با پایان اعتصاب سهروزهٔ آذر، برای روزهای پیشِ رو، تا دیماه سرنوشتساز، فرصتهای تازهای برای انقلابیون خلق خواهد شد.
جوانانی که از شهریور ۱۴۰۱ آتش انقلاب را برافروختند در هفتههای گذشته خواب از چشم خامنهای گرفتهاند. انقلابِ «زن، زندگی، آزادی»
۱
بدون داشتن رسانه و مرکزیت تصمیمساز - رهبری متعارف - توانسته است دهکدهٔ جهانی را با خود همراه کند.
انقلابِ دورانساز ۱۴۰۱، برای این که از خیابانهای ایران به صفحات تایمز و لیبراسیون برسد و امواج تلویزیونیِ رسانههای جریان اصلی را تسخیر کند هزینهها داده است.
۲
در ۲۴ ساعت گذشته در آبدانان - شهری کوچک در جنوب غرب ایران - اتفاقی افتاد که نمونهاش را فقط در منازعات میان گروههای تبهکار میتوان یافت: روز ششم دسامبر ۲۰۲۲، سرنشینان اتومبیلی با شیشههای دودی و بدون پلاک، دو نوجوان ۱۶ ساله را پیش چشم مردم و در روز روشن ربودند و روز بعد،
۳
آنها را در شرایطی دردآور، در نزدیک مرز ایران و عراق، در جادهٔ مهران - ایلام رها کردند.
گویا زندانی کردنِ سونیا شریفی (دختر ۱۷ سالهای که سازمانهای اطلاعاتیِ جمهوری اسلامی او را به عنوان «لیدر» اعتراضات شهر آبدانان بازداشت کردهاند) و هجوم شبانه به منازل و دستگیریهای گسترده،
۴
نتوانسته بود تهدید و ارعاب را به عنوان سلاح همیشگی حکومت ملّایان برای سرکوب اعتراضات به اهداف رژیم نزدیک کند. در هفتههای اخیر، دهها جوان در این شهر و روستاهای اطراف آن، با بدترین شکل ربوده شدند؛ اما نه تنها اعتراضات شبانه خاموش نشد که در اعتصاب سه روزهٔ پنج تا هفت دسامبر،
۵
همبستگی مردم به بالاترین حد رسید.
اخبار هولناک و گزارشهایی که از خودکشی دختران نوجوان بعد از آزادی از زندانهای جمهوری اسلامی منتشر میشود باید برای کسانی که در چهار دههٔ گذشته «اپوزیسیون رسمی» حکومت شیعی بودهاند تکلیفساز و مسئولیتآفرین باشد؛ اما با تأسف باید به صراحت گفت
۶
که این گروهها، در انقلابِ ۱۴۰۱، جز حاشیهسازی کاری نکردهاند.
در حالی که زنان و جوانان ایران، هفتهها است در خیابان کشته میشوند و در بازداشتگاهها زیر شکنجه جان میدهند؛ دعوای «اپوزیسیون رسمی» در برلین و لندن، بر سر «پرچم» است.
کودکان و نوجوانان در داخل کشور، ۷
برای پس گرفتنِ ایران از خلافت شیعی جان میدهند؛ اما بیرون از ایران برای پرچم ایرانِ هنوز در بند، بین عدهای نزاع درگرفته است.
در ایران مردم شعار میدهند «از زاهدان تا تهران؛ جانم فدای ایران» و «کردستان، گورستان فاشیستها» و «تهران کردستان بشه؛ ایران گلستان میشه»
۸
اما در خارج از ایران، چراغ عدهای در جایی دیگر میسوزد!
«اپوزیسیونِ رسمی» کی میخواهد از سهمخواهی دست بردارد؟ گروههایی که در چهار دههٔ گذشته، از مخالفت با جمهوری اسلامی ارتزاق کردهاند کی قرار است به مسئولیت تاریخی خود، آگاهی پیدا کنند؟
خون انقلاب در رگهای خیابان جاری است.
۹
نبض انقلاب در کردستان و بلوچستان میزند. صداهای یاران انقلاب، از تمام جهان به گوش جهانیان رسیده است؛ اما واگرایی و نزاعهای کودکانه بر سرِ پرچم و نماد، همچنان بر زخمهای انقلابیون نمک میپاشد و چون خار در چشم و استخوان در گلو، آنان را سرخورده میکند.
کی بس میکنید آقایان؟!
۱۰
آیا وقت آن نرسیده است که اگر اهل «اتحاد» نیستید لااقل به «ائتلاف» فکر کنید؟
شاید فکر کنید این درخواست فقط برای کمک به جریان انقلاب و تزریق خون تازه به رگهای خیزش است. نه! انقلاب ۱۴۰۱ محتاج ائتلاف شما نیست؛ همچنان که به تحسین و تشویق شما هم چشم ندارد.
۱۱
این پیشنهاد برای خود شما است که در فردای پیروزی در ایران آزاد و دموکراتیک احساس غربت نکنید.
تا همین امروز هم دیر کردهاید. پرداختن به اختلافات چهل ساله و دمیدن بر آتش خصومت، آن هم در حالی که مردم ایران برای مهسا و نیکا و کیان و خدانور همچون عضوی از خانوادهشان سوگواری میکنند
۱۲
از بقای ذهن شما در لایههای رسوبی ادوار گذشته حکایت دارد. خودتان را به انقلاب برسانید پیش از آن که از این دیرتر شود. نسل نو، منتظر هیچ کس نمیماند. برای بقای خودتان، برای این که جوانان ایران، مشاوران دنیادیده و رنجِ غربت کشیده را از دست ندهد کاری کنید. نسلی که انقلاب ۱۴۰۱ را
۱۳
پیش میبرد اراده کرده است که ایران را پس بگیرد. نه برای آن که دودستی به شما تقدیمش کند. این نسل از شما رهنمود نمیخواهد اما اگر صدای واحدی از شما بشنود گوش شنوا خواهد داشت. و اگر شاهد نزاع ابلهانهٔ شما بر سرِ پرچم و ریختِ حکومت باشد با شما همان کاری را خواهد کرد
۱۴
که با آخوندها میکند.
* به عنوان کسی که از پهلویفوبیا و مجاهد-ستیزی به یک اندازه متنفر است؛ رضا پهلوی و مریم رجوی را مخاطب قرار میدهم. شما هر کسی را که میخواهید به ائتلاف دعوت کنید.
پرسش از فمینیستها در انقلاب #زن_زندگی_آزادی
سکوت یا همدستی
این نوشته را به احترام «گلشیفته فراهانی» مینویسم. انتشار یادداشت ایشان در نیویورکتایمز انگیزهٔ نوشتن این جُستار شد.
ما با یک گروتسک روبهروییم دوستان! با یک وضعیتِ همزمان ابزورد-تراژیک.۱
انقلاب زنان ایران، با پیشروترین شعارها به فجیعترین شکل ممکن سرکوب شده است؛ اما فمینیستها حرفی نمیزنند. عالیترین دیپلماتها، ادبیاتِ همیشه همراه با احتیاط را کناری نهاده و آشکارا میگویند: سپاه پاسداران زیباترین دختران را برای شنیعترین شکنجهها انتخاب میکند.۲
امّا انگار «مستندات» هنوز برای مدعیانِ خیلی «مشهور» فمینیسم کافی نیست. یعنی گزارشهای مکرر خودکشی نوجوانان بعد از آزادی - کدام آزادی؟ - مجابشان نکرده است؟
دیرزمانی فکر کردم. میخواستم به تحلیلی برسم که سکوتِ فمینیستهای غالباً حرّاف را برایم دریافتنی کند. به هیچ جا نرسیدم۳
ژینا گیان
تو نامری
ناوت ئهبیته رهمز
(صحیفهی جنبش، سورهی یکم، آیههای اول تا سوم)
یاسین لالایی خران است 📜 اگر هر کسی را عقل خویشتن به کمال بود قربانِ پای بلورین طاووس میرفتید با سری بالا 📜 جماعت به تهدید طوفان میخندد 📜
طویلهی شناورِ نوح، بعد از تایتانیک باید غرق میشد 📜 برای همیشه 📜 جماعت به تهدید طوفان کُسخند میزند 📜 کولیها برای میخوانند و راهبان زانو میزنند 📜 در تازهترین عهد، بعد از برای میشود نقطه گذاشت 📜 و دائماً نوشت برای. برای. برای.
این نامهای است به رسولی که روی قبر مهسای ایران نوشت به خشمعلیق:
مهسا جان
تو نمیمیری
- ژینایی آخر -
نامت رمز میشود
ـــــــــــــــــــــــــ
عابری عصبی میگفت: وقتی رسولی بگوید: «میشود» آنگاه مضارع را باید گذشتهای استمراری خواند که همزمان در حال و آینده جاری است.
۱) جمهوری اسلامی آرزومند سوریهای شدن ایران است نه نگران آن. اگر اینطور فکر نمیکنید به ادامهی متن نیازی نخواهید داشت. متأسفم! اما شما #جاعش را نمیشناسید.👇
شما احتمالاً از کسانی هستید که هنوز معتقدند دعوای روحانی با قالیباف و رییسی در دوران انتخابات جدی بود نه سیاهبازی حکومت.
پس صبر کنید و ببینید.
روزهای سختی پیش رو خواهید داشت اما نمیتوانید چشم ببندید و نبینید. خواهید دید که داستانِ اصلی #جلولا بود نه کربلا.👇
تراژدی استیلای اسلام بود نه اُحُد! شما به خطا، چهارده قرن برای مُردهای گریستید که میراثش برای شما جز نکبتِ تقدیرگرایی و هذیانهای هزارهباورانه و آخرالزمانی نبود. شما ایران را وانهادید آقایان! چهارده قرن از این «ملت» عُمْر دزدیدید و در برابرِ خراج، به آنان جمکران فروختید.👇
از اعلانی به تاریخ ۲صفر ۱۳۲۴، ۷فروردین ۱۲۸۵:
«جهل تا کی؟حمق تا کی؟خریت تا کی؟بیباکی تا کی؟آخر ما مخلوق خدا و رعیت شما هستیم چرا اینقدر ظلم بر ما میکنید؟آخر شرفوثروت شماها از ماست. اگر ملت نباشد شماها پادشاه و ارباب کجا هستید؟ امیر بهادر پدرش را میشناسد کی بوده؟آخر چرا (۱)
خود را فراموش کرده؟ این خانه، این پارک، این مبل، این اسباب، این باغ، این اشجار، این اسبها، این کالسکه این تفنگها را تو از فرج مادرت آوردهای یا از برکات وجود ما مردم میباشد؟ اگر بگویی؟ از فرج مادرم آوردهام، موجب حیرت خواهد شد که عجب فرج گشادی بوده که اینهمه چنار و اشجار و(۲)
و و و از او بیرون آمده! مسلماً راضی نخواهد شد که فرج مادرش به این گشادی باشد. پس باید مقرر شود که این ثروت و تجمل از ما رعایای بدبخت و سرسخت است که به جبر و ظلم گرفتهاید. حالا به چه انصاف رواست که بر ما به این شدت ظلم نمایید و یا در مجلس دربار بگویید این مردم را باید صد صد کشت؟»
آنچه منتظری"کودتای خزنده"نامیده،نگر به تعریف کودتا،بیمعنی است. این نامگذاری برای او به معنی کنار گذاشتن فرماندهان نزدیک به او بایستی باشد.از همه بلند پایهتر هم که در فیلم بیبیسی هیچ نامی از او برده نمیشود،مهدی هاشمی بوده. پس بیشتر به پاکسازی درونی خانوادههای مافیایی میبرد.
اینکه احمد متوسلیان(اگر آدمی خودش با چشم خودش چگونگی زایش و بالشِ سپاه را ندیده باشد، با دیدن فیلم میپندارد یک پا سیاوش بوده)سر از لبنان درمیآورد و همانجا سر به نیست میشود، نشان میدهد که به باند ماجراجو و تروریست محمد منتظری و همین مهدی هاشمی، برادر داماد منتظری نزدیک بوده.
پس نه کودتای خزنده، بلکه سر به سر کردن و چه بسا پاک کردن حساب میان گروههایِ نخست شبه مافیایی و اکنون یکسره مافیایی سپاهی بوده است. آنان که به پدرخواندهٔ کلهگندهتری، آن زمان خمینی در برابر منتظریِ رو به افول، و یا پدرخواندههای نوپا اما نزدیک به خمینی وابسته بودند، پیروز شدند.
اندر چرایی ستیز با اسلام :
سازوکارِ جامعگیپذیری socialisation در هر جامعهای به یاری گفتمانی انجام میگیرد که میتوانیم آن را «دستورگفتار» بنامیم. بُعدِ نمادینِ قدرت یا زور در این دستورگفتار نمود مییابد که در جمهوریاسلامی دستورِ بندگی الله با هدف برآوردنِ بهروزی آنجهانی است.
این دستورگفتارِ ویژه میکوشد بهروزی آنجهانی را از راه دولتورزی فراهم و رهبری کند.اما این دولتورزیها از گوهر دولتمندیِ مدرن برمیخیزند،به همین دلیل در چارچوب فرمان الله نمیگنجند.اما حاکمانِ شریعتبانِ جمهوریاسلامی به زیان بُعدِ نمادینِ زور و به سود سرراستیِ تکمعنایِ دستور
چنین وانمود میکنند که به یاری فقه میتوانند این دولتورزیها را همتای سخنِ آسمانی بگردانند. در روندِ برآوردن این خواسته، دستورگفتارِجمهوریاسلامی را دوگانگیِ میان کارکردش و وانمودش از درون ناکارآمد میکند. و پیگیری آن ممکن نمیشود مگر با زورگویی و دروغگویی.