ژینا گیان
تو نامری
ناوت ئهبیته رهمز
(صحیفهی جنبش، سورهی یکم، آیههای اول تا سوم)
یاسین لالایی خران است 📜 اگر هر کسی را عقل خویشتن به کمال بود قربانِ پای بلورین طاووس میرفتید با سری بالا 📜 جماعت به تهدید طوفان میخندد 📜
طویلهی شناورِ نوح، بعد از تایتانیک باید غرق میشد 📜 برای همیشه 📜 جماعت به تهدید طوفان کُسخند میزند 📜 کولیها برای میخوانند و راهبان زانو میزنند 📜 در تازهترین عهد، بعد از برای میشود نقطه گذاشت 📜 و دائماً نوشت برای. برای. برای.
این نامهای است به رسولی که روی قبر مهسای ایران نوشت به خشمعلیق:
مهسا جان
تو نمیمیری
- ژینایی آخر -
نامت رمز میشود
ـــــــــــــــــــــــــ
عابری عصبی میگفت: وقتی رسولی بگوید: «میشود» آنگاه مضارع را باید گذشتهای استمراری خواند که همزمان در حال و آینده جاری است.
این صحیفه از سنگ قبر ژینا شروع شد تا رسید به #زن_زندگی_آزادی. برای زن. برای زندگی. برای آزادی. برایِ برایِ.
برای برای.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
آیا دستی که زیر چانه است اثر انگشتش را زیر این شعر خواهد دید؟ و چشمی، قوزکِ زخمی را از پشت مانیتور؟ #مهسا_امینی
📜 عبور یعنی نخواندن. ندیدن. سرخاراندنِ العازروار. عبور یعنی من چیزی دارم که دیگران ندارند. پسری که باید نسل «حسنعلیجعفر» را حفظ کند. عبور یعنی من حتی سه روز هم نمیتوانم آدمِ خودم باشم. عبور یعنی من رباتم. دَخلْ شیشهی عمرم است. عبور یعنی بندگیِ من خرج دارد.
خودم باید هزینهی بردگیام را بدهم به آقای سادهزیست.
پاییز بهاریِ ۱۴۰۱
ایران
-------------------
🖌 به احترام اعتصاب و خیزش روزهای ۱۴ تا ۱۶ آذر. روزهای #اعتصاب_سراسری که اجابتِ فراخوان #کردستان است. ایران نشان خواهد داد که #کردستان_تنها_نیست
پرسش از فمینیستها در انقلاب #زن_زندگی_آزادی
سکوت یا همدستی
این نوشته را به احترام «گلشیفته فراهانی» مینویسم. انتشار یادداشت ایشان در نیویورکتایمز انگیزهٔ نوشتن این جُستار شد.
ما با یک گروتسک روبهروییم دوستان! با یک وضعیتِ همزمان ابزورد-تراژیک.۱
انقلاب زنان ایران، با پیشروترین شعارها به فجیعترین شکل ممکن سرکوب شده است؛ اما فمینیستها حرفی نمیزنند. عالیترین دیپلماتها، ادبیاتِ همیشه همراه با احتیاط را کناری نهاده و آشکارا میگویند: سپاه پاسداران زیباترین دختران را برای شنیعترین شکنجهها انتخاب میکند.۲
امّا انگار «مستندات» هنوز برای مدعیانِ خیلی «مشهور» فمینیسم کافی نیست. یعنی گزارشهای مکرر خودکشی نوجوانان بعد از آزادی - کدام آزادی؟ - مجابشان نکرده است؟
دیرزمانی فکر کردم. میخواستم به تحلیلی برسم که سکوتِ فمینیستهای غالباً حرّاف را برایم دریافتنی کند. به هیچ جا نرسیدم۳
۱) جمهوری اسلامی آرزومند سوریهای شدن ایران است نه نگران آن. اگر اینطور فکر نمیکنید به ادامهی متن نیازی نخواهید داشت. متأسفم! اما شما #جاعش را نمیشناسید.👇
شما احتمالاً از کسانی هستید که هنوز معتقدند دعوای روحانی با قالیباف و رییسی در دوران انتخابات جدی بود نه سیاهبازی حکومت.
پس صبر کنید و ببینید.
روزهای سختی پیش رو خواهید داشت اما نمیتوانید چشم ببندید و نبینید. خواهید دید که داستانِ اصلی #جلولا بود نه کربلا.👇
تراژدی استیلای اسلام بود نه اُحُد! شما به خطا، چهارده قرن برای مُردهای گریستید که میراثش برای شما جز نکبتِ تقدیرگرایی و هذیانهای هزارهباورانه و آخرالزمانی نبود. شما ایران را وانهادید آقایان! چهارده قرن از این «ملت» عُمْر دزدیدید و در برابرِ خراج، به آنان جمکران فروختید.👇
از اعلانی به تاریخ ۲صفر ۱۳۲۴، ۷فروردین ۱۲۸۵:
«جهل تا کی؟حمق تا کی؟خریت تا کی؟بیباکی تا کی؟آخر ما مخلوق خدا و رعیت شما هستیم چرا اینقدر ظلم بر ما میکنید؟آخر شرفوثروت شماها از ماست. اگر ملت نباشد شماها پادشاه و ارباب کجا هستید؟ امیر بهادر پدرش را میشناسد کی بوده؟آخر چرا (۱)
خود را فراموش کرده؟ این خانه، این پارک، این مبل، این اسباب، این باغ، این اشجار، این اسبها، این کالسکه این تفنگها را تو از فرج مادرت آوردهای یا از برکات وجود ما مردم میباشد؟ اگر بگویی؟ از فرج مادرم آوردهام، موجب حیرت خواهد شد که عجب فرج گشادی بوده که اینهمه چنار و اشجار و(۲)
و و و از او بیرون آمده! مسلماً راضی نخواهد شد که فرج مادرش به این گشادی باشد. پس باید مقرر شود که این ثروت و تجمل از ما رعایای بدبخت و سرسخت است که به جبر و ظلم گرفتهاید. حالا به چه انصاف رواست که بر ما به این شدت ظلم نمایید و یا در مجلس دربار بگویید این مردم را باید صد صد کشت؟»
آنچه منتظری"کودتای خزنده"نامیده،نگر به تعریف کودتا،بیمعنی است. این نامگذاری برای او به معنی کنار گذاشتن فرماندهان نزدیک به او بایستی باشد.از همه بلند پایهتر هم که در فیلم بیبیسی هیچ نامی از او برده نمیشود،مهدی هاشمی بوده. پس بیشتر به پاکسازی درونی خانوادههای مافیایی میبرد.
اینکه احمد متوسلیان(اگر آدمی خودش با چشم خودش چگونگی زایش و بالشِ سپاه را ندیده باشد، با دیدن فیلم میپندارد یک پا سیاوش بوده)سر از لبنان درمیآورد و همانجا سر به نیست میشود، نشان میدهد که به باند ماجراجو و تروریست محمد منتظری و همین مهدی هاشمی، برادر داماد منتظری نزدیک بوده.
پس نه کودتای خزنده، بلکه سر به سر کردن و چه بسا پاک کردن حساب میان گروههایِ نخست شبه مافیایی و اکنون یکسره مافیایی سپاهی بوده است. آنان که به پدرخواندهٔ کلهگندهتری، آن زمان خمینی در برابر منتظریِ رو به افول، و یا پدرخواندههای نوپا اما نزدیک به خمینی وابسته بودند، پیروز شدند.
اندر چرایی ستیز با اسلام :
سازوکارِ جامعگیپذیری socialisation در هر جامعهای به یاری گفتمانی انجام میگیرد که میتوانیم آن را «دستورگفتار» بنامیم. بُعدِ نمادینِ قدرت یا زور در این دستورگفتار نمود مییابد که در جمهوریاسلامی دستورِ بندگی الله با هدف برآوردنِ بهروزی آنجهانی است.
این دستورگفتارِ ویژه میکوشد بهروزی آنجهانی را از راه دولتورزی فراهم و رهبری کند.اما این دولتورزیها از گوهر دولتمندیِ مدرن برمیخیزند،به همین دلیل در چارچوب فرمان الله نمیگنجند.اما حاکمانِ شریعتبانِ جمهوریاسلامی به زیان بُعدِ نمادینِ زور و به سود سرراستیِ تکمعنایِ دستور
چنین وانمود میکنند که به یاری فقه میتوانند این دولتورزیها را همتای سخنِ آسمانی بگردانند. در روندِ برآوردن این خواسته، دستورگفتارِجمهوریاسلامی را دوگانگیِ میان کارکردش و وانمودش از درون ناکارآمد میکند. و پیگیری آن ممکن نمیشود مگر با زورگویی و دروغگویی.
از دامغان که فرار میکردم، ۲۸ مرداد ۱۳۳۲، پدرِ من هم خود آمادۀ فرار میشد وقتی که به من میگفت:
- زودتر، زودتر! عجله کن، برو و دیگر هرگز به پشت سرت نگاه نکن.
چرا پدر میگفت به پشت سرم دیگرهرگز نگاه نکنم؟
.
آیا اشاره به جهل و ناسپاسیِ همشهریانی داشت که با چوب و چماق به سمت ما میآمدند؟
به عجله راه افتادم. و او که انگار فکرهای مرا میخواند ادامه داد:
- نه پسرم، چیزی از خودت جا نگذار اگر میخواهی پیدایت نکنند، فراری اگر بی نشان بماند، میمانَد.
برگشتم و "خمسه نظامی" چاپ سنگیمان را از روی طاقچۀ مامانم برداشتم و درکیفم جا دادم. حاشیه نویسیهای من بر آن، به خیالم تنها چیزی بود که از خودم جا میگذاشتم.
سالهای۳۰، سالهای زندگیِ مخفی، پنهانکاری، حبس و دربدری، سالهای کشفِ کلمه بود. چطور میتوانستم چیزی از خودم جا نگذارم!؟