این کتاب «مجموعه نامههای خاقانی شروانی» 👇 یکی از جالبترین کتابهاییه که خواندنش خالی از لطف نیست.
چرا؟
ما معمولا #خاقانی رو به عنوان یک شاعر بزرگ میشناسیم. اما دکتر ضیاءالدین سجادی در این کتاب اومده و حدود پنجاه نامهٔ شخصی از
خاقانی رو به طرق مختلف که در مقدمه توضیح داده، گردآوری کرده و در سال ١٣۴۶ منتشر کرده. نکته جالب این نامهها اول این که به زبان سلیس #پارسی نوشته شدند و این یک تو دهنی بزرگ به یاوهگویانی است که میگن خاقانی ترکزبان بوده و از #فارسی فقط برای سرودن شعر استفاده میکرده!! 👇
نکته دوم این که خاقانی در خلال این نامهها، دستکم ١۶ بار اشاره به #ایران و ایرانی داشته که یقینا خاری است در تخم چشم تجزیهطلبان! 👇
نمونههای دیگه 👇
و آخرین نکته این که در این کتاب چندبار نام آذربایجان به عنوان یکی از مناطق ایرانزمین آمده. آنهم به صورت #آذربایجان و نه آزربايجان! 👇
البته ما نیازی نداریم به ثابت کردن این موضوع آشکار که خاقانی ایرانی بود و به ایرانیبودن خود افتخار میکرد، اما برای این که پلشتهای تجزیهطلب و نطفههای ناپاک الهام علیف دور برندارند، این یک نمونه رو براشون گذاشتم تا برن دنبال تیلهبازیشون!
• • •
Missing some Tweet in this thread? You can try to
force a refresh
میگن در زمان جنگ نادر با لشگر سلطان محمد گورکانی، نادر میبینه وسط میدون یه پیرمردی مثل شیر داره شمشیر میزنه و دلاورانه با هندیها میجنگه.
شب که به سنت جنگهای قدیم، موقتا نبرد متوقف میشه تا لشگر های دو طرف استراحت کنند، نادر به یکی از سردارانش میگه برو فلان پیرمرد رو از بین سربازها پیدا کن بیارش اینجا بینم.
یارو میره پیرمرده رو میاره.
نادر یه نگاهی بهش میندازه میگه ای مرد اهل کدوم شهری؟
پیری میگه اهل اصفهانم.
هنر ایران یکی ازغنیترین میراثهای هنری در تاریخ جهان است و دربرگیرندهٔ بسیاری از رشتهها ازجمله معماری، نقاشی، بافندگی، سفالگری، و نزدیک ۳۰۰۰گونهٔ هنرمختلف در ۴۰۰گروه هنری است. از هزارهٔ چهارم تا هزارهٔ دوم پیش ازمیلاد، هنر در ایران بیشتر شامل عناصری
از باورهای دینی میشده است. ظرفهای منقش و کندهکاریهایی همانند آنچه که در کورانگون و نقش رستم صورت گرفته، از بازماندگان آثار هنری آن دوران هستند.
در اواخر هزارهٔ سوم و در هزارهٔ دوم پیش از میلاد، صنعت برنز در ایران با مهارت بالا و استادی دنبال شد. در این دوران، سفالسازی ظریف
گردید و نقوش جاندارانی برآنان گذارده شد. مجسمههایی نیز در تورنگتپه یافت شدهاند که احتمال دارد ساخت مردم همین دوران باشند.
در کاخهای هخامنشی، باهمکاری تمام کشور، تلاش شده است که تصویری از آن دوران نمایش یابد و هنرهای بسیاری در ساخت آنان به کار رفته است؛
این سوالی بود که امروز یه دوستی از من پرسید و تصمیم گرفتم مفصل درموردش بنویسم.
اشتباه نیست اگر بگوییم واژهٔ مشروطه، مهمترین واژهٔ ساخته شده در ادبیات سیاسی ایران طی صد و پنجاه سال اخیر است. اما این واژه به چه معنی است و از کجا اومد؟
٢-
اولین بار یک قرن و اندی پیش و در زمانی که مردم ایران خسته از بیکفایتی و بیعدالتی قجرها و اوضاع نابسامان به خیابانها اومدن، کلمه مشروطه کمکم شنیده شد. این عبارت به مرور بیشتر و بیشتر بر سر زبونها افتاد و سرانجام نام انقلابی که یک قرن پیش انجام شد و بزرگترین انقلاب
٣-
دموکراتیک در میان کشورهای آسیایی بود، با نام زیبای #انقلاب_مشروطه مشهور شد.
حالا ببینیم کلمه مشروطه یعنی چی؟
یه سری تفسیرهای عجیب دراین مورد وجود داره. مثلا برخی این کلمه رو، ادای ناصحیح کلمه لاشارت (la Charte) فرانسوی میدونن. که تفسیر «مندرآوردی» و غلطیه.
در #زبان_فارسی جداییِ جنسی وجود ندارد. ضمیر سومشخص «او» شامل زن و مرد میشود، این برخلاف زبانهای دیگر است. مثلا در عربی هنگام اشاره به یک مرد نیگوییم: «هو» و هنگام اشاره به یک زن میگوییم: «هی». این مصداق در زبان انگلیسی
٢-
هم صدق میکند. در انگلیسی برای اشاره به یک مرد میگوییم: «He» و برای اشاره به یک زن میگوییم: «She».
نکته بسیار جالب دیگ این است که در زبان فارسی، اگر جایی تاکید بر جنسیت باشد، اولویت با زنان است. این درست برعکس زبانهای لاتین میباشد.
مثلا:
٣-
ما میگوییم: خواهر و برادر
آنها میگویند:
Brother and Sister
ما میگوییم: زن و مرد
آنها میگویند:
Man an Woman
(در زبان فارسی، #زن یک واژه و مفهوم مستقل هست؛ نه مثل «wo/man» زائدهای در کنار مرد.)
ما میگوییم: زن و شوهر
آنها میگویند:
Husband and Wife
درفش کاویانی پرچم اسطورهای/تاریخی ایران تا پایان دوران ساسانی و پیش از حملهٔ اعراب بود.
امروز میخوام هرچی مربوط به این درفش هست رو براتون بازگو کنم.
در اساطیر
بنابر اساطیر ایران، زمانی که ضحاک بر ایران زمان حمله کرد و چیره شد، هر روز دو جوان ایرانی را میکشت و مغز جوانها رو به خورد مارهایی که روی دوشش روییده بودند میدادند.
این روند ادامه داشت تا این که یک آهنگر به اسم کاوه علیه جور و ستم ضحاک قیام کرد.
او یک تکه چرم رو بر سر چوب زد و مردم رو دور خودش جمع کرد و علیه ضحاک قیام کرد. سپس فریدون که از نژاد شاهان ایران بود ضحاک رو دستگیر کرد و ایران آزاد شد. از این زمان اون چرمی که کاوه آهنگر اولین بار بالای سر برد، پرچم ملی ایران انتخاب شد و اسمش شد درفش کاویانی.
وقتی تولستوی و چخوف در اولین سال قرن بیستم با هم ملاقات کردند، پیرمرد ۷۳ ساله بود و جوان ۴۱ ساله. پیرمرد ۹ سال پس از آن دیدار از دنیا رفت و جوان ۳ سال بعد. و هر دو در اوج شهرت و در خانه ویلایی چخوف در کریمه به ملاقات هم رسیدند.
تولستوی پیر را همه میشناختند. نجیبزادهای وکالت خوانده از خانوادهای معروف که به هیچ وجه اهل تعریف و تملق از دیگران نبود. با این حال درباره چخوف که نویسندهای رعیتزاده و در آن زمان در بستر بیماری بود گفته: «خوشحالم كه چخوف را دوست دارم. قصهها و نمایشنامههای چخوف از كارهای
كمیابی است كه انسان دوست دارد آنها را دوباره بخواند».
چخوف نیز در تمجید از تولستوی گفته است: «وقتی ادبیات یک تولستوی دارد، نویسنده بودن لذتبخش و ساده میشود. حتی اگر بدانید خودتان هیچکاری انجام ندادهاید، چندان فاجعهبار نیست؛ چون تولستوی بهجای همه این کار را انجام میدهد.»