لیبرالها تعدادی گزاره غلط دارند که تا از ذهنتان بیرون نکنید به راحتی استثمارتان میکنند:
١. همه ی کشورها نباید کالاهای زیادی را تولید کنند. بلکه فقط باید هر کالایی را که در آن #مزیت_نسبی دارند تولید کنند
٢. برای توسعه باید #دولت_کوچک شود و همه چیز به بخش خصوصی واگذار شود
٣. رشد نقدینگی همیشه باعث تورم است و هدایت نقدینگی بی معناست
۴. دولت یعنی ناکارآمدی، فساد، رانت و... و #بخش_خصوصی یعنی کارآمدی، بهره وری بالا، رقابت و...
۵. #بازار_آزاد باعث میشود عدالت محقق شود
۶. #عدالت و برابری تعارض دارند
٧. یارانه ها باید حذف شوند و قیمتها آزاد باشند
٨. برای کاهش هزینه تولید و افزایش کیفیت باید به سراغ تولید انبوه برویم
٩. برای تولید انبوه باید تکاثر و تجمیع_ثروت داشته باشیم و این نیازمند #بانک و بورس و...است
١٠. انسان گرگر انسان و همیشه به دنبال نفع مادی شخصی است
١١. #کپی_رایت یک حق است و باعث ایجاد انگیزه میشود
١٢. رسانه های جمعی و شبکه های اجتماعی باعث افزایش اطلاعات و آزادی بیشتر می شوند
١٣. تبلیغات بازرگانی سبب ایجاد رقابت میشود
١۴. تمام ارزش اضافی (سود نهایی) سهم کارآفرین و مدیران است
١۵. کارگران با رضایت خودشان با حقوق پایین کار میکنند و سهمی از سود نمی خواهند
١۶. نفت در حال تمام شدن است و باید زودتر از شر آن خلاص شویم
#رشتو
دکتر شریفی زارچی در جواب نقد به قانون اساسی آمریکا گفته: چون این قانون اصلاح شده، پس خیلی هم خوب است و اصلاح قانون اساسی تابو نیست!
چند نکته:
۱. اینکه قانون اساسی آمریکا به رای مردم گذاشته نشده است و توسط عدهای معدود نوشته شده، قابل توجیه نیست و این پاسخ ربطی به نقد ندارد
۲. حتی الحاقیهها و اصلاحات آن هم به رای مردم گذاشته نشده است
٣. در قانون اساسی ایران شیوه اصلاح قانون اساسی دیده شده است و تجربه هم داریم در این مورد و اصلاحیه هم به رأی مردم گذاشته شده است برخلاف آمریکا
۴. اگر یک حکومت دیکتاتوری یک قانون اساسی بنویسد و برای اصلاحیه آن رایگیری کند ممکن است مردم به آن اصلاحات رای بدهند. چرا که وضعیت را کمی بهتر میکند و این به هیچ وجه به معنای تایید آن قانون اساسی نیست. فقط رفراندوم، نظر مردم را در مورد یک قانون اساسی بیان میکند
ببین عزیزم
یه روستایی توی این مملکت هست به نام #فردو
آره. همونی که به احترام شهداش اسم سایت هستهای رو گذاشتن فردو.
این روستا کمتر از ١٠٠٠ نفر جمعیت داشت زمان جنگ
١١٠ تا شهید تقدیم اسلام و انقلاب کرد
توی هشت سال دوران دفاع مقدس حتی یک جشن عروسی هم برگزار نشد با اینکه ازدواج بود
چون بیش از تعداد ماههای جنگ، شهید داشت
بیشتر از تعداد کوچههاش جوون پر پر شده تقدیم این مملکت کردند. اونقدر که الان وقتی وارد این روستا میشی کوچه شهید نداره. «کوچه شهیدان» داره.
فقط یک مادر در این روستا ١۵ مرتبه اومدن در خونه ش رو زدن و گفتن مادر شهید داری. ١۵ شهید مَحرم
تصور کن
یک روستا ٨ سال جشن عروسی توش برگزار نشده
ادا در نیاوردن
مثل بعضیا که استوری مکنن ما عزاداریم و شب در حال قر دادن و مشروب خوردن فیلمشون میاد بیرون!
اینا رو دارم میگم که یاد بگیرید
اگر میخواید انقلاب کنید یه مقدار غیرت داشته باشید
با بیغیرتی نمیتونید جلوی باغیرتا بایستید
فوتبال را طبق معمول نمیبینم!
نهایت قصه این است که چون برخی از هموطنانم از پیروزی تیم ملی خوشحال میشوند من هم خوشحال میشوم
و طبیعتا از باخت ایران به خاطر ناراحتی هموطنانم ناراحت می شوم
کنش سیاسی چند بازیکن فوتبال یا چند بازیگر سینما هم ارزشی ندارد؛ نه تاییدشان و نه تکذیبشان برایم مهم نیست.
اما به بهانه جام جهانی میخواهم رابطه فوتبال، نظام اقتصاد سرمایهداری و استعمار نو را کمی شرح بدهم.
برای تبیین این مساله به پدیده فوتبال و بررسی جایگاه این پدیده ذیل یک «سیستم» میپردازم:
بازیکنان فوتبال دو شخصیت دارند.
١. بیلبورد تبلیغاتی
٢. فوتبالیست
در حقیقت شخصیت اول بازیکنان فوتبال هیچ تفاوتی (تاکید میکنم هیچ تفاوتی) با یک بیلبورد تبلیغاتی ندارد.
قول داده بودم در مورد این توییت علی کریمی یک یادداشت بنویسم. الوعده وفا
این رشتو تقدیم به دوستانی که به بحث #عدالت علاقه دارند #عدالت_آزادی
اول تصمیم گرفتم بر اساس روال معمول بروم سراغ پیشینه تحقیق و حرفهایی که از زمان آدم ابوالبشر علیه السلام تا امروز در مورد این مساله زده شده.
بعد پشیمان شدم. چون حتی اسامی و فهرست مطالبشان مثنوی هفتاد من است! چه برسد به اینکه نظرات مختلف در رابطه با عدالت و برابری و آزادی، آزادگی را در این مجال اندک بیاورم
لذا تعمدا از هیچ نظریهپردازی در حوزه عدالت (از متفکران یونان باستان گرفته تا اندیشمندان اسلامی و...) نام نمیبرم
علی کریمی یک متن که [طبق معمول] یک جمله سرقت شده از یک نویسنده غربی است را توییت کرده است:
اگر نتوانیم آزادی و عدالت را با هم داشته باشیم و مجبور باشیم یکی را انتخاب کنیم،آزادی را انتخاب میکنیم که بتوانیم به بی عدالتی اعتراض کنیم
اگر بخواهم سه تا از دقیقترین و علمی ترین و اقتصادی ترین طرحهایی که در این چهل سال اخیر توسط یک اقتصاددان مطرح شده را نام ببرم قطعا یکی از آن سه طرح، طرحِ #آزادسازی_تولید_خودرو و رفع انحصار ایرانخودرو و سایپا و چند شرکت بزرگست
هرکس بدون تعصب این #رشتو را بخواند متوجه خواهد شد چرا:
در کشور ما و در همه دنیا افرادی هستند که میتوانیم نام آنها را "عشق ماشین" بگذاریم. کسانی که صفر تا صد یک خودرو را میشناسند و اگر شرایط فراهم باشد آن را با عشق می سازند.
فقط چند نمونه از این عشق ماشین های تولیدکننده را در این رشتو معرفی میکنم:
نفر اول: آقای عسگری نیا که در کارگاه کوچک خانگی خود خودرو میسازد.
جمهوری اسلامی جزء انگشت شمار، کشورهای دنیاست که توانسته در مدت بسیار کمی یک طبقه فقیر اکثریت را تبدیل کند به یک طبقه متوسط.
شما در هر جمعی از جوانان دهه پنجاه و شصت ایران بنشینید بدون تردید میگویند وضع ما از پدرانمان در سن ما، بهتر است.
مثلا پدر و عموهای من در یک اتاق ١٢ متری زندگی میکردند و امروز همهی آنها وضع بسیار بهتری دارند نسبت به قبل انقلاب (با شغل کشاورزی و نانوایی و ...)
یعنی علاوه بر اینکه حلبی آبادها جمع شد و آن وضع افتضاح قبل از انقلاب دیگر وجود ندارد،
طبقه فقیر جامعه ما که برای تامین نیازهای اولیه زندگیاش دچار مشکل بود امروز تبدیل شده است به طبقه متوسط و دارای سرمایههای اولیه زندگی.
این حرف به این معنا نیست که فقیر نداریم. به این معنا نیست که مردم مشکل ندارند. به این معنا نیست که هیچکس وضعش بدتر نشده.