... the abyss where our yells couldn’t even reach the Lord himself. My sin was offering my sleeping place to someone else. I got up to have a sip of that malodorous water from the toilet cesspit.
Unlucky to me, the ward advocate Mohammad Karami – otherwise known as ...
... Mohammad Tifil – came into the quarantine section. He picked me for torture to teach others a lesson. Guard officer Khamsabadi and others beat me with pipes, fastened my feet, and hanged me upside down. Officer Ganjbakhs also came to help Khamsabadi beat me with pipes...
...Other prisoners began to say Salavat (prayer) loudly, but it was no good as the hits became more savage. After about 20 minutes they brought me down. I couldn’t stand on my feet. Clutching to my friends' arms, I was taken to the toilet to have a splash of water on my face ...
...and my wounds washed so I come out of shock.
Then Mohamad Tifil entered the quarantine section with a shutter padlock in his hand. I thought he came to apologize, but once he reached me, he began to beat me with the lock. My head fractured, my lips were torn, and my eyes ...
...and ears began to bleed. He pulled me close to the section gate, grabbed me by my trousers, and repeatedly lifted me and knocked me to the ground. I could hear other detainees crying and begging him to let me go. My only wish at that moment was to be dead.
They had made us...
... take off all our clothes in front of each other and throw our underwear away earlier. When Mohammad was beating me, my trousers were ripped apart and I was left naked. I was tormented and humiliated by being naked again in front of all those people and it hurt even ...
...more than the torture. Mohammad put his foot on my neck and step on it to suffocate me. I couldn’t breathe. I was struggling to pull myself out but it was hopeless. I desperately grasped my neck skin back. Looking at him for a second, I realized he is pushing back on one of...
...the gate bars so he can pressure my neck as much as possible.
After a few minutes, I found it easier to breathe. It was like I was gone; I was not there anymore. My cellmates told me later that Mohammad thought I ought to be dead as my face hue had become grey blue. After...
... he let me, go a miracle happened and I could breathe again. It was a wonderful feeling. I was in shock and have no idea how I could survive the night. I wish it were all a nightmare, the torture, and being naked in front of 150-160 people, but it was not.
I remember the ...
...damned night I was about to suffocate and breathing was my biggest desire when I think about Mohsen Shekari and Majid Reza Rahnavard, my homeland youths who were executed.
حمید فرخنژاد بازیگر سینما در واکنش به مطلبی که ایرنا علیه او منتشر کرد و مدعی شده بود فرخنژاد پیش از خروج از ایران به قوه قضاییه «تعهد» داده بود واکنش نشان داد و ایرنا را به دروغ متهم کرد.
او تاکید کرد هیچ تعهدی به هیچ نهادی در جمهوری اسلامی نداده است.
او جمهوری اسلامی را ...
...«علیل و دریوزه» نامید و در بخشی از استوری اینستاگرامی خود گفت: «چقدر اوضاعتان غمانگیز است که با تهدید و گروگانگیری به حکومت ظالمانهتان ادامه میدهید».
فشارها بر فرخنژاد از سوی بنگاههای جمهوری اسلامی زمانی افزایش یافت که فرخنژاد، خامنهای را بیمار روانی نامید که شبیه...
... دیگر دیکتاتورها سرنوشتی جز سقوط نخواهد داشت.
او از خامنهای خواست دستکم دیکتاتوری باشخصیت باشد و نه بیشخصیت.
فرخنژاد همچنین خطاب به کسانی که او را تهدید میکنند گفت: ...
سیدصالح میرهاشمی، جوانی ورزشکار و از بازداشتشدگان خیزش انقلابی در اصفهان است که گفته میشود اتهام محاربه به او نسبت داده شده است.
او که یک رزمیکار است روز ۲۶آبان ماه با هجوم نیروهای امنیتی به خانهاش در اصفهان بازداشت شده است و طی مدت بازداشت از حق تماس و ملاقات محروم بوده است.
…به گفته یکی از دوستانش، خانواده این زندانی سیاسی به شدت تحت فشار و تهدید نیروهای امنیتی قرار دارند، تا سکوت کنند و درباره او چیزی نگویند.
منبعی که این اطلاعات را داده است گفته که در دادگاه بدوی به او حکم اعدام دادهاند.
از تاریخ برگزاری دادگاه و کم و کیف آن اطلاعی در دست نیست..
…- این نگرانی وجود دارد که جمهوری اسلامی زندانیانی که کمتر شناخته شده هستند و در مورد آنها اطلاعرسانی نشده را با قتل حکومتی (اعدام) سر به نیست کند.
- میدانیم خانوادهها به شدت تحت فشار هستند، اما برای نجات جان عزیزانشان چارهای جز اطلاعرسانی وجود ندارد.از عزیزانی که پیگیر…
«دکتر آیدا رستمی را هم کشتند و به مادرش گفتند " برخورد با جسمی سخت"
دوشنبه ۲۱ آذر خانم دکتر آیدا رستمی پس از پایان شیفت کاری در ساعت ۷ عصر در بیمارستان شهید چمران تلفنی با مادرش صحبت میکنه ببینه چیزی...
...لازم داره یا نه؟ پس از این تلفن ( میدان آرژانتین ) دیگر اثری از او پیدا نمیشود به هر دری میزنند او را پیدا نمیکنند در روز سهشنبه از کلانتری اکباتان با خانواده او تماس میگیرند که به کلانتری مراجعه نمایند!!....نامه ای به آنها میدهند که تصادف کرده!! برای تحویل جنازه به...
...پزشکی قانونی مراجعه نمایند!!......جنازه را میبینند در حالیکه یکطرف صورتش له بود یک دستش شکسته بود و پلک چشم چپ او بخیه شده بود!!!گویا تخلیه شده بود!!....در گواهی پزشکی قانونی نوشته شده بود:
برخورد با جسمی سخت! خانواده
جنازه را برای تدفین به گرگان انتقال دادند و دفن کردند...
-سیزده سال پیش، شبی در جهنم کهریزک، جایی که خدا هم در آنجا جواب نمیداد به طور اتفاقی آن شب برای شکنجه انتخاب شدم، تنها جرمم این بود که جای خوابم را به یک نفر دیگه دادم، رفتم به سوی توالت آب چاه بخورم، آبی که بوی لجن و تعفن میداد...
... وکیلبند محمد کرمی _ معروف به محمد طیفیل _ به داخل قرنطینه آمد. از شانس گند، منو انتخاب کرد برای شکنجه تا درس عبرتی برای دیگران بشود. قرار شد افسر نگهبان خمسآبادی ما را شکنجه و از پا آویزان کند، بعد از کلی کتکخوردن با لوله پی.وی.سی پابندها را به پاهایم زدند...
...از پا آویزان شدم. سرم رو به پایین بود. پابند انقدر تیز بودند که دور پاهایم را زخم کرد، شکنجهگران با لولههای پی.وی.سی با شدت تمام منو میزدند. این بار استوار گنجبخش به کمک استواری خمسآبادی آمد تا او هم خودش را به شکنجه من ارضا کند، صدای صلوات هم بندیهایم هم کارساز نبود...