یک حکایت کوتاه
البته میدونم که نمیدونیدا ، اما بدونید که #رضا_شاه_کبیر بسیار آدم باسوادی بود ، و متون بسیار سخت ادبی رو به روانی میخوند ، میگید نه ؟
خوب حقم دارید ، چرا که از بس توله آخوندها و توله چپهای زنازاده بهتون چپوندن که رضاشاه بیسواد بود ملت اسکول هم باورشون شد
البته میدونم که نمیدونیدا ، اما بدونید که #رضا_شاه_کبیر بسیار آدم باسوادی بود ، و متون بسیار سخت ادبی رو به روانی میخوند ، میگید نه ؟
خوب حقم دارید ، چرا که از بس توله آخوندها و توله چپهای زنازاده بهتون چپوندن که رضاشاه بیسواد بود ملت اسکول هم باورشون شد
۱.
البته ، رضاشاه مدرک تحصیلی نداشت .
حقم داشت ، رضاشاه‌کبیر توله فلان انگل اجتماع به نام آیت‌الله و ملا و .... نبود که پول مفتخوری میگرفتن و سگ و سگتوله‌هاشون رو میفرستادن لندن و پاریس و سنت پترزبورگ درس بخونن .
همچنین اقای مفتخوری به نام فلان و بهمان شازده قراضه قجری هم
البته ، رضاشاه مدرک تحصیلی نداشت .
حقم داشت ، رضاشاه‌کبیر توله فلان انگل اجتماع به نام آیت‌الله و ملا و .... نبود که پول مفتخوری میگرفتن و سگ و سگتوله‌هاشون رو میفرستادن لندن و پاریس و سنت پترزبورگ درس بخونن .
همچنین اقای مفتخوری به نام فلان و بهمان شازده قراضه قجری هم
۲.
هم نداشت که با پول غارت ملت بفرستتش درس بخونه و مدرک فلان و بهمان دانشگاه فرنگ رو بگیره .
او یتیم بود ، هرگز پدر را ندید و ۳ ساله هم بود که مادرش مرد . (خسرو معتضد و باقی شرکا حداقل ۳ شوهر برای مادر رضاشاه تراشیدن)
رضا ، ۱۵ سالش بود که دائیش به عنوان سرباز بیجیره و
هم نداشت که با پول غارت ملت بفرستتش درس بخونه و مدرک فلان و بهمان دانشگاه فرنگ رو بگیره .
او یتیم بود ، هرگز پدر را ندید و ۳ ساله هم بود که مادرش مرد . (خسرو معتضد و باقی شرکا حداقل ۳ شوهر برای مادر رضاشاه تراشیدن)
رضا ، ۱۵ سالش بود که دائیش به عنوان سرباز بیجیره و
۳.
مواجب گذاشتن در هنگ سوادکوه .
در هنگ سوادکوه این جناب 👇🏼 ینی #حسین‌قلیخان‌بیگدلی فرمانده رضا بود . رضاقلیخان نوشته :
رضا هرشب بعد از اتمام کارهاش ، زمانی که همه هم دوره‌ایهاش از فرط خستگی غذارو‌خورده و نخورده میخوابیدن ، تازه قلم و دوات به دست به دنبال سرکردگانی
مواجب گذاشتن در هنگ سوادکوه .
در هنگ سوادکوه این جناب 👇🏼 ینی #حسین‌قلیخان‌بیگدلی فرمانده رضا بود . رضاقلیخان نوشته :
رضا هرشب بعد از اتمام کارهاش ، زمانی که همه هم دوره‌ایهاش از فرط خستگی غذارو‌خورده و نخورده میخوابیدن ، تازه قلم و دوات به دست به دنبال سرکردگانی
۴.
میفتاد که سواد داشتند و با التماس ازشون میخواست که خواندن و نوشتن بهش یاد بدهند .
شبی وقتی دیدم انقدر خواهش میکنه و کسی محل بهش نمیگذاره ، صداش زدم و گفتمش ، پسرجان ، این همه رفیقهات بیسوادن و راحت خوابیدن ، تو هم برو بخواب باباجان .
رو به من گفت :
نمیگذاره ، صداش زدم و
میفتاد که سواد داشتند و با التماس ازشون میخواست که خواندن و نوشتن بهش یاد بدهند .
شبی وقتی دیدم انقدر خواهش میکنه و کسی محل بهش نمیگذاره ، صداش زدم و گفتمش ، پسرجان ، این همه رفیقهات بیسوادن و راحت خوابیدن ، تو هم برو بخواب باباجان .
رو به من گفت :
نمیگذاره ، صداش زدم و
۵.
گفتمش ، پسرجان ، این همه رفیقهات
بیسوادن و راحت خوابیدن ، تو هم برو بخواب باباجان .
رو به من گفت :
آقاجان ، من یادگرفتم که با زحمت و زجر هرچیزی را خودم به دست بیارم ، نه پدر پولدار دارم که خرج تحصیلم بدهد نه خودم چنین پولی دارم اما با سواده که میتونم برای خودم و هنگم
گفتمش ، پسرجان ، این همه رفیقهات
بیسوادن و راحت خوابیدن ، تو هم برو بخواب باباجان .
رو به من گفت :
آقاجان ، من یادگرفتم که با زحمت و زجر هرچیزی را خودم به دست بیارم ، نه پدر پولدار دارم که خرج تحصیلم بدهد نه خودم چنین پولی دارم اما با سواده که میتونم برای خودم و هنگم
۶.
مردم مفید باشم .
از پاسخ ان نوجوان شگفت زده شدم و بهش گفتم که از فرداشب سراغ کسی نرو ، بیا پیش خودم ، من بهت سواد یاد میدهم
حسینقلیخان یکی از طنزپردازان زمان خود بود و دستخط عالی و نوشتاری بسیار وزین و خوب داشت .
سالها بعد ، هنگامی که رضا ، شد رضاخان
مردم مفید باشم .
از پاسخ ان نوجوان شگفت زده شدم و بهش گفتم که از فرداشب سراغ کسی نرو ، بیا پیش خودم ، من بهت سواد یاد میدهم
حسینقلیخان یکی از طنزپردازان زمان خود بود و دستخط عالی و نوشتاری بسیار وزین و خوب داشت .
سالها بعد ، هنگامی که رضا ، شد رضاخان
۷.
سردارسپه و فرمانده‌اش بازنشسته شده بود ، تا سالها با وی مراوده داشت و حسینقلیخان مهمان مرتب دربار ایران بود .
اصلاً خود رضاشاه‌کبیر در سفرنامه مازندران نوشته که علاقه بسیار زیادی به خواندن گلستان سعدی داره و این کتاب همیشه باهاشه و هرشب چند صفخه آنرا میخواند .
سردارسپه و فرمانده‌اش بازنشسته شده بود ، تا سالها با وی مراوده داشت و حسینقلیخان مهمان مرتب دربار ایران بود .
اصلاً خود رضاشاه‌کبیر در سفرنامه مازندران نوشته که علاقه بسیار زیادی به خواندن گلستان سعدی داره و این کتاب همیشه باهاشه و هرشب چند صفخه آنرا میخواند .
۸.
اینکه الان شما گلستان رو بدید دست لیسانسیه‌های حالا ۲ ورقش رو نمیتونن بخونن بماند ، اصلاً شما به پرزیدنت اسمال ، یا علیگشاد یا مریم لچک خوار بگید ببینیم میتونن ۲ صفحه گلستان بخونن ؟
ولی نکنه رضاشاه خالی بسته ؟
خوب ، حالا فرض کنیم که رضاشاه خالی بسته ، پس چرا این
اینکه الان شما گلستان رو بدید دست لیسانسیه‌های حالا ۲ ورقش رو نمیتونن بخونن بماند ، اصلاً شما به پرزیدنت اسمال ، یا علیگشاد یا مریم لچک خوار بگید ببینیم میتونن ۲ صفحه گلستان بخونن ؟
ولی نکنه رضاشاه خالی بسته ؟
خوب ، حالا فرض کنیم که رضاشاه خالی بسته ، پس چرا این
۹.
ادعای رضاشاه رو چندین نفر دیگه تایید کردن ؟
بفرما
یکیش سلیمان خان بهبودی یکی دیگه‌اش ، محمدعلی فروغی
یکی دیگه‌اش ، پروفسور علی‌اصغرحکمت
اما خوب ، حتماً این دوستان ما اشتباه کردن که نوشتن مرحوم رضاشاه‌کبیر متون کهن فارسی رو به
ادعای رضاشاه رو چندین نفر دیگه تایید کردن ؟
بفرما
یکیش سلیمان خان بهبودی یکی دیگه‌اش ، محمدعلی فروغی
یکی دیگه‌اش ، پروفسور علی‌اصغرحکمت
اما خوب ، حتماً این دوستان ما اشتباه کردن که نوشتن مرحوم رضاشاه‌کبیر متون کهن فارسی رو به
۱۰.
شیوائی و کاملاً روان میخونه .
و این 👇🏼 بشکه گوه کمونیست یشبه مسلمان شده بهتر میدونه دیگه . چی بگه ادم ؟
حالا بگذریم از این نامه‌ای که چسبوندن به رضاشاه و در آن ۱۹ غلط املائی پیدا کرده‌اند ، اما خوب این نامه اولاً
شیوائی و کاملاً روان میخونه .
و این 👇🏼 بشکه گوه کمونیست یشبه مسلمان شده بهتر میدونه دیگه . چی بگه ادم ؟
حالا بگذریم از این نامه‌ای که چسبوندن به رضاشاه و در آن ۱۹ غلط املائی پیدا کرده‌اند ، اما خوب این نامه اولاً
۱۱.
سندیتش رو تا کنون کسی نتونسته تایید کنه . ثانیاً بزرگترین سئوالی که در موردش میشه مطرح کرد اینه که این نامه کجا بود که به یکباره بعد از ۱۳۵۷ کشف شد ؟
سندیتش رو تا کنون کسی نتونسته تایید کنه . ثانیاً بزرگترین سئوالی که در موردش میشه مطرح کرد اینه که این نامه کجا بود که به یکباره بعد از ۱۳۵۷ کشف شد ؟
• • •
Missing some Tweet in this thread? You can try to
force a refresh
