یکی از مهمترین فیلمهای ژانر علمی و آخرالزمانی در تاریخ سینمای جهان ، فیلمی است به نام #آنچه_خواهد_آمد (Things To Come) محصول ۱۹۳۳ . این فیلم براساس داستانی از نویسنده شهیر داستانهای علمی تخیلی اچجیولز (H.G.Wells) ساخته شده .
حالا چرا این فیلم خیلی مهمه ؟
درواقع در این فیلم
۱.
به خوبی ذات واقعی
بشر به نمایش گذاشته شده و اون علاقه و عشق و شهوت عظیم انسان نسبت به نکبت و بدبختی و خود تحقیری و ... است .
داستان با یک اعلام شروع میشه .
« این داستان میتواند در هر شهری اتفاق بیفتد »
سپس بیننده یک لانگ شات از شهر خیلی خیلی با زرق و برق و قشنگ لندن
۲.
رو میبینیم . اما وقتی دوربین به خیابانها میره ، نشون از نگرانی شدید مردم داره ، مردم نگرانن چون جهان در آستانه جنگی عظیم و جهانی است .
اکنون سال ۱۹۴۰ است .
و علیرغم تمام اعتراضات بالاخره در همون شب جنگ جهانی شروع میشه و لندن مورد حمله قرار میگیره .
سالها یکی پس از دیگری
۳.
میگذره و ظاهراً این یکی جنگه تمام نمیشه ، جهان وارد جنگی بی پایان میشود .
۱۹۴۵ ، ۱۹۵۰ ، ۱۹۶۰ ، ۱۹۶۵ ، ۱۹۶۸ ، ۱۹۷۰
در صحنه بعد شما دیگه شهر پرزرق و برق نمیبینید ،
بلکه با یک دیستوپیا (ویرانشهر) مواجه میشوید که ی مشت ادمهای بدبخت ، گرسنگی کشیده با چشمانی وَق زده
۴.
بدون غذا و برق و آب سالم و ... میبینید که در ویرانشهری که بیشتر جمعیتش هم براثر یک بیماری ناشناس مردن دارن مثل سگ تو هم میلولن .
در همین نکبت و بدبختی ی آدم لومپن و احمق به نام شاه ، همین مردم بدبخت رو به بردگی کشیده و داره تسمه از گرده ملت میکشه .
در سرزمینی که دیگه
۵.
حتی ۱ گالن مواد سوختی مانند بنزین و گازوئیل و ... پیدا نمیشه .
در میانه این جنگ و بدبختی و قحطی و کشتار ، جائی که انسانها برای سیر ماندن همدیگه رو میخوردن به یکباره در یک روز مردم صدای یک هواپیما رو میشنوند برای اولینبار بعد از دهها ، یک فروند هواپیمای خیلی
۶.
عجیب و غریب ، کهتا کنون مشابهش رو ندیده بودن بر زمین میشینه و از ان ادمی با لباسی عجیب و غریب پیاده میشه و به مردم نوید پایان جنگ رو میده در دنباله فیلم میبینید که خلبان دستگیر و اسیر میشه و در نهایت دوستان وی با سلاحهای بسیار مدرن به این دیستوپیای نکبت و بدبختی و
۷.
ادبار حمله و ملت رو از دست حاکم الدنگ و احمق و بیشعور و برده دار نجات میدهند .
در پایان جنگ شاهد جلسه رهبران جدید هستید که در آنجا همگی هم قسم میشوند که جهانی جدید را بسازند مبتنی بر علم که در آن انسان در ازادی و رفاه و سعادت زندگی کنه .
پس در صحنههای بعدی
۸.
شما شاهد حرگت دیستوپیا به سمت اتوپیا هستید و در پایان یک شهر فوق پیشرفته و بسیار مدرن میبینید .
اکنون
سال ۲۰۳۶ هست ، ۶۶ سال پس از جنگ عظیم
در این موقع میببنید که انسان داره برای اولین بار اماده میشه که انسان رو به فضا و ماه بفرسته .
در همین حیص و بیص به یکباره سروکله یک
۹.
پروفسور و فیلسوف بزرگ پیدا میشه که سخنرانیهائی شور انگیز میکنه مبتنی براینکه ما این همه پیشرفت و تکنولوژی و آسایش میخواهیم چیکار ؟
او ملت رو تشویق میکنه به بازگشت به گذشته سعادتمند بشری و بدبختیهای زیبای قدیم و در نهایت میبینید که خیل عظیم ملت در انقلابی شکوهمند به سوی
۱۰.
تاسیسات پرتاب انسان به سمت ماه یورش میبرند تا همه چیز رو نابود کنند .
فیلم آنچه خواهد امد
تقریباً اولین فیلم تاریخ بشره که مستقیماً ذات بشر رو بصورت عریان نشون میده و یاداوری میکنه که انسان ذاتی پست و حقیر داره که به سرعت به نکبت ، بدبختی ، حقارت و ظلم عادت
۱۱.
میکنه و حتی اگر بهش دموکراسی و ازادی بدهید ، به سرعت شیفته و شیدای کسانی میشوند که با استفاده از دموکراسی به مردم وعده دیکتاتوری و نکبت و بدبختی میدهند .
سالها پیش ، چندین جلسه از یک ترم کامل رو اختصاص دادم به آنالیز همین فیلم ، فکر نمیکنم بتونید ببینید ، اما به جرعت
۱۲.
میشه گفت که این فیلم اولین مانیفست دولت سایه جهانیه .
برای انسانی که علاقه و عشق به نکبت و قحطی و بدبختی داره ، بهترین هدیه گسترش همین نکبت و بدبختی و ادباره .
فراموش نکنید که این فیلم در سالی که هیتلر به قدرت رسید ساخته شد .
این فیلم ، و فیلمهائی از این دست
۱۳.
به تنهائی بیان کننده نظرات دولت سایه جهانی نیست ، این نوع فیلمها نحوه فکر کردن رو به مخاطبش یاد میده
• • •
Missing some Tweet in this thread? You can try to
force a refresh
خدمتتون عارضم که حدود ۱ سالی میشه که شهرام شارلاتان فوکوس کرده روی ۳ نفر و این سه نفر شدن سلبریدی شبکه وی به عنوان تنها نماد پادشاهی خواهی شبکه کانال یک .
- حجت کلاشی
- میترا جشنی
- شاهین نژاد
و در جریان #سیرک_کادیز بود که معلوم شد که چرا شهرام شارلاتان تا تونسته در این یک سال هندونه گذاشته زیر بغل این ۳ مخبت احمق و بادشون کرده .
ابتدا به این 👇 توئیت کلاشی توجه کنید .
این مرتیکه به چنان فاشیسم و دیکتاتوری فکریی مبتلاست که تاب تحمل چهارتا انتقاد رو نیاورد و شروع کرد به مردم ایران فحش دادن .
حالا این رو خودتون مقایسه کنید با حجم عظیم توهینها و فحشهایی که روزانه به اعلیحضرت #رضا_شاه_دوم و شهبانو #یاسمین_پهلوی میشه و تا امروز ندیدید که حتی یک کلمه به زبون بیارن که شما مردم به ما ظلم کردید ، یا چرا توهین میکنید و ... .
تفاوت بزرگان ، با پست و حقیران در همینجاها خودش رو نشون میده .
۱.
حالا دیگه این رو نگم براتون که این مرتیکه ی لشکر فحاش و ولدزنا و مادرقح..ه دور خودش جمع کرده که براش به عالم و آدم فحش بدن و برای مردم پرونده سازی بکنند و بابت هر پست هم ۵ دلار بگیرند که شاه همین رو هم نداره .
اما ابعاد بیشعوری و لومپنیسم این بابا و اربابش قاطری تنها وقتی معلوم میشه که یکم بریم عقبتر .
- وقتی که ازش پرسیدن چرا رفتین جلوی نقشه خط خطی اسرائیل نشستین ؟
گفت برین فحش صاحاب رستوران بدین که نقشه رو خط خطی کرده بود چرا گیر دادین به ما ، آخه اون موقع چشماش تو ماتحت استادش بوده ، نتونسته نقشه رو ببینه و یجای دیگه بنشینه .
- رفیق فابریک خودش گفت پرچم با زیتون و بدون تاج جعلیه .
بجای اینکه بگه اشتباه کردم
لشکر قوادان و فواحش دور و برش رو بسیج کرد که به رفیق خودش فحش بدن .
در کل این کلاشی خیلی دلش میخاد چکمههای استالین رو پاش کنه و یونیفورم آدولفهیتلر و تنش کنه و عمامه خمینی رو هم سرش بگذاره .
اما مشکلش اینه که نه عقل و درایت استالین رو داره ، نه شعور هیتلر و نه موقع شناسی خمینی رو .
این بدبخت ی کوتوله سیاسی بود که باد برش داشته بود که واقعاً نماد وطنپرستی است و شهرام همایون هم تا تونست بادش کرد و بعدم بردش توی کادیز کردش دلقک سیرکش و بعدم برش گردوند و ی تفم انداخت همونجاش که میدونید .
حالا هم بجای اینکه فحش همایون بده ، فحش منتقدینش میده چرا که این مخلبط مادرزاد ، همین مسائل ساده رو هم نمیفهمه .
۲.
عین میترا جشنی ، عین شاهین نژاد .
حالا اما میدونیم که مهمترین ماموریت همایون این بود که پروژه امنیتی/اطلاعاتی #ژن_ژیان_ئازادی رو ی پوست اندازی کنه و از نو به ملت ایران بچپونه .
و این ینی چی ؟
ینی اینکه ی سری چهرههای جدید بیاره به عنوان رهبران جدید ملت ایران مطرح کنه ، سپس این جماعت رو بشونه کنار همون چهرههای قدیمی که در جریان اتفاقات ۱۴۰۱ بلکل باختند و توسط مردم به زور و جبر وارد فاضلاب شدند .
از سوراخ درمومدن آلاکنگرلو و سیامک سنجری و عطاهودشتیان و حسن اعتمادی و رضا تقیزاده و اومدنشون جلوی صحنه در همین راستا است .
و برای این پروژه از میان تمام کسانی که ادعای طرفداری پادشاه و نظام پادشاهی رو دارند ، چه کسانی احمقتر و لومپنتر و بیخردتر از این ۴ نفر که به طرز عجیبی ۳ نفرشون سابقه عضویت در دفتر تحکیم وحدت دارند ، هر سه نفر آخوند زاده هستند و هر سه نفر بدون اینکه شما مردم بدونید چرا و چگونه ؟ با پروازهای فرست کلاس صادر شدهاند به غرب .
یکبار دیگه پست سراسر توهین و فحش کلاشی رو بخونید ، این فرد که ادعای سیاسی بودن داره ، با چهارتا توهین و پرسشگری مردم عنان اختیار از دست داده و مردم رو فحش کش کرده (و ثابت کرده که در این زمینه حتی از علینژاد و اسماعیلیون پست تر و احمقتره ، چون حداقل اون دوتا تا امروز پست نگذاشتن و جواب فحشای مردم رو ندادن) مردم رو بخاطر این به فحش بسته که بهش گفتن چرا در کنار تجزیه طلب و مجاهد نشستی .
و حماقت این ۴ نفر در اینجا خودش رو نشون میده .
گوشههایی از بزرگترین پروژه آبرسانی تاریخ بشر تا پیش از ورود به عصر جدید .
این 👇 تصاویر رو ببینید .
این عراق امروزه ، که البته اگه به نقشه طبیعی عراق هم نگاه کنید ، موئید همین مسئله است که عراق اصولاً مملکتی است خشک و بیابانی و تنها در اطراف دو رودخانه دجله و فراته که اندکی سبزه .
اما عراق همیشه اینجوری نبوده ،
۱.
درواقع عراق قبل از اینکه اعراب پاشون به این منطقه باز بشه ، اینجوری 👇 بوده .
خوب شاید بگید نه بابا ، دیگه اینجوریا هم نبوده .
اما باید بهتون بگم که اتفاقاً همینجوریا بوده . نشون به اون نشون که در اولین کتاب مسالک الممالک نوشته ابن خردادبه که حدودای ۲۰۰ تا ۲۱۰ هجری نوشته شده ، میگه که :
هر مسلمانی که به مکه میرود ودر آنجا توبه میکند که دیگر لب به مسکرات نزند ، در بازگشت از حج وقتی به منطقه سواد میرسد توبه شکسته و در دریای شراب غرق میشود .
وی در دنباله مینویسد ، چرا منطقه سواد (نامی که اعراب قدیم به منطقه عراق داده بودند) آنچنان سرسبز است و پوشیده از باغهای زیبا و دشتهای پر از گل و زمینهای زیر کشت است که هر عربی مطمئن است که با ورود به سواد ، وارد بهشتی شده که خداوند در قرآن وعده فرموده و در اینجاست که شرب مسکر دیگر گناه نیست .
اما این بیابون برهوت ، چرا در آن زمان سرسبز و مملو از زمینهای کشاورزی و خصوصاً تاکستانهای آباد بود به نحوی که تمام مورخین و جهانگردان یکصدا میگویند که عراق ، سبزترین و ابادترین نقطه جهان بوده است .
داستان برمیگرده به اواخر حکومت اشکانیان ، در اواخر حکومت اشکانیان ، یهو به کله شاهان اشکانی زد که دو رودخانه دجله و فرات رو مهار کنند و پس از سالها تحقیق و مطالعه از سوی شرکتهای مهندسی طرحی به شاهنشاه ارائه شد که براساس این طرح
- هم دجله و فرات مهار میشدند و دیگه خبری از طغیانهای فصلی نبود
- هم دجله و فرات تا نزدیکیهای کرکوک قابل کشتیرانی میشد .
- هم سطح آب رو دهها متر میشد بالا آورد و بدینسان میشد میلیونها کیلومتر زمین رو زیر کشت برد .
- هم میشد یک سد و مانع طبیعی در مقابل اعراب بیابان و رومیان وحشی ایجاد کرد
القصه در زمان کشاکشهای مابین اردوان چهارم و بلاش ششم استارت طرح زده شد .
اما تا اومدن کارو شروع کنند ، سروکله خدایگان ، شاهنشاه #اردشیر_بابکان پیدا شد و تا اومدن ببینن چی به کجاست ، اردشیر زد شاه اردوان رو کشت و نشست جاش .
الباقی سالهای سلطنت شکوهمند شاه اردشیر بابکان هم به سلاخی و قصابی ملت ایران گذشت (چیزی مابین ۴ تا ۷ میلیون نفرو فرستاد به پای چینودپل تا ملت خوب و کامل بفهمن که دیگه اشکانیان تموم شدن) و وجود مبارک و اهورایی و ایرانشهریشون دیگه وقت ساخت و ساز نداشت .
۲.
القصه شاهنشاه خلدآشیان در سال ۱۲ یا ۱۳ سلطنتش بود که به یکباره متنبه شد و تمامی درباریان رو جمع کرد و بهشون گفت :
به نظرم میاد که در خلال سالهای گذشته ی سرسوزنی در کشتار مردم زیاده روی کردم برای همین از امروز سلطنت رو به پسر گُلَم شاهپور اول واگذار میکنم و خودم در گوشه انزوا به درگاه اهورامزدا توبه و عبادت و زاری بکنم .
خلاصه که شاه اردشیر رفت و بجاش شاهنشاه شاهپور اول اومد جای پاپا جان .
هفت هشت سال اول سلطنت اون شاه اهورائی ایرانشهری هم به کشتار الباقی اشکانیان و جنگ با رومیان گذشت و بالاخره آبها از آسیاب افتاد .
وقتی همه چیز آروم شد ، شاهنشاه که حوصلهاش سررفته بود ، به کلهاش زد که طرح مهار رودهای دجله و فرات رو پی بگیره .
این بود که کار شروع شد . اما طرح دارای چنان عظمتی بود که در سال سی و هشتم سلطنت شاهنشاه شاپور دوم ساسانی قسمت اولش تمام و فاز اولش افتتاح شد .
اسم طرح رو هم گذاشتن #جوی_روان .
حالا شما دیگه خودت حساب کن که برای ساخت همین فاز اول چند تا پادشاه اومدن و رفتن .
- شاپور یکم ساسانی
- هرمز یکم ساسانی
- بهرام یکم ساسانی
- بهرام دوم ساسانی
- بهرام سوم ساسانی
- نرسی
- هرمز یکم
- آذر نرسی
- شاپور دوم
۹ پادشاه اومدن و رفتن ، تا فاز اول طرح افتتاح شد . ینی از حدودای ۲۴۸ تا ۳۴۵ چیزی بیش از ۹۰ سال طول کشیده .
حالا دیگه خودت حساب کن که سازمان برنامه و بودجه اون زمان (گنجورزخانه) چه برنامه ریزیی داشته که برای بیش از ۹۰ سال بودجه این طرح به این عظمت رو تامین کرده .
حالا اصلاً این طرح چی بوده که ۹۰ سال بیشتر طول کشیده و ۹ تا پادشاه از گلوی زن و بچهشون زدن که این طرح رو تموم کنن ؟
بنا به گفته مسعودی که طرح رو متر کرده :
این طرح در فاز اول یک کانال شد به طول ۳۲۰ کیلومتر در عرض ۱۲۰ تا ۵۰۰ گز به عمق ۱۵ گز .
ینی در همین قرن بیست و یکم به مخیله خود شما هم خطور نمیکنه که چنین عظمتی رو ایرانی بتونه بسازه .
که البته هم نمیتونه و این هنر و عظمت ساسانیان بود که این کارو میسر کرد .
حضرات در #سیرک_کادیز دور یکدیگر جمع شدند و برای آینده من و شماها به عنوان مردم ایران تصمیم گیری کردند .
اینکه در اونجا چی گفتن و چه تصمیماتی گرفتن ، برما معلوم نیست ، چون سکرت و فوق سریه ، چرا که با وجودی که سلسله جنبان این سیرک یک صاحب تلویزیون بوده ، اما هرآنچه که ما از این سیرک تا اینجا میدونیم ، مقداری فیلمهای برش خوردهٔ گلچین شده است و روایتها و یک اطلاعیه ، والسلام :
روایت آلاکنگر از اینکه در کادیز چه خبر شده و چی گفتن ، روایت حجت کلاشی ، روایت فرزانه روستایی ، روایت عطا هودشتیان ، روایت شهرام همایون و الباقی روایات دیگران ، و اگر حوصله کرده باشید و صداهای ملالاور این جماعت رو گوش کرده باشید ، متوجه این نکته میشید که تمام راویان #سیرک_کادیز عیناً شبیه یکدیگر حرف میزنند .
ینی انگار یک متن رو داده باشند دست تک به تک این جماعت و ازشون خواسته باشند که این متن رو حفظ کنند و جلوی دوربین تکرار کنند .
۱.
و اگر باز لفاظیهای ملالآور این جماعت رو هم شنیده باشید ، وقتی تمام حشو و زوائدش رو بزنید عقب ، به یک جمله میرسید که ترجیع بند کلام همشونه و آن چیزی است که خانم پانتهآمدیری در ابتدای فیلم تبلیغاتیش میگه .
خودتون گوش بدید 👇 .
همه حضرات ، عیناً همین جملات رو تکرار کردند .
«تمرکز کنفرانس بر رواداری و همکاری طیفهای مختلف فکریه»
اما علیرغم این تبلیغات عظیمی که حول محور رواداری و همکاری به اصطلاح طیفهای مختلف فکری صورت گرفته ، به یکباره همین حضرات اطلاعیه میدن که برای نجات ایران و ملت دربند آن از شهر آفتابی کادیز در اسپانیا دولت در تبعید تشکیل دادهاند .
و اتفاقاً در این اطلاعیه است که دقیقاً به اون چیزی اشاره کردهاند که هدف اصلی و غائی از تشکیل #سیرک_کادیز بوده است .
حالا اینکه حول محور ۵ اصل دولتشون رو تشکیل دادن که عملاً اصول ۱ و ۲ و ۳ همون اصل اوله ، بماند .
۲.
اما نکته حائز اهمیت اینه که این اطلاعیه ، لوگو داره ، اسم داره ، متن هم داره ، اما نه نویسنده داره (معلوم نیست کیا نوشتن)، نه امضاء .
در یک کلام ، این جماعت ملت رو احمق و عین خامنهای غیرخودی فرض کردن .
اگر به روایات کسانی که با خامنهای هم کار کردن گوش بدید و بخونید متوجه میشید که او یک کلمه رو دائم تکرار میکنه و اون اینه که ملت نفهمن ، نفهمن که چه مذاکراتی میکنیم ، نفهمن که چه تصمیماتی گرفتیم ، نفهمن که چه توافقاتی صورت گرفته و ... .
در تمام ۳۵ سال گذشته هم همینجوری بوده ، ینی مثلاً این حکومت سری و مخفیانه با آمریکائیها مذاکره میکنه ، توافق میکنه ، با اسرائیل کاملاً سری و پنهانی مذاکره میکنه و ما ملت مدتها و بعضاً سالها بعد متوجه میشیم ، این جماعت هم یک دولت تشکیل دادن که قراره از طرف شما ملت با دنیا حرف بزنه ، امتیازاتی بده ، قول بگیره که به حکومت میرسوننش ، هست و نیست شما ملت رو معامله میکنه ، اما قرار نیست شما بدونید رئیس این دولت کیه ؟ وزراش کیا هستند ؟ قراره چه اهدافی رو دنبال کنه ؟
این جماعت تا این لحظه تشخیصشون این بوده که شعور و درک و فهم شما ملت تا این حد قد میده که بفهمید یک دولتی در خارج از ایران تشکیل شده به نام دولت در تبعید ایران که دارای آرم و لوگو هم هست و بیشترش در حال حاضر صلاح نیست که شما ملت بدونید چون شعور و فهمتون به اندازه شهرام همایون و فرزانه روستایی نمیرسه .
داستان بردهدارهای قدیم و جدید :
تاریخ به روایت من ؛
خدمتتون عرض کنم که اگر از شما بپرسن که جنگهای داخلی آمریکا چرا و چگونه آغاز شد ، پاسخ ۹۹.۹۹٪ شمایی که ادعای تاریخ دونیتون میشه با قاطعیت و اطمینان این خواهد بود که :
وقتی جناب حضرت پرزیدنت آبراهام لینکلن قَدَسَالله به مقام پرزیدنتی ایالات متحده انتخاب شدند ، قانون لغو بردهداری رو امضاء کردند و چون ایالات جنوبی مخالف لغو بردهداری بودند از اتحادیه ایالات متحده خارج و اعلام استقلال کردند و برای همین جنگ شروع شد .
در حالی که کل این توضیحات حتی ۰.۰۵٪ واقعیت جنگ داخلی هم نبوده و نیست . درواقع فاتحان قانون رو اونجوری که دلشون خواست نوشتن ، هرچند که در این فقره دروغ ننوشتن و تاریخ رو صادقانه نوشتن ، فقط نقطه گذاریهاشون و تاکیداتشون منطبق بر واقعیت نبوده .
درواقع علل واقعی جنگهای داخلی آمریکا اصلاً مسئله سیاهان و بردهداری نبود . داستان چیز دیگری بود که به ابراهام لینکلن ارث رسید و آبراهام لینکلن وقتی دید که بحران داره اوج میگیره ، به ایالات جنوبی اخطار داد که اگر زیادی برسر مواضعتون اصرار کنید ، من هم قانونی را میبرم مجلس که بردهداری رو ملغی میکنه تا به این ترتیب ضربه سنگینی به اقتصاد شما جنوبیهای دهاتی گرهگوری بخوره .
خوب میدونم که هنوز تعداد مونگول وعقب افتادهای که حتی واضحات رو نمیفهمند و مجبوری براشون شرح و بسط کنی تا سادهترین مطالب رو بفهمند خیلی خیلی زیاده .
پس باید توجه اون دسته از عقب افتادههای
۱.
عزیز رو به این نکته جلب کنم که :
نه ایالات جنوبی و نه ایالات شمالی دعوایی سر بردهداری نداشتند . دعوا سر ی چیز دیگه بود و در ابتدای کار آبراهام لینکلن اومد برای مجازات اقتصادی جنوبیها و ایجاد اغتشاش در ایالات جنوبی و به هم زدن اتحاد ۱۱ ایالت موئتلفه استقلال خواه بر علیه شمالیها ، این حرف رو پروند که بردهداری رو ملغی خواهد کرد .
و اتفاقاً بردهداری رو هم ملغی نکرد مگر تا اندکی پیش از نبرد معروف #گتیزبورک (اگه یادم مونده باشه)
پس علت واقعی اختلافات و مشاجرات که با شروع ریاست جمهوری لینکلن منجر به جداشدن ۱۱ ایالت از آمریکا شد چه بود ؟
داستان برمیگرده به چند دهه پیش و حدودای سالهای ۱۸۲۵ به بعد .
۲.
در ایالات شمالی ، حرف سر این بود که باید
مرزها ، کار و بازار آزاد و باز مطلق باشند ، تعرفههای گمرکی بالا برای حمایت از تولیدکنندگان تصویب بشه ، و یک بانک سراسری برای ایالات متحد تاسیس بشه . و منافع بردهداران درست نقطهٔ مقابل و در تضاد با اینها بود .
و نخبگان جنوبی به لینکلن و جمهوریخواهان همچون سد و مانعی برای روش زندگی خوشایند و پررونق خودشان در آینده نگاه میکردند .
خوب ، همین الان و در سال ۲۰۲۴ هم میبینید که عیناً همین اختلافات قدیمی در دعوای ترامپ و بایدن داره خودش رونشون میده .
خیلی ساده که بخام براتون بگم ، اصل قضیه این بود که شمالیها میگفتن که جنوبیهای دهاتی خیلی خیلی عقب افتاده هستند و بلکل برده داری بلد نیستند .
درواقع ، خوب که حساب کتاب کنید ، متوجه میشید که حق با شمالیها بوده چرا که بردهداری به سبک جنوبیها ، هزینههاش خیلی بالا بود و تهش چیزی برای بردهدار باقی نمیگذاشت .
و این چیزی بود که بردهداران جنوبی متوجهش نمیشدن یا نمیخواستن بفهمند .
چرا ؟
همه صداش میکردن #خانم_باشی ، اسمش باشی نبودا ، صداش میکردن باشی .
بنده خدا ۱۲ سالش بود که شاه ۵۷ ساله دیدش و همون موقع از پدرش که باغبون امین اقدس در کاخ اقدسیه بود خواستگاریش کرد و خانم باشی شد زن صیغهای شاه .
از همون موقع هم همه در دربار صداش میکردن دختر باغبان باشی و به مرور زمان کلمات «دختر» و «باغبان» رو فاکتور گرفتن و شد #باشی .
خلاصه که قبله عالم دخترک رو صیغه کرد و دست بچه رو گرفت و رفت تو اندرونی و کل مملکت رو ول کرد به امون خدا .
اما به گزارش لرد کُرزُن در اون ایام کفگیر شاه حسابی خورده بود به ته دیگ و دیگه آه در بساط نداشت .
۱.
کرزن نوشته که ناصرالدینشاه عادت داشت همیشه در اندرونی حداقل ۴ تا ۵ میلیون تومن پول داشت که دست امین اقدس ، امین شاه بوده . اما پس از سفر سوم شاه به فرنگ ، شاه فهمید که کلاً عمرش رو به هدر داده و اصلاً جوونی نکرده .
این بود که به راهنمایی میرزا علی اصغرخان اتابک دستهای وارد دربار شدند که شدند مهمان دائمی شبهای جمعه شاه .
کار این جماعت هم این بود که هر شب جمعه خدمت قبله عالم میرسیدند که از سر شب میزدن و میرقصیدن و شراب و جوج میزدن بر بدن و در انتهای شب مشغول سکس دسته جمعی (اورجی پارتی) میشدن تا صبح و صبح روز بعد این دسته پس از دریافت مبلغی کلان , از خدمت شاه شیعهٔ اسلام پناه مرخص میشدند .
۲.
القصه که به زودی صندوق شاه ته کشید و دیگه آهی در بساط نموند و برای پول درآوردن ، فکر مشعشعانهای به سرش زد و آن هم این بود که قبله عالم به زور بره مهمانی .
و با این ترفند شاه به زور خودش رو مهمان ی بنده خدایی میکرد و هولوپی میفتاد تو خونه طرف .
طرف هم مجبور بود پس از یک پذیرایی شاهانه ، به میمنت قدم شاهانه مبلغ کلانی هم خدمت ایشون بده . که عموماً این مبلغ کمتر از ۱۰.۰۰۰ تومن نبود .
هرچند که کار شاه به جایی کشید که در نهایت خودش رو دعوت کرد خانه یکی از خواجههای حرم که این بدبخت مجبور شد تمام دار و ندارش رو بتکونه و در نهایت تونست ۱.۰۰۰ قران پول سکه در یک صندوقچه بگذاره و تقدیم کنه و قبله عالم هم در کمال خوشحالی گفت :
خوشحالمان کردی ، مانده بودم از کجا
جنبش بابیه ، جنبشی که به دست بهائیان منحرف ، سانسور و در نهایت نابود و به دست ملایان سرکوب شد :
مقدمه :
اگر رابطه سازمان مجاهدین خلق با جمهوری اسلامی رو بعد از پیروزی فتنه ۵۷ نگاه کنید متوجه یک رابطه دوطرفه مابین آنها میشید .
و رابطه به این صورت شکل گرفت که طرفین با کوچکترین بهانهای سلاح دست گرفتن و به شدیدترین شکل ممکن شروع کردن به زدن و حذف و سلاخی همدیگه و روز به روز از کشته یکدیگر پشته میساختن .
اما ، نکته ماجرا اینه که پس از کشته شدن موسی خیابانی که یک احمق به تمام معنی بود ، و هنوز در ارمانها و رویای نجات خلقها و جامعه بدون طبقه توحیدی و تفسیر قرآن سیر میکرد ، دیگه هیچکس از رهبران و اعضاء کادر مرکزی سازمان کشته نشد .
کار تا اونجا پیش رفت که وقتی سعید شاهسوندی در عملیات مرصاد گلوله خورد و رو به مرگ بود ، با دستور مستقیم رئیس جمهور وقت (خامنهای) با پروازی ویژه به تهران منتقلش کردن ، یکی از کارکشته ترین تیمهای جراحی رو بالای سرش حاضر
۱.
کردن و با یک جراحی سخت از مرگ حتمی نجاتش دادند و حدودای ۳ سال بعد هم به دستور رهبر جدید انقلاب اسلامی ، سعید خان با فرستکلاس فرستاده شد آلمان و ی خونه هم براش خریدن و از همون سال ۱۳۷۰ تا امروز هم داره به خوشی و خنکا در آلمان زندگی و در کنارش با جمهوری اسلامی هم مبارزه میکنه .
نکته مهمتر اما ، اینه که مجاهدین خلق هم از زمان کشتن رجایی و باهنر دیگه هیچ ادعایی مبنی بر قتل رهبران و سران جمهوری اسلامی نکردن .
در واقع امر ، یک اتفاقی که افتاد این بود که در یک توافق مابین طرفین ، سران و رهبران هر دو طرف بعد از ترور و تصفیه رقیبانشون به دست یکدیگر ، در امنیت کامل جانی و مالی مجوز کشتار به پیروانشون دادن که تا میتوانند همدیگه رو به شدیدترین و خشنترین شکل ممکن سلاخی کنند .
که کردند .
حالا ، دیگه خودتون آمار بگیرید و ببینید که در تمام کشتارهای دهه ۶۰ یا اعدامهای سال ۶۷ چند نفر از مردم و هواداران و کادرهای ساده مجاهدین خلق اعدام شدند و چند نفر از رهبران و اعضاء کادر مرکزی سازمان مجاهدین خلق اعدام و حذف شدند ؟
۲.
تا اونجایی هم که یادم میاد ، آخرین گردن کلفتهایی هم که مجاهدین ادعا کردن ترورشون کردن ، صیادشیرازی و لاجوردی دادستان بودند .
معامله خوبیه ، طرفین داستان در یک توافق دوستانه چنان نمایشی از کشتار و خشونت برعلیه یکدیگر اجرا کردند که امروز دیگه مو لا درزش نمیره که مجاهدین دشمن خونی جمهوری اسلامی هستند و اگر ی آخوند بیفته دستشون تیکه تیکهاش میکنند ، اما واقعیت چیه ؟
واقعیت اینه که سازمان مجاهدین خلق یک شاخه برونمرزی از خود جمهوری اسلامی هستند که نه تنها از بودجه سپاه قدس استفاده میکنند ، بلکه از این پول استفاده میکنند تا هم سرپا بمونند ، هم هزینه کنند برای انحراف ملت ایران .
اما اگر فکر کردید این داستان یک داستان مدرنه و اتفاقی است که مابین آخوندها و تخم آخوندهای فوکولکراواتی به نام مجاهدین افتاده ، یا نسخه برابر اصل داستان حماس و اسرائیله باید بگم سخت در اشتباهید .
عین همین اتفاق در حدود ۱۷۰ سال پیش در ایران افتاده و در یک توافق مابین اشراف قاجار (خاندان نوری) با روحانیت وقت ، جنبشی در ایران راه افتاد که بلکل جنبش انقلابی و ضد مذهبی باب رو ابتدا سرکوب ، سپس سانسور و در نهایت برای همیشه به موزه تاریخ فرستاد .
حالا ، بعد از این مقدمه نسبتاً طولانی که مطمئنم خیلیاتون حتی زحمت خوندنش رو به خودتون ندادین ، باید بریم سر اولین توافق تاریخی مابین روحانیون و سنتگرایان ، برای نابودی جنبشی که هدفش نابودی سنتگرایان و آخوندها با یکدیگر بود .