اغلب ما صف بندی سیاسی قبل از قتل حکومتی مهسا امینی را به یاد می آوریم. گروههایی که به دلیل خطاهای سیاسی و تاریخی و پا فشاری بر درستی آن خطاها سلب اعتبار شده بودند، به حاشیه رفته و گروههایی که رنگ و بوی #مهسا_اميني
1/14
ایران خواهی داشتند و در نفی انقلاب 57 مشترک بودند محل مراجعه سیاسی اجتماعی ایرانیان قرار گرفته بودند.پس از قتل مهسا و شروع اعتراضات، آن چیزی که در ایران جوشید از جنس همدلی تاریخی ایرانیان بود، یعنی یک همبستگی ملی-عاطفی که قابل هیچ دسته بندی نبود.
2/14
به همین دلیل خشم و عاطفه همه ما را همبسته با خود به پیش می برد. هیچ کس حاضر به دست زدن و یا بهره برداری از این همبستگی نبود. شاید آنقدر سوگوار بودیم که هیچ فرزند میهن دوستی از ایران به مخیله اش نمی آمد که در اوج سوگواری به میراث صف بندی شده سیاست بیندیشد. سیاست ورزی در
3/14
شرایط همبستگی عاطفی با همبستگی سیاسی متفاوت است. با قتل مهسا فرصت انقلاب پیش آمد و از آنجا که فرصت های انقلابیِ ناگهانی، فرصتهای طلاییِ پیروزی اند، می بایست مشمول تصمیمات شرایط فوریت و اضطرار می شدند. پیشنهادات ائتلافی و
4/14
حتی اعتبار فراخوان و فراخوان دهنده متکی و برخاسته از همبستگی عاطفی مسلط بود و هر کنشی از حانب هر کسی الزام اخلاقی به حفظ همان همبستگی عاطفی داشت که از داخل ایران می جوشید. متاثر از این همبستگی، دیوار برلینی که شرق و غرب سیاست را جدا می کرد به دلیل وجود شرایط عاطفی و انسانی،
5/14
میان سیاسیون ایران فرو ریخت. اما شکننده بود و با اولین حرکت تصاحب گونه از جنس سیاست این همبستگی می شکست و این دیوار مستعد آجرچینی مجدد می شد. همانگونه که با اولین رفتار سیاسی ضد همبستگی در برلین شکست. گروه های کم اعتبار شده سیاسی برای سوار شدن بر آن موج عاطفی و انسانی،
6/14
کسی را که سرمایه اش برای آن هماهنگی بزرگ، عاطفی بود و نه سیاسی به تصاحب خود در آوردند و با این سوءاستفاده دیوار سیاست مجدد آجرچینی شد. همبستگی عاطفی حتی در رابطه دو نفره انسانی نیز اینگونه است که با اولین سوءاستفاده می شکند. از اینجا بود که
7/14
که ما مجدد دچار صف بندی سیاسی شدیم. و درست از اینجا بود که پافشاری بر ائتلاف (چه آن سه گانه( نامتوازن و ناهمسان)و چه با تعداد افراد متضاد سیاسی بیشتری) در شرایطی که صف بندی سیاسی آغاز شده بود نا شدنی بود. چرا که همبستگی عاطفی اگرچه در داخل ایران تمام و کمال همچنان پابرجاست،
8/14
اما با سرمایه سیاسیِ صف بندی شده قابل رهبری نیست. اینجاست که ناگزیر باید به اصول سیاسی برگردیم و هرکس قصد دارد در میدان سیاست مداخله کند یا حتی در ائتلافی حضور یابد، ضروری است تمام مواضع سیاسی اش را علنی اعلام کند. این صف بندی حالا که رخ داده است
9/14
قابل سرزنش نیست اما اخلاق سیاست حکم می کند که هر باور و عقیده سیاسی بگوید برای لحظه فروپاشی و پس از آن چه در سر دارد؟! ایران را آلمان شرقی می خواهد یا غربی؟! حالا که تصمیم گرفته اید آنچه را که مردم در یک انتخابات آزاد در فردای آزادی ایران تعیین می کردند پیش از
10/14
پیروزی تعیین تکلیف کنید، باید با جامعه ایران صادقانه سخن بگویید. اگر به 57 و باورهای چپ مداخله گران در آن باور دارید بگویید. اگر علیه 57 هستید بگویید برنامه شما چیست و تیمتان کیست. بگویید متعلق به کدام طیف از مخالفین 57 هستید. چپهای ملی پشیمان تا جمهوری خواهان لیبرال تا
11/14
مشروطه خواه تا باورمندان به پادشاهی مطلقه دامنه گسترده ای دارند که جامعه ایران بعید است به همه یک امتیاز برای آینده ایران بدهد.ادامه ایده ائتلافِ در ذهن ایرانیان، مشروط به این است که تمام موارد بالا را به آینده و یک انتخابات موکول کنید. اما اگر تصمیم دارید جمعی را قبل از
12/14
پیروزی حذف کنید بدانید ایده ائتلاف پایان یافته و شما باید جنس سیاسی خودتان را به مردم بفروشید. باید دانست که در خلاء رهبری فروپاشی ممکن است رخ دهد اما پیروزی خیر.
در پایان باید بدانیم از قفلی که به دلایل بالا بر شکل گیری رهبری سیاسی خورده است دو گروه سود می برند:
13/14
یکی ج.ا و دومی گروههایی که نه در ج.ا به اهدافشان می رسند و نه با حضور یک رهبری سیاسی ایران خواه. در تخیلات گروه دوم هم خلاء رهبری و هم ناتوانی سیاسی رهبری یا ائتلاف برساخته، یک فرصت طلایی است تا بتوانند به اهدافی که برای آنها قدرت قومی قبیله ای ایجاد می کنند برسند.
14/14
نیم فاصله ها به دلیل سختی ویرایش در ویندوز رعایت نشده و از این بابت عذرخواهی می کنم.
• • •
Missing some Tweet in this thread? You can try to
force a refresh
اغلب انقلابهای پیروز نشده یک دلیل اصلی داشتهاند؛ آلترناتیو علیرغم انسجام نتوانسته منجر به چرخش نهادهای نظامی_امنیتی به سمت مخالفین گردد. حالا که هرکس در حال تاسیس یک گروه(ائتلافی یا غیره) است باید بداند نهاد نظامی در نقطه صفر فروپاشی ضرورتا به هر نمایندهای #مهسا_امینی
👇
از مخالفین تمکین نخواهد کرد. حتی به رسمیت شناخته شدن آلترناتیو توسط دول خارجی نیز الزاما منجر به تمکین نخواهد شد(نمونهاش ونزوئلا و سوریه).نهاد نظامی یا با دخالت کشور دارای نفوذ امنیتی میچرخد(مثل ۵۷)یا با مرکز ثقلی از قدرت که فهم سلسله مراتبی از آن داشته باشد.باید #مهسا_امینی
👇
دانست که این اسامی که ما با روایتسازی رسانهای و شبکههای اجتماعی با مقاصد مختلف تبدیل به چهره کردیم، برای هماهنگی و نظمبخشی پیشاپیروزی ممکن است خیلی هم دقیق کار کند اما تصور اینکه در نقطه صفر فروپاشی لااقل بدون مداخله یک دولت خارجی دارای نفوذ امنیتی، کار کند ناممکن است.
👇
#اخطار_امنیتی
وزارت اطلاعات پروژهای دارد که نامش را میتوان صید(شکار) فرودگاهی گذاشت. تمام ایرانیان خارج از کشور که در حوزهی تکنولوژی و آیتی فعال هستند را شناسایی و به هنگام ورود به کشور، در فرودگاه به اتاقی دعوت کرده و در صورت یقین از اهمیت جایگاه فرد در روزهای بعد به یکی
از ساختمانهای وزارت فرا میخوانند.از پیشنهاد همکاری تا اجبار به همکاری راهکار آنان برای نفوذ در شرکتهای خارجی است.احتمال میرود آنچه در #اینستاگرام و یا سایر شرکتها رخ داده است حاصل چنین شیوهی نفوذی باشد.لذا از تمام متخصصان این حوزه درخواست میکنیم تا عبور کامل از جمهوری اسلامی
به ایران تردد نکنند و در صورتی که قبلا به هر دلیلی در این دام گرفتار شدهاند قطع همکاری کنند. جای به خطر انداختن فعالانی که فداکارانه در میدان مبارزه با ج.ا ایستادهاند فعلا قید تردد به ایران را بزنند. حتی اگر به هر وسیلهای در حال حاضر در معرض تهدید هستند بدانند با جانهایی
۱) گاهی دوستانی میپرسند چرا در لیست اصلاحطلبان بودهام و امروز منتقد آنها شدهام. لذا ضروری است یکبار پاسخ دهم:
ابتدا اینکه پاسخ من همان پاسخ نرگس محمدی است: "اصلاحطلبی عهد ما نبود، راهکار ما بود برای عهد دیگری"
اما به عنوان یک کنشگر جاگیریهایی داشتهام که یا از سر
۲) ترس از مخاطرات پیش روی کشورمان بوده و یا در راستای رسیدن به آن عهد دیگری. اگرچه برخی از این جاگیریها کمک کرد تا گروهی بر استیصال و آرزوهای حداقلی مردم برای بهبود زندگیشان سوار شوند و سهمشان را از قدرت و ثروت طلب کنند و همینجا مراتب شرمساری خویش را بابت سهمی که داشتهام،
۳) برابر شما اعلام میدارم . ورود به لیست نیز نه به قصد رسیدن به منافع، که اگر چنین بود راهش اینگونه نبود که رفتهام ، بلکه ورود به لیست آخرین امید من به عنوان یک فرد از یک نسل برای رسیدن به آن عهد دیگری بود. از همان فردای انتخابات با جریانی مواجه شدهام که بر همان منطق حاکمیتی،