم چادر را آن­جا پرت کردم و دوان دوان به بند آمدم. برم دستشویی که خود را آماده زدن کنم». بلافاصله مسئولین بند دختر را همانجا شلاق زدند.
تجاوز به دختران باكره پيش از اعدام، به طور سازماندهی شده و براساس دستور آیت‌الله خمینی در عدم اعدام دختران اعمال می‌شد (به نقل از آیت‌الله منتظری)؛ هرچند بعدها منتظری گفت از دستور خمینی سوءبرداشت شده بود. خمینی و منتظری کنار هم نشست...
صنم احمدی ۱۶ ساله و دانش آموز اصفهانی می‌گوید:
«در بازداشتگاه سیدعلی‌خان یکی از پاسدارها که بازجوی من بود گفت: ببین توی این اتاق هیچکس جز من و تو نیست هر بلایی بخوام به راحتی می‌تونم سرت بیارم.به هیچ احدی هم مجبور نیستم جواب بدم،چون تو جزو غنایم جنگ اسلام با محاربین اسلام هستی!»
منتظری سال‌ها بعد، در کتاب خاطراتش می‌گوید تجاوز جنسی به زنان امری سیستماتیک در زندان‌های دهه ۶۰ بوده. در نامه‌ای به خمينی نوشته بود: «آيا می‌دانيد در زندان مشهد در اثر نبودن پزشک و نرسيدن به زندانی‌ها حدود ۲۵ دختر جوان را بعداً ناچار شدند با خارج کردن تخمدان و يا رحم ناقص كنند؟ منتظری در کنار خمینی بین مردم
آيا می‌دانيد در بعضی زندان‌های جمهوری اسلامی دختران جوان را به زور تصرف كردند؟»
البته اين نامه سالها بعد و زمانی كه منتظری از قدرت كنار گذاشته شد و در حصر خانگی بود، در کتاب خاطراتش منتشر شد. منتظری در حیاط خانه‌اش ایستادهکتاب خاطرات ایت الله منتظری
سال ۱۳۶۰ به فاصله‌ی دو روز خبر اعدام میترا مجاوریان و ماندانا مجاوریان در روزنامه خراسان منتشر شد. مهشید مجاوریان وقایع پس از اعدام میترا و ماندانا را چنین روایت می‌کند:
«روزی که گل و شیرینی آوردند دم در خانه، بین روزهای اول و هفتم میترا و ماندانا بود. عکس میترا و ماندانا مجاوریان
در خانه عزاداری بود و خیلی شلوغ بود. یک ماشین سپاه آمد و به یکی از اقوام گفت این گل و شیرینی است، چون بچه‌های شما قبل از اعدام با برادرهای پاسدار ازدواج کرده‌اند. این خانوم فامیل ما گل و شیرینی را می‌گیرد و همان‌جا می‌اندازد توی سطل آشغال و با کسی هم صحبتش را نمی‌کند.
تا اینکه چند سال بعد خودش به من گفت. پدرم که در آن زمان زندان بود. تا همین امروز هم والدینم خبردار نشده‌اند. من خودم هیچ‌وقت با خانواده‌ام صحبتش را نکرده‌ام چون فکر می‌کنم طاقتش را ندارند. البته مادرم یک بار بعدها از من سوال کرد: فکر می‌کنی با بچه‌های ما هم این کارها را کردند؟
گفتم: نمی‌دانم، شما چه فکر می‌کنید؟ گفت: نه، فکر نکنم. یعنی هنوز امید و آرزوی قلبی‌اش این بود که این کار را نکرده باشند»
در اوایل دهه ۶۰، در یکی از شهرهای شمال، دختر ۱۷ ساله­‌ای دستگیر می‌شود. این دختر از خود مقاومت و شجاعت‌­ نشان می‌دهد و با قاضی به بحث ایدئولوژیک می‌­پردازد.
قاضی حکم اعدام را صادر می‌­کند و چون اسلام اعدام دختران باکره را تائید نمی­‌کند، پاسداری قبل از اعدام به دختر تجاوز قانونی می‌­کند. در همین حین رئیس دادگاه نظرش عوض شده و می‌­خواهد دختر را به راه راست هدایت کند. دختر زنده می‌­ماند و بعد از مدتی متوجه تغییراتی در بدن خود می‌­شود. روزنامه اطلاعات با عکس و اس...
رئیس دادگاه می‌گوید تا به دنیا آمدن بچه، به دختر جوان وقت می‌­دهد که فکر کند و ارشاد شود. بعد از به دنیا آمدن بچه، دختر تیرباران می­‌شود. بعد از مدتی مرد پاسداری با یک قواره پارچه، یک کله قند و مقداری پول به خانه دختر می‌­رود و با برخورد بدی می‌­گوید «این ­هم مهریه دخترتان است!»
«شاید برای بعضی‌ تجاوز شكنجه باشد، ولی من اين را ماورای شكنجه می‌بينم. درد كابل را من بعد از مدتی ديگر احساس نمی‌كردم ولی اين هميشه با من است. دردش مانده، هركاری می‌كنم نمی‌توانم فراموش كنم. اين چه نوع شكنجه‌ای‌ است كه نمی‌توانم فراموش كنم؟»
آذر آل‌کنعان زندانی سیاسی کرد دهه ۶۰
حامله بودن زن‌ها در زندان نه تنها آن‌ها را مصون از شکنجه نمی‌کرد، بلکه بازجوها سعی می‌کردند بیشتر فشار بیاورند.
کیانوش اعتمادی بر اثر ضربات سنگین به رحم و اندام تناسلی‌اش سقط جنین کرده است: «آنقدر این بی‌همه چیز لگد می‌زد درست وسط پایم که‌‌ همان آنجا احساس کردم اتفاقی افتاده.
گفتم باید بروم توالت. او هم اصلاً عین خیالش نبود. من را با لگد برد توی اتاق. اتاق بازجویی هم نبود. واقعاً وحشی شده بود. تا اینکه همان‌طور که من جیغ و داد می‌کردم ول کرد رفت بیرون ولی نگذاشت دستشویی بروم. کسی نبود که به داد من برسد. یکی دیگر آمد و گفتم من باید بروم توالت.
گفتم: من فکر می‌کنم سقط جنین کردم. همه لباسم خونی شده بود»
آن زمان در زندان اوین زندانبان با مطرح کردن این که «خودتان اضافی هستید» از دادن نوار بهداشتی به زنان خودداری می‌­کردند. زنان به ناچار معدود لباس­های خود را تکه و از آن به عنوان نوار بهداشتی استفاده می­‌کردند.
بسیاری از زنان سیاسی به همراه کودکان خود دستگیر شدند. زنی تعریف می‌کند: «هر وقت که مرا برای بازجویی می‌بردند، بچه نوزادم را تک و تنها روی زمین سلول می‌­گذاشتم و می‌­رفتم. در زیر بازجوئی فقط به پسرم فکر می­کردم امیدوار بودم که سریع شکنجه‌­ها به پایان رسد تا به سلول برگردم».
سارا رهایی شکنجه خود را چنین توصیف می‌کند: «در زمانی که شلاق می‌خوردم، فرزندم آنجا بود. زمانی که جیغ می‌زد و من را شلاق می‌زدند، واقعاً برایم دردآور بود. من را بستند و روی سینه‌هایم شلاق می‌زدند. بعداً که آمدم توی سلول از سینه‌های من خون می‌آمد و نمی‌توانستم بچه را شیر بدهم»
دهه‌ی ۶۰، دهه‌ی استبداد کور و ارتجاع دینی. زمانی که بازجویان برای توجیه ایدئولوژیک تجاوز به زنان زندانی، از احکام شرعی استفاده می‌کردند که در آیه ۲۴ سوره نساء ریشه دارد «و نکاح زنان شوهردار نیز (برای شما حرام شد) مگر آن زنانی که (در جنگ‌های با کفّار) متصرّف شده‌اید».
در میان خفقان حکومتی و استیگمای شکنجه‌ها و خشونت‌های جنسی، زنان ماندند و پایداری کردند. زن‌های مبارزی که با تنی رنجور ماندند، روایت کردند و کتاب نوشتند. از شکنجه‌های خودشان و هم‌سلولی‌هایشان گفتند. از تیرهای خلاص، از تجاوزها و ضرب و شتم‌ها بی‌امانِ زنان.
هرگز و هیچ‌وقت، نه می‌بخشیم و نه فراموش می‌کنیم، نام این زنان را به امید عدالت و آزادی فریاد می‌زنیم

#زن_زندگی_آزادگی Image

• • •

Missing some Tweet in this thread? You can try to force a refresh
 

Keep Current with Me_too_movement_iran

Me_too_movement_iran Profile picture

Stay in touch and get notified when new unrolls are available from this author!

Read all threads

This Thread may be Removed Anytime!

PDF

Twitter may remove this content at anytime! Save it as PDF for later use!

Try unrolling a thread yourself!

how to unroll video
  1. Follow @ThreadReaderApp to mention us!

  2. From a Twitter thread mention us with a keyword "unroll"
@threadreaderapp unroll

Practice here first or read more on our help page!

More from @me_too_iran

Aug 20
روایت اول از آزارگری بهنام اوحدی

❌هشدار، خواندن این روایت برای همه مناسب نیست❌

متن کامل روایت را در این رشته توییت بخوانید. Image
اسلاید اول Image
اسلاید دوم Image
Read 10 tweets
Jun 6, 2023
❌خواندن این روایت برای همه مناسب نیست!❌
روایت یکی از افراد جامعه رنگین‌کمانی از خشونت جنسی:
مامور بسیجی گفت: «اگر می‌خوای ۴-۳ نفری بهت تجاوز نکنیم رمز گوشی رو بده» در تمام این مدت مرا دستمالی جنسی می‌کرد.مقاومت می‌کردم.
«اینجا هر بلایی سرت بیاد کسی نمی‌فهمه، اینجا ته جهنمه!» Image
من یک پسر ۲۱ ساله همجنس‌گرا هستم و در روستایی از توابع شهرستان ایذه زندگی می‌کنم. به اصفهان رفته بودم و آنجا در اعتراضات شرکت داشتم.
۳۰ شهریور ۱۴۰۱ در میدان انقلاب اصفهان توسط یگان ویژه دستگیر شدم و ۱۷ مهر با وثیقه دو فیش حقوقی آزاد شدم.
۹ روز در انفرادی بودم و ۸ روز هم در زندان مرکزی اصفهان. تجربیات بسیار بدی داشتم. چهارشنبه ۳۰ شهریور حدود ۹ شب بود. ماموران همه‌جا بودند. با یک مامور یگان ویژه که داشت پیرمردی را کتک می‌زد بحث کردم. با صدای بلند شروع به شعار دادن «بی‌شرف، بی‌شرف» کردم و مردم هم با من شعار دادند
Read 20 tweets
Jun 5, 2023
امروز ۱۵ خرداد، خبرگزاری رسمی قوه قضاییه، ضمن تایید برهنگی اجباری نوشت: «اینگونه بازرسی‌ها با رعایت موازین قانونی، شرعی و حفظ حریم خصوصی افراد انجام می‌شود»
این در حالی‌ست که تعدادی از زنان، چه با اسم خود و چه ناشناس، در روایت‌های متعدد، از حضور دوربین‌ها و مامورین مرد گفته‌اند. Image
در طول این سال‌ها هرگاه افرادی معترض، دست به افشاگری درباره رفتار مجرمانه و عدم رعایت حقوق انسانی‌شان در دستگاه‌های حکومتی زده‌اند، بلافاصله مقامات کشوری و لشگری به انکار پرداخته و روایت حقیقت را جعل نموده‌اند.
امروز، روایت‌گریِ زنان زندانی، قوه قضاییه را مجبور به پاسخ‌گویی کرد و این‌بار هم طبق روال همیشگی، سیستم قضایی حکومتِ استبدادی جمهوری اسلامی وجود دوربین در فضاهای ناامن بازرسی بدنی در زندان‌ها و بازداشتگاه‌ها را انکار کرد.
Read 8 tweets
Jun 5, 2023
روایتِ شیما بابایی، فعال حقوق بشر، که در ۳ قسمت از خشونت‌های سرکوبگرانِ ج.ا می‌گوید:

با صدایی لرزان می‌گویم:«خودم دیدم چند آقا تصاویر دوربین‌ها رو می‌بینن، این کار قانونی نیست!»
مرد که انگار منتظر دیدن این صحنه نشسته داد می‌زند: «زر نزن دختر! کاری که میگن رو انجام بده» Image
زمان: بهار ۱۳۹۵
مکان: پلیس امنیت تهران (ساختمان وزرا)

۲۱ ساله‌ام؛ به اطراف نگاه می‌کنم. سمت چپ چند قفسه و کمد فلزی؛ روبرو تیغه‌ای شبیه به اُپِن آشپزخانه کشیده‌اند؛ آن‌سو کنار پله‌هایی که ساختمان را به زیرزمین وصل می‌کند، میله‌های فلزی درب بازداشتگاه قرار دارد
می‌توانم آن طرف میله‌ها را ببینم.
پشت سرم جایی شبیه به بخش اداری است. چند اتاق، تنها در یک طرف راهرو است. برای ثبت مشخصاتم به انتهای راهرو می‌روم. در راه که برمی‌گردم چند مرد را در اتاق کناری می‌بینم که پشت مانیتور نشسته‌اند.
Read 20 tweets
May 27, 2023
روایت مژگان کشاورز، کنشگر حقوق زنان:

«گفتند باید لخت بشی تا از تمام بدنت عکس بگیریم که اگر از اینجا خارج شدی نگی من را شکنجه کردند
خجالت می‌کشیدم. دستانم را در جلوی اندام خصوصی‌ام می‌گذاشتم، مامور فریاد می‌زد: رو به من بایست و دستات رو بردار. حالا بشین و پاشو کن با پاهای باز!» روایتگر انقلاب ها تصویر راو...
روز ۸ مارس سال ۲۰۱۹ همراه دو کنشگر زن دیگر، به مناسبت روز زن در قطار مترو به زنان گل رز سفید هدیه دادیم و از آنها خواستیم از فعالین زن به حجاب اجباری حمایت کنند. ازشان خواستیم حتی اگر باور به حجاب دارند در کنار زنان بی حجاب در مقابل قانون حجاب اجباری بایستند.
در سال ۱۳۹۸، توسط شعبه ۲۸ دادگاه انقلاب تهران به ریاست قاضی مقیسه مجموعا به ۲۳ سال و شش ماه حبس محکوم شدم. به اتهام «اجتماع و تبانی به قصد اقدام علیه امنیت ملی» به ۵ سال حبس، برای «تبلیغ علیه نظام به یک سال حبس تعزیری» و «تشویق و فراهم نمودن موجبات فساد و فحشا» به ۱۰ سال حبس
Read 24 tweets
Feb 22, 2023
روایت سوم از آزارگری جنسی #ابوالقاسم_طالبی:
گفت: «بلد نیستی‌ کسی رو تحریک کنی یا نمی‌دونی تحریک کردن چیه؟ فکر کردم گفتی دانشجوی بازیگری هستی؟»
گفتم: «بله هستم، ولی نمی‌تونم».
گفت: «پس بی‌خود کردی اومدی تست بدی وقت من رو گرفتی». Image
سال ۸۱-۸۰ بود و من دانشجوی سال اول تئاتر بودم. آگهی داده بودند در بورد دپارتمان نمایش که برای فیلم «عروس افغان» از ابوالقاسم طالبی، تست بازیگری می‌گیرند. یکی از همکلاسی‌ها تماس گرفت و به او گفتند دنبال دختری با چهره دست نخورده، بدون عمل و شناخته نشده هستند برای نقش اول فیلم.
شدیم ۶-۵ نفر همکلاسی و درخواست نوبت کردیم برای تست. همه با هم رفتیم به دفتری که در آن قرار داشتیم. یادم است ساختمانی بود در بلوار کشاورز نرسیده به میدان ولیعصر. من تا قبل از آن برای انتخاب بازیگر تئاتر و فیلم کوتاه چند جایی رفته بودم و همه چیز خیلی خوب و حرفه‌ای گذشته بود.
Read 12 tweets

Did Thread Reader help you today?

Support us! We are indie developers!


This site is made by just two indie developers on a laptop doing marketing, support and development! Read more about the story.

Become a Premium Member ($3/month or $30/year) and get exclusive features!

Become Premium

Don't want to be a Premium member but still want to support us?

Make a small donation by buying us coffee ($5) or help with server cost ($10)

Donate via Paypal

Or Donate anonymously using crypto!

Ethereum

0xfe58350B80634f60Fa6Dc149a72b4DFbc17D341E copy

Bitcoin

3ATGMxNzCUFzxpMCHL5sWSt4DVtS8UqXpi copy

Thank you for your support!

Follow Us!

:(