دوره اصلاحات است و حکومت در یکی از بزنگاههای حفظ بقای خود و قربانی کردن یکی از یارانِ دورانبهسرآمده!
در خرداد ۱۳۸۰، پس از خودکشی #سعید_امامی معاون سابق وزیر اطلاعات در زندان اوین، «فهیمه دری نوگورانی» همسر او بازداشت و تحت بازجویی همراه با خشونت و آزار جنسی شدید قرار میگیرد
روایت فهیمه به وضوح خشونت و آزار جنسی کلامیست. آملی، بازجویی که توسط فهیمه به این نام خوانده میشود، با طرح افسانهها و تصویرسازیهای جنسی، به مثابه شکنجه، زن را وادار به صحبت راجع به زندگی جنسیاش در فضایی وحشتناک و عذابآور میکند.
«آملی» در جایی از بازجوییها پس از ایجاد موقعیت آزاردهندهای از ترسیم فضای رابطه جنسی فهیمه با همسرش و دیگر مردان، در قبال سکوت او خطاب به بازجوی دیگری که در اتاق حضور دارد میگوید: «بریم بچهها رو بیاریم اینجا بشونیم دونه دونه رابطههاشونو با این بگن»
پروندهسازی رابطه جنسی برای زنان الگویی است که جمهوری اسلامی ۴۳ سال در حال اجرای آن است.
بازجوها با استناد به ساختاری که زن به ابژه جنسی تقلیل مییابد و در چهارچوب قوانین و عرف جامعه بابت آن مورد بازخواست قرار میگیرد، دست به تولید ترس و ایجاد فشار جهت شکستن زندانی میزنند
بازجو آملی پس از ساخت افسانه عمل جنسی گروهی، فهیمه را با این تهدید روبرو میکند:«اونی که اینو گفته که عقبت کجا بوده، دهنت کجا بوده بقیهشم گفته، تو امروز یه فاحشه جاسوس کثیفی»
استیگمای کارگران جنسی الگوی دیگریست که در خشونتهای جنسی بازجوهای ج.ا سالها بر زنان رنج تحمیل کرده
«فهیمه دری نوگورانی» درنهایت پس از صدها ساعت بازجویی و قرارگرفتن در موقعیتی عذاب آور از جزییات عملجنسی گروهیای که به او نسبت داده شده، مجبور به اعتراف اجباری علیه خود میشود.
پس از مدتی با افشای فیلمهای بازجویی و تغییر تیم رسیدگی به پروندهی او و همسرش، فهیمه از زندان آزاد میشود. این زن یکی از بیشمار زنیست که در چرخه خشونت حکومتی گرفتارند.
روند سالهای بعد زندگی فهیمه نشان میدهد که او هرگز نتوانست خود را از استثمار و مغزشویی دستگاه حکومتی برهاند
• • •
Missing some Tweet in this thread? You can try to
force a refresh
در ۲۲ تیر ۱۳۸۸ دو وبلاگ ناشناس خبر مفقود شدن و گزارشی دربارهی یکی از بازداشتیهای اعتراضات جنبش سبز، به نام #ترانه_موسوی منتشر میکنند. لیلا محمدزاده و رضا ولیزاده دو خبرنگاری بودند که در این دو وبلاگ، خبر از وقوع تجاوز به این دختر ۲۳ ساله میدادند.
یک پرستار از داخل بیمارستان این اخبار را به بیرون درز داد که «ترانه موسوی را بیهوش به بیمارستان آوردند در حالی که پارگی مقعد داشت، مدتی بستری بود و همانطور بیهوش از بیمارستان بردنش» کمی بعد از این، خبر پیدا شدن جسد سوختهی ترانه در یکی از بیابانهای اطراف تهران منتشر میشود.
به مادرش گفته بودند «جنازه سوخته دخترت رو حوالی قزوین پیدا کردیم، بیا تحویل بگیر، ولی اینجا نمیتونی دفن کنی. ببرش شهرستان. بیسروصدا تحویل بگیر و ببر شهرستان! وگرنه همین رو هم بهتون نمیدیم».
▪️گروه تئاتری در بندرعباس در حمایت از زن زندگی آزادی و هنرمندان دربند، نمایش سهیلا گلستانه را بازآفرینی کردند.
▪️ایرانیان برای اعتصاب و اعتراضات هماهنگ در ۱۴، ۱۵، ۱۶ آذر آماده میشوند.
▪️جعفر منتظری دادستان کل جمهوری اسلامی: گشتارشاد تعطیل شد!
▪️در تولد #توماج_صالحی که زیر شکنجه در زندان به سر میبرد، مردم با انتشار عکسهایش و تبریک تولد از او حمایت کردند. گوهر عشقی نیز در ویدیوای از توماج حمایت کرد.
▪️بهراد علیکناری رپر اهل اهواز که در مراسم چهلم حدیث نجفی بازداشت شد، به فساد فی الارض متهم شد و جانش در خطر است
▪️پسر حمید نوری گفت برای پدرم در زندان سوئد چایی نمیآورند و این شکنجه سفید است!!
▪️جان #لیلا_حسینزاده در زندان در خطر است. برادرش در پستی اعلام کرد پزشکان درباره خطر مرگ و نابینایی لیلا هشدار دادند.
▪️میترا حجار، هنرمند و فعال محیط زیست بازداشت شد.
آذر آلکنعان، زندانی سیاسی کُرد، در زندان اقدام به خودکشی میکند. در این باره آذر در کتاب «جنایت بیعقوبت» میگوید: «بعد از تجاوز جنسی، دو بار در زندان تلاش کردم خودکشی کنم. بار اول، رگ دستم را قطع کردم. بار دوم تلاش کردم با قرص خودکشی کنم. نمیتوانستم دیگر تحمل کنم».
آذر جان سالم به در برد، اما «شببو سیدزاهدی» بعد از این که در دادگاه مریوان به اعدام محکوم شد، در زندان اقدام به خودسوزی کرد. برخی معتقدند که او بعد از تجاوز در زندان، اقدام به خودسوزی کرده و برخی دیگر نیز میگویند به دلیل ترس از تجاوز قبل از اعدام خودش را به آتش کشیده است.
برخی زنان، بعد از آزاد شدن به خاطر فشارهای روحی و ترامای تجاوز جنسی در زندان، اقدام به خودکشی کردهاند. نژلا قاسملو دانشجوی دکترا در رشته ریاضیات در دانشگاه برکلی آمریکا بود. در روزهای اول انقلاب به ایران بازگشت و برای سازمان چریکهای فدایی خلق، فعالیت کرد و در سال ۶۰ دستگیر شد
کردستان؛ سرزمین «مادران آشتی»، زادگاه #زینب_جلالیان و #ژینا_امینی زنانی که مقاومت را جانِ تازه بخشیدهاند
زینب جلالیان، زندانی سیاسی محکوم به حبس ابد، درروز جهانی زن از امید میگوید «پشت این دیوارهای بلند زندان،به این امید زندهام که روزی با آغوشی پر از گل یاس به سویتان بیایم»
نیروهای سیاسی کُرد که امید به دموکراسی در ایران داشتند، بعد از روی کار آمدن جمهوری اسلامی روزهای تاریک و خونین کردستان را به چشم دیدند. دور دوم حملات نیروهای جمهوری اسلامی به کردستان، از اردیبهشت ۵۸ آغاز و تا پایان دهه ۶۰ ادامه یافت
دهها زن و دختر نوجوان و جوان کُرد بازداشت، شکنجه و اعدام یا تیرباران شدند. عدهای از زنانِ دستگیرشده، در دادگاههای چند دقیقهای حکم اعدام گرفتند. اولین زنی که تنها چند روز بعد از تصرف سنندج دستگیر و اعدام شد، یکی از فعالین دانشآموزی اهل سقز به نام «مستوره شهسواری» بود.
▪️جمعهای دیگر؛ #زاهدان و نقاط دیگر بلوچستان به پا خاست. زنان بلوچ شعار دادند: «چه با حجاب، چه بیحجاب
پیش به سوی انقلاب»
▪️كانادا ۴ مقام و ۵ نهاد جمهوری اسلامی را تحریم کرد. در میان نامها #مرتضی_طلایی فرمانده سابق نیروی انتظامی استان تهران به چشم میخورد.
▪️ویدیویی از لحظه بازگشت به خانه #مینا_یعقوبی، معترض اراکی در شبکههای اجتماعی منتشر شد. بر اساس گزارشها، او با قرار وثیقه آزاد شده است. در این ویدیو آثار کبودی ناشی از شکنجه روی چشم خانم یعقوبی ۳۳ ساله دیده میشود و زنان دیگری که به استقبالش رفتهاند شجاعتش را تحسین میکنند.
▪️گزارشها حاکی از آن است که روسیه در حال ارسال کمک به جمهوری اسلامی برای سرکوب مردم است.
▪️جامعه به اتهامات محاربه و فساد فی العرض کودکان در کرج واکنش نشان داد.
▪️زنان بیشتری با لباس سرگذشت ندیمه در خیابانهای ایران به صورت نمادین دست به اعتراض زدند.
خاوران، اسم رمز مادران دادخواهی که مفهوم مبارزه و مقاومت را در تاریخ ایران تغییر دادند. خاوران دیگر یک آرامگاه معمولی نیست، چهرهی رنج و بیعدالتیست، میدان مبارزه «مادران خاوران» است. مادرانی که پس از آذر ۱۳۶۷ هر جمعه به خاوران میرفتند.
آری، زنان همدیگر را پیدا کرده بودند.
زنانی که در جنگی نابرابر برای حفظ این مکان، هر یک به شاهدان تاریخچه این خاک تبدیل شدند.وقتی برای اولین بار خودشان را به خاوران رساندند،بعضی با دستهایشان خاک را کندند تا یک تکه پارچه یا بدن فرزندشان را پیدا کنند.چون کشتهها را دسته جمعی و سطحی خاک کرده بودند، بوی بدی در فضا بود
پاسداران به مادران میگفتند «اینها کافرند، به این خاطر بو گرفتهاند».
فحاشیها، ضرب و شتم، بازجویی و تهدیدها این زنان را از همدیگر و از هدفشان جدا نکرد. آنها هر بار برای رسیدن به خاوران، از صف پاسداران حکومت میگذشتند و به مناسبتهای مختلف نهال بر مزار عزیزانشان میگذاشتند