قفل دوچرخه رو باز کردم و قبل از اینکه روی زین بنشینم، گوشی را چک کردم.
خبر فوری: حمله سپاه به عینالاسد، بدون جزییات. وحشتزده برگشتم داخل کافه و به بقیه که هنوز مشغول بحث بودند گفتم «فکر کنم جنگ شروع شد!». بحث دیگه معنی نداشت. همه بلند شدند و پراکنده. /۱
نصف شب تهران بود. باید بابا مامان رو بیدار میکردم و میخواستم که برای بدترین سناریوها آماده شن. اون چند ساعت بچههای زیادی با تلفن پدر و مادرهاشون رو از خواب بیدار کردند. بابا رو مجبور کردم بره بنزین بزنه و پول نقد بگیره. میگفت اون ساعت شب جلوی خودپرداز صف شده بود. /۲
از استرس داشتم بالا میآوردم و به خامنهای و ترامپ و سلیمانی لعنت میفرستادم. هر چند دقیقه هم یکی از دوستان دور و نزدیک پیغام میفرستاد. «فکر میکنی چی میشه؟ چقدر طول میکشه؟» کاش میدونستم!
دو ساعتی طول کشید تا اولین خبرها اومد. که تلفاتی نبوده؛ که هماهنگشده و نمایشی بوده. /۳
روی مبل از حال رفتم. حس خنگی کردم! معلومه که بیمحابا به امریکا حمله نمیکنن! معلومه که شو بوده! مرتب جزییات بیشتری از عینالاسد میومد و ادعاهای فارس که چند نفر کشته شدن. یکدفعه وسط این همه خبرهای بزرگ یک قطره جوهر خبری افتاد که کمکم کل صفحه را پر کرد. یک هواپیما افتاده بود. /۴
نقص فنی؛بویینگ؛اوکراین! مگه میشه این همزمانی؟ چند ساعتی نگذشته بود که عکس دم موشک تو جوب خیابون اومد. یکدفعه مالهکشها شروع به مقایسه الگوی جدول جوبهای ایران با جوب توی عکس کردن. واضح بود ایرانه! از رنگ خاک و قیافه صرف یکبارمصرف توی جوب معلوم بود ایرانه. یکی گفت موشک تور!/۵
چند ساعت به گوگل دخیل بستم! موشک تور چطور کار میکنه؟ چه شکلیه؟ چطور آسیب میزنه. کمی بعد عکسهای سوراخهای رو بدنه هواپیما اومد. همون الگو بود. مشخص و واضح! تو تلویزیون و توییتر هوار میکشیدن که موشک هواپیما را منفجر میکنه! ولی دیگه همه چیز مشخص بود. حتی تا قبل از اون فیلم کذایی /۶
دیدن اون دروغهای واضح و وقیحانه سخت بود. دیدن عکس بچههایی که با خیلیشون اگر نه مستقیم، چندین دوست مشترک داشتم و پرپر شده بودند سخت بود. دیدن کفش قرمز دخترک سخت بود؛ عکسهای آرش و پونه؛ خبر پدرام؛ کتاب آموزش سهتار علیزاده سخت بود /۷
دیدن بلدوزرهایی که اومده بودند مساله را «جمعش کنند» و لبخندهای کریه حاجیزاده وقتی که داشت به ترقهبازی افتخار میکرد طاقتفرسا بود. توی گروههای همکلاسها بیمنطقترین دلایل به نفع حادثه فنی میآمد. عصبی نشدن و فحش ندادن سخت بود../۸
یکی از دوستان لینک صفحه دندانپزشکی رو فرستاد که دختر و همسرش تو هواپیما بودند. میخواندیم و جگرمان مثل همان بدنه هواپیما میشد.حامد میگفت و من اشک و خشممان در هم میآمیخت. حامد هنوز مینویسد و اشکها و خشمهای ما فقط بزرگتر شدهاند. /۹
ما در آن چند روز تاریک از پلی بدون بازگشت عبور کردیم. تاریخ از جنایت #PS752 به عنوان نمونه تمام و کمال خودکشی سیاسی یک حکومت نام خواهد برد و از آن به عنوان مثالی از «آغازِ پایان» حکومت یاد خواهد کرد.
ما آن روزهای پرهراس و سحرگاه شوم جنایت را نه میبخشیم و نه فراموش میکنیم./۱۰
• • •
Missing some Tweet in this thread? You can try to
force a refresh
از جمله کسانی که تجربه ناخوشایندی در محیطهای کاری دارن اونهایین که بهدرست یا غلط فکر میکنند دانششون از دستاوردهاشون خیلی جلوتره. چرا؟ در محیطهای کاری، برخلاف دوران تحصیل (بهخصوص تا کارشناسی) جایزه بر اساس عملکرد داده میشه، نه دانش.
2️⃣ اینها که عموما نوستالژی ۲۰های دوران تحصیل - یعنی زمانی که دانش و دستاورد همسو هستن، را دارند- میبینند که همکاران کمدانشترشون هر روز بیشتر جلو میرن، در حالی که اینها از یک طرف اون همکارها را قبول ندارن واز طرفی این رو ناعادلانه میدونند.
3️⃣ همکارانشون هم پیچیدگی دانش اینها را درک نمیکنند و علاقهای هم به درکش ندارند این نگرفتن احترام اونها را تلختر هم میکنه و این چرخه همینطور تکرار میشه.
این افراد البته عموما از نظر تحصیلی به سطح بالا میرسند، و در زمانصحبت و بحث بقیه رو به تحسین وامیدارند
اگه یادتون باشه، بحثهای مربوط به امکان نشت ویروس #کرونا از #موسسه_ویروسشناسی_ووهان چین از همون اوایل مطرح بود، ولی به طور جدی تو محافل علمی بهش بها داده نشد. چرا؟
میخوام کمی در موردش بنویسم و چون فالوئر کم دارم و زحمت زیادی هم کشیدم، خیلی ممنون میشم #ریت کنید تا دیده بشه.(۱)
اول یک توضیح اینجا لازم داریم که این آزمایشگاه ووهان اختصاصا رو تغییر و تقویت ویروسهای کرونا تحقیق میکرده و یکی از سهتا موسسه از این نوع تو دنیا بوده. پس اصلا عجیب نیست وقتی یک ویروس تقویتشده کرونا تو این شهر سروکلهش پیدا بشه، آدمها فکرشون سراغ منشا آزمایشگاهی بره. (۲)
یک نقطه عطف بیانیهای بود که ۲۷ تا ساینتیست ۷ مارس ۲۰۲۰ تو مجله معتبر لنست در حمایت از دانشمندان چینی چاپ کردند و توش هر اعتقاد به منشا غیرطبیعی ویروس رو یک تئوری توطئه اعلام کردند. تعداد و اعتبار امضاکنندههای نامه یک جورایی ادامه بحث در مورد نشت آزمایشگاهی رو تابو کرد.(۳)
به لطف آقای شنبهزاده، مستند زخمه بر زخم رودیدم که بیوکآقا تارنواز گمنام و خلوتگزیده مراغهای را معرفی میکنه. از بیوکآقا قبلا چند تا ویدیو دیده بودم و به خصوص همراهیش با آواز امید مظهری کار پرحس و تاثیرگذاری بود. برام سوال بود که چرا اینقدر اسم بزرگی داره (۱)
در حالی که به نظرم با اینکه نوازنده خوب، ولی دور از استادی و این شهرت میومد. دیشب حس کردم این مستند که نقطه شروع نامداری بیوکآقاست جواب این سوال رو میده. بیوکآقا نمود خارجی تصور مُثُلی خیلیها از موسیقیدان سنتیه: (۲)
پیر آشفتهحال و گوشهنشینی که حدیث سرگشتگیهاش رو به زبان ساز و بدون توجه به جهان و هرچه در او هست بیان میکنه. از اون گذشته پیشیگرفتن مهارت هنریش از ظاهر و وضع زندگیش شگفتی ایجاد میکنه؛ (۳)