گاسپار دروویل در حدود ٢٠٠ سال پیش، پس از سفر به ایران درمورد #زنان_ایرانی نوشت:
«زنان ایرانی قطعا زیباترین زنان جهانند. با این که جهانگردان اروپایی درباره زیبایی زنان گُرجی و چَرکَسی (ساکنان قفقاز) مطالب زیادی گفتهاند، ولی من یقین دارم که در مقام مقایسه، نهتنها زنان ایرانی
از نژادهای گُرجی و چَرکَسی برتر هستند، بلکه زنی در هیچ کجای جهان در جمال و کمال به پای آنها نمیرسد. در اینجا برای آنکه مرا به مبالغهگویی متهم نکنید، تا آنجا که امکانات اجازه دهد مختصری به وصف زیبایی و آراستگی زنان ایرانی خواهم پرداخت:
زنان ایرانی اغلب بلند و باریک و بسیار خوشاندامند. زیبایی آنها موهبتی طبیعی است و کمتر برای جلوهگری نیازمند آرایش مصنوعی هستند. رنگ پوستشان اکثرا به شکل خیرهکنندهای سفید است. البته این امر مایهٔ شگفتی نیست زیرا پوست آنها به دلیل داشتن حجاب، کمتر در معرض تابش خورشید میباشد.
زنان ایرانی معمولا گیسوان بلندی دارند. آنها دارای موهای پرپشت و اغلب سیاهرنگ هستند و گیسوانشان گاهی حتی تا زمین نیز میرسد. مدام مشغول شانه زدن موهایشان هستند و این کار را به صورت نوعی خاص از دلبری انجام میدهند.
بانوان ایرانی دارای پیشانی بلند و سپید، ابروهای پیوستهٔ کمانی و چشمانی سیاه و درشت و شگفتانگیز هستند. مژههای بلند آنها بسیار زیباست. آرایش مورد علاقه دختر ایرانی، کشیدن سرمه بر مژگان است. هرچند به نظر شخصی من آنها بدون آرایش بسیار زیباترند.
دندانهای زن ایرانی معمولا سالم و سفید است. حتی در سنین پیری نیز دندانهای آنها نسبت به مردان، سالمتر است. چانهٔ آنها کوچک و اغلب چالهای زیبا روی گونههای خود دارند. صورت زنان ایرانی اغلب گِرد است و این شاید به نظر اروپاییها جالب نباشد اما در ایران بسیار طرفدار دارد.
یکی از عیبهای زن ایرانی، پریدگی رنگ چهره است که بخاطر محبوس بودن در کنج خانهها و عدم تماس با نور خورشید باید باشد. اما برای جبران این نقص، آنها هنرمندانه گونههای خود را با آرایشی به نام سرخاب، جلوهای بینظیر و دلفریب میبخشند.
بانوان ایرانی همیشه مراقب زیبایی و لطافت گردن، بازوها و دستهای خویش هستند. آنها گهگاه دستهایشان را حنا میبندند. این باعث نرمی فوقالعاده دستشان شده و پوستشان را چون عاج سفید میکند.
بانوان ایرانی به تمام معنا، فرشتگانی هستند که دارای زیبایی طبیعی و سجایای والای اخلاقی میباشند. آنها بر اثر تربیت خاص مشرقزمین، متاسفانه بیشتر عمر خود را در پستوی خانهها محبوس هستند.
اما هرچه زیبایی ذاتی آنها چشمگیر است، به لحاظ پوشش در وضعیت بدی قرار دارند.
زنان ایرانی معمولا دستار عجیب و نازیبایی بر سر میبندند و خود میپندارند که زیباتر میشوند اما چنین نیست. لباس پوشیدنشان نیز تعریفی ندارد.
عیب دیگر زن ایرانی، اشتیاق عجیب او به زیورآلات است. به گونهای که نه فقط زنان افراد ثروتمند، که حتی
مردان فقیر نیز مجبور هستند هرطور شده پولی جفتوجور کرده و برای همسرشان زیورآلات تهیه کنند تا مبادا محیط آرام خانه، به جهنم تبدیل شود! زنان ثروتمند نیز آنچنان در استفاده از زیورآلات افراط میکنند که اغلب تمام زیباییشان زیر سوال میرود. آنها تمام دستها و انگشتها را
با انبوهی از دستبندها و انگشترهای طلا و جواهر، پر میکنند.
زنان همگی هنگام خروج از خانه خود را در چادر میپیچند. چادر پارچهای بلند به رنگهای سفید یا مشکی است و تمام بدن و زیباییهای زن را در پشت خود پنهان میکند. همچنین چیزی به نام روبنده نیز بر صورت میبندند.
آنها حق ندارند به هیچ عنوان در خارج از خانه، چادر و روبند خود را باز کنند. بنابراین تمام آن لطافت و زیبایی طبیعی و آرایشهای دلفریب و جواهرات انبوه، فقط در اندرونی خانهها قابل مشاهده است و در اجتماع، همه زنان به یک شکل هستند.»
سفرنامه دروویل، صفحات ۵۵ تا ۶۴
• • •
Missing some Tweet in this thread? You can try to
force a refresh
بنابر سنت زرتشتی و دادههای تاریخی، #زرتشت پیامبر ایرانی در روز ۵ دیماه به شهادت رسید. چگونگی مرگ زرتشت در کتابهای بازمانده از دوران ساسانی درج شده است. بر این مبنا، زرتشت در سن ٧٧ سالگی در آتشکدهای در شهر بلخ مشغول عبادت بود. در این هنگام لشگر
تورانیان به ایران حمله کردند. گشتاسپ شاه ایران و پسر پهلوانش اسفندیار مدتی بود که برای دیدار با رستم و زال، به سیستان رفته بودند. عدمحضور شاه و پسرش در بلخ که در آن مقطع پایتخت ایران بود، باعث شد تا لشگر تورانیان بدون مقاومت وارد بلخ بشوند و شروع به قتل و غارت ایرانیان
بکنند. در این زمان، زرتشت به همراه ٧٢ نفر از مؤمنان زرتشتی در آتشکدهٔ بلخ مشغول عبادت بودند. یکی از تورانیان با تیروکمانی در دست، وارد آتشکده شد و تیری زهرآلود را به سمت زرتشت پرتاب کرد. تیر به پشت زرتشت که روبروی آتش مشغول نیایش اهورامزدا بود، برخورد کرد و پیامی. به شهادت رسید.
این عکس، از جبهۀ مقاومت تبریز در برابر تجاوز روسهاست،
سال ۱۲۹۰
اینجا سنگر مارالان است که آن موقع در حوالی تبریز بوده.
پس از حضور مورگان شوستر -مستشار آمریکایی- در امور مالی در ایران، روسیه به ایران اولتیماتوم داد که شوستر باید اخراج شود. ابتدا مجلس مقاومت کرد (مجلس شورای ملی مشروطه)، اما دولت که از روسها میترسید، مجلس را منحل کرد و اولتیماتوم را پذیرفت.
با این حال روسها که همیشه به ایران ضربه زده و سالها بود که بهدنبال بهانه برای لشگرکشی به خاک ما بودند تا بخشهایی دیگر از خاک ایران را جدا کنند، به تبریز قشون کشیدند.
ـ #رشتوی_جدید
مرگ ٨٠% از جمعیت ایران در حدود ٢۵٠ سال پیش
(متن کامل)
گاسپار دروویل سیاستمداری که در دوران پادشاهی فتحعلیشاه قاجار دو سال در ایران اقامت داشت، در کتاب مهمش سفرنامه دروویل که هنوز در دسترس است، حقایق تلخی درمورد کاهش شدید جمعیت ایران برملا کرد. در این کتاب آمده:
👇
«بیگفتوگو پیش از هرجومرجهای دوران شاهسلطانحسین صفوی (آخرین شاه صفویه) ایران جمعیت زیادی داشته است. نظری به تعداد بیشماری از روستاهای مخروبه در سراسر ایران و همچنین وسعت شهرهایی که امروز تبدیل به خرابه شدهاند، نشان میدهد که پس از سقوط صفویه با حملهٔ محمود افغان،
کشور ایران #هفت_هشتم (=حدود ٧٨درصد) از جمعیت خویش را از دست داده است.
اگر نظری به کتاب سفرنامه شاردن بیاندازید که در دوران صفویه به ایران سفر کرد، و همچنین به نقاشیهایی که او از اصفهان و اطراف کشیده است نگاهی بیاندازید، و آن را با نوشتههای آقای پیکو بسنجید، تصویر
تختجمشید نمونه فوقالعادهای از هنر ایرانی است. درواقع در تختجمشید ما فقط با هنر حجاری و معماری سروکار نداریم، بلکه باورهای دینی و ملی و اساطیری را هم میتوانیم مشاهده کنیم. یکی از جالبترین تندیسهای تختجمشید، این دوستمون هستند 👇
موجودی که میبینید، ترکیبی از انسان و گاو است. نیم بدن این موجود انسان و نیم دیگر گاو هست و یک بال عقاب هم بر پشت این موجود دیده میشه. احتمالا پیش خودتون فکر میکنید که این دوستمون حاصل خلاقیت مهندس حجار و سنگتراش دوره هخامنشی است. اما اینطور نیست! این موجود ریشه در باورهای
قدیمی ایرانی/آریایی داره و در نسخههای مختلف قدیمیترین کتابهای بازمانده از دوران باستان، بهش اشاره شده.
نام این دوستمون در باورهای ایرانی، گوپَدشاه است. که معنی اسمش به زبان ساده میشه: اربابگاو (گو = گاو / پَد paiti = ارباب).
این کتاب «مجموعه نامههای خاقانی شروانی» 👇 یکی از جالبترین کتابهاییه که خواندنش خالی از لطف نیست.
چرا؟
ما معمولا #خاقانی رو به عنوان یک شاعر بزرگ میشناسیم. اما دکتر ضیاءالدین سجادی در این کتاب اومده و حدود پنجاه نامهٔ شخصی از
خاقانی رو به طرق مختلف که در مقدمه توضیح داده، گردآوری کرده و در سال ١٣۴۶ منتشر کرده. نکته جالب این نامهها اول این که به زبان سلیس #پارسی نوشته شدند و این یک تو دهنی بزرگ به یاوهگویانی است که میگن خاقانی ترکزبان بوده و از #فارسی فقط برای سرودن شعر استفاده میکرده!! 👇
نکته دوم این که خاقانی در خلال این نامهها، دستکم ١۶ بار اشاره به #ایران و ایرانی داشته که یقینا خاری است در تخم چشم تجزیهطلبان! 👇
میگن در زمان جنگ نادر با لشگر سلطان محمد گورکانی، نادر میبینه وسط میدون یه پیرمردی مثل شیر داره شمشیر میزنه و دلاورانه با هندیها میجنگه.
شب که به سنت جنگهای قدیم، موقتا نبرد متوقف میشه تا لشگر های دو طرف استراحت کنند، نادر به یکی از سردارانش میگه برو فلان پیرمرد رو از بین سربازها پیدا کن بیارش اینجا بینم.
یارو میره پیرمرده رو میاره.
نادر یه نگاهی بهش میندازه میگه ای مرد اهل کدوم شهری؟
پیری میگه اهل اصفهانم.