-پس از گردهماییها احساس مسولیت زیادی میکردم.
-زمانی را لازم داشتم تا خودم را پیدا کنم.
-توییت مشترک پیشنهاد علی کریمی بود.
-قبل و بعد از توییت هیچ صحبتی با هم نکردیم.
-احساس میکنم لازم است باهم صحبت کنیم./۱
-به آقای رضا پهلوی بعنوان کسی که سالها مبارزه کردند احترام میذارم.
ایشون پایگاه اجتماعی دارند.
-در روز اکران فیلم ایشون رو دیدم.چون از قبل نمیدونستم ایشون میان و من بدون هماهنگی و مشورت با انجمن، بعنوان گروهی که مدیونشون هستم کاری انجام نمیدم، باهاشون صحبتی نکردم./۲
-نمیخوام کسی ناراحت شه
-الان خیلی از تردیدها برطرف شده
-در آینده نمیخوام انجمن رو دنبال خودم بیارم. اگر اشتباهی کنم نمیخوام انجمن تاوان بده چون کار سیاسی دیکتهی نانوشته است
-شاید در آینده بعنوان سخنگو در انجمن نباشم
-این رو از سر فروتنی نمیگم. در برلین مردم برای ایران اومدند/۳
-در مورد فراخوان برای ایران؛ فکر میکنم ایران رو خوب میشناسم، جاهای زیادی زندگی کردم، من میدونم حس مردم نسبت به فعالین خارج چیه، و میدونم کسی نمیتونه از خارج دستور بده فلان کار رو کنید.
-شبکههای (فعالین) زیادی در ایران وجود دارد و باید کاری کنیم که قدرت سرکوب پایین آورده شه./۴
-از خارج کارهایی میشه کرد که قشر خاکستری رو جذب کرد به انقلاب. من لحظههایی رو که خانوادهی قربانیان میکشن حس میکنم. من نمیخوام هیچ خانوادهای من رو متهم کنه که عزیزش کشته شده.
-یک نوع مبارزاتی وجود داره بدون اینکه جون کسی رو به خطر انداخت./۵
-بحث همبستگی است. اتحاد ممکن نیست چون ما باید مثل هم فکر کنیم. باید آرای مختلف رو جمع کنیم و به یک متن مکتوب رسید که در ایران حمایت بشه.
-اواخر نوامبر تنها یک کلیک تا ایران فاصله داشتم. فرداش بهم اطلاع دادن پرونده در راه لاههست. و بعد سالگرد سوم. ولی واقعا ممکنه این کارو کنم/۶
-فکر کردم برسم میدون آزادی و تا اونجا فریاد بزنم تا میدون انقلاب و بشینم و فریاد بزنم تا مردم همراه شن. و بدترین فکر هم این بود که در فرودگاه دستگیر شم. ولی چیزی برای از دست دادن ندارم. ولی احمق هم نیستم. به کارهام فکر میکنم. من برای خودم نگرانم که آلوده چیزی بشم./۷
-ترجیح میدم مثل قهرمان بمیرم.
-گرایش سیاسی من؛ معمولا ناظر وقایع بودم. بعد از این حادثه همهی تمایلات رو گذاشتم پشت در. سعی میکنم فراحزبی کار کنم.
در کانادا هیچوقت به احزاب اصلی رای ندادم.
در فضای ایران دوست دارم جمهوری حاکم باشه (برای خودم بخوام بگم. ولی باید احزاب شکل بگیرن)/۸
-حرف حامد اسماعیلیون قبل از حادثه به امروزش چیه؟ نمیشناسه این آدم رو. اصلا فکر نمیکردم، حتی در بدترین کابوسهام.
-دلتنگی و ناباوری، خیلی ازش گفتم، ولی نیست اون چیزی که در موردش گفتم و نوشتم.
هر روز صبح بهشون گفتم حقتون رو میگیرم.
هر روز به صندلی خالی ریرا نگاه میکنم و میگم حقت رو میگیرم دخترم. حقت رو میگیرم.
پایان
• • •
Missing some Tweet in this thread? You can try to
force a refresh
-در اوج اعتراضات، نشستن فکر کردن گفتن نوجوونها گیم بازی میکنن، جوگیر میشن، برداریم گیمها رو فیلتر کنیم، تا خیابون رو کنترل کنیم
-چند روز بعد گفتن یعنی چی که در منوی دانشگاه اصلا «سبزیپلو با ماهی» هست؟ حذفش کنین تا مدیریت بحران کنیم
/۱
-یه مدت گذشت، گفتن اِ! اینطوریه؟ با عکس بدون حجاب میرین صبحونه میخورین؟ زندانی کنین تا درس عبرتی شه!
-چند روز بعد، دوباره اتاق مدیریت بحران تشکیل جلسه داد و به این نتیجه رسیدن تنها راه ساکت کردن علی کریمی مصادره خونهشه.
/۲
-گذشت، تا رسیدن به شهرکها. دوباره تشکیل جلسه؛ آقا شبونه بریزیم با یه ماشین و بلندگو، بگیم ما خیلی کسخلیم، سر زن و بچهمون هم در راه انقلاب میدیم.اینجوری دیگه ساکتشون میکنیم!
-رنگ آب استخرها رو قرمز میکنن؟ خالی کنین. استخرهای مرکز شهر رو بدون آب بذارین تا یه خاکی سرمون کنیم.
/۳