یک #خاطره
آقا وقتی انقلاب پیروز شد ، ی رفیق خانوادگی داشتیم که زن و بچه رو برداشت و برای زندگی رفت انگلیس ، یکی دو سال بعدم در انگلیس ی دختر دیگه هم گیرش اومد ، خلاصه دختره بزرگ میشه و حدود ۱۵ ، ۱۶ ساله ، که یشب نمیاد خونه و این رفیق ما و زنش هم که ایرانی از شب تا صبح یکی
۱.
شیش ، هفت بار سکته میکنند و اقایه و ننیه هم تا میاد صبح بشه ، تمام بیمارستانها ، پزشک قانونی ، پلیس و ... رو میگردن و هیچچچچ اثری از ددختره تخم جن پیدا نمیکنند که نمیکنند .
خلاصه صبح خسته و کوفته و درمونده میان خونه و ننههه دیگه داشته میمرده و آقاهه هم که دیگه نفسش
۲.
در نمیومده که
در خونه رو میزنن و اینا که فکر میکردن الان پلیس میگه جنازهاش رو گذاشتیم پزشک قانونی برای شناسائی بیائید ، هجوم میبرن سمت در که میبینن دختره کرهخر با سرووضع ژولیده و خمار و پاتیل پشت در ایستاده .
هیچی دیگه
دختره میاد تو و هرچی اقا ننش میگن پدرسگ دیشب کدوم
۳.
قبرستونی بودی ، میگه به شما ربطی نداره ، فقط بدونید با دوست پسرام رفته بودیم صفاسیتی .
آقایه که ایرانی بوده از این چیزا تا حالا ندیده بوده ، همونجا فیالمجلس شاتالاق یَیَیَک سیلی آبدار میزنه تو گوش دختره که پدرسگ اوردمتون اینجا که آدم بشین ، رفتی برای من جنده شدی ؟
۴.
دختره هم تلفن میزنه به پلیس و پلیس هم میاد آقایه رو کت بسته میبره .
خلاصه دردسرتون ندم ، چند هفته بعدم بابایه در دادگاه محکوم میشه به پرداخت حدود ۵۰۰ و خوردهای پوند جریمه و ۱۰۰ ساعت کار خدمات اجتماعی و ۳ ماه هم زندان (اگه یادم باشه) .
خلاصه که بابایه ، وقتی خلاص میشه ،
۵.
میاد خونه و در کمال ارامش خونه
و زندگی رو در لندن میفروشه ، کارخونههاش رو میسپاره دست هییت مدیره و به زن و بچه میگه تابستون میریم ایران ، مامان بزرگ ، بابابرزگ رو ببینیم و خلاصه با این کلک همه رو سوار بالو میکنه و میان ایران ، در مهراباد بعد از مهرکردن پاسپورتها و
۶.
ورود وسط همون فرودگاه کمربند رو میکشه و دختره رو میندازه زیر کتک و دختره هم کتک خورده میره پیش پلیس فرودگاه که بابام زدم .
پلیسه هم ی نگاهی بهش میکنه و میگه :
خوب کاری کرده ، حتماً ی گهی خوردی که زدتت .
حالا بگذریم که حدود ۳ سال بعد دختره با هماهنگی سفارت انگلستان در تهران و
۷.
استناد به پرونده آقاش و اخذ پاسپورت انگلیسی از ایران خارج شد و در انگلیس هم با کمک سازمانهای مربوطه سهمی از درامد کارخانههای باباش در انگلیس گرفت ، اما این داستان رو براتون نگفتم که کار پدره رو تایید کنم ، گفتم که بدونید
۸.
امثال #شادی_امین_گوه_خورد ، لات همون اروپا و آمریکا و چپهای سبز و ... هستند ، هروقت جرعت کردن بیان حول و حوش و اطراف ایران (نه خود ایرانا) و ملت نزدن جرواجرشون کنن ، اونوقت برای گوه خوریاشون ی نیم درصدی اعتبار قائل بشید .
• • •
Missing some Tweet in this thread? You can try to
force a refresh
این 👇🏼 دو عالیجناب رو میبینید ؟
مهمترین رویداد تاریخ معاصر ایران پس از اشغال کشور ، ازادسازی #آذربایجان از دست کمونیستها و حرومزادهها بود و این مهم عملی نشد ، مگر در سایه تلاش این ۲ نفر .
خوب شاید شما تعجب کنید و بگید وایییی 😱 پس #احمدقوام چی ؟
در پاسخ شما باید بگم
۱.
که احمد قوام نقش مهمی در دیپلماسی خروج نیروهای شوروی از ایران داشت ، اما به شدت مخالف آزادسازی آذربایجان و #کردستان بود و دائم با #پیشهوری و #قاضیمحمد لاس میزد .
آخوندها و امثال #خسروفروهر شارلاتان و بهرامشتر به خوردتون دادن و در نتیجه هضم این مطلب براتون سخته هرچند که
۲.
واقعیته )
حالا چرا مخالف بود ؟
(البته میدونم که تاریخ رو چپها و تودهایها و تولههای صیغه زاده قوام معتقد بود که تا بحران هست همه در وحشت به سرمیبرند و اون میتونه در مقام نخست وزیر به کارش ادامه بده ، اما اگر بحران تموم بشه ، به علت نفرتی که همه ، اعم از شاه و
مهمترین فراز مصاحبه شاهزاده این بود که تکلیف همه رو روشن و واضح کرد .
الان در اپوزسیون ایران امروز ۲ طرز تفکر کاملاً متفاوت در مقابل یکدیگر قرار گرفتن و با تمام قوا در مقابل یکدیگر قرار گرفتهاند .
دسته اول :
یک طرز فکر معتقده به فروپاشی تمام ساختارهای لشکری و
۱.
کشوری ایران ، طرفداران این طرز تفکر همون ۵۷تیا هستند که در سال ۱۳۵۷ هم دقیقاً همین حرفهارو میزدن .
در سال ۵۷ این جماعت با اصرار و ابرام و تعصبی تمام وایساده بودن رو ی اجر برای اجرای اصولی که همین امروز هم میخان با زور فحش خارمادر و عربده کشی در فضای مجازی به مردم
۲.
بچپونن .
در سال ۵۷ این جماعت میگفتن تمام امرای ارتش ، ژاندارمری و شهربانی کشور ، از سرگرد به بالا رو باید اعدام کرد ، از درجه سرگرد به پایین رو هم باید بفرستند اردوگاه.های کار اجباری .
همچنین معتقد بودن که تمام سرمایهداران رو باید کشت و زن و بچههاشون
اینارو ببینید 👇🏼 اینا ی جمعی بودن بهشون میگفتن فلاسفه حلقه اِرانوس ، در حلقه این جماعت گندههاشون ، داریوش شایگان ، علی شریعتی ، احمدفردید ، احسان نراقی و سید حسین نصر بودن . رهبر و بزرگشون هم یکی بود به نام هانری کوربَن .
این جماعت ، ی اسم دیگه هم داشتن «انجمن سلطنتی
۱.
فلسفه ایران» .
همشون هم با دربار شاهنشاهی در ارتباط نزدیک بودن و نصر هم که رئیس دفتر #شهبانوفرح بود .
اینا در ۲ نکته با هم اشتراک نظر داشتن .
۱. شاگرد یا سمپات هانریکوربن و لوئی ماسینیون و جورج گوروویچ و توشیهیکو ایزوتسو بودن .
۲. دشمن تمدن غرب بودن و تمدن غرب رو دجال و
۲.
دشمن بشریت و انسانیت میدونستند .
حالا ، یکبار دیگه به ریخت و لباسشون نگاه کنید ، تمامشون لباسهای برند و آخرین مدهای لندن و پاریس رو میپوشیدن و در دانشگاه تهران و تلویزیون ملی تا میتونستند تمدن غرب و مدرنیته ایرانی رو به گوه میکشیدن .
و در محافل خصوصیشون تا میتونستن شاه
یک حکایت کوتاه
البته میدونم که نمیدونیدا ، اما بدونید که #رضا_شاه_کبیر بسیار آدم باسوادی بود ، و متون بسیار سخت ادبی رو به روانی میخوند ، میگید نه ؟
خوب حقم دارید ، چرا که از بس توله آخوندها و توله چپهای زنازاده بهتون چپوندن که رضاشاه بیسواد بود ملت اسکول هم باورشون شد
۱.
البته ، رضاشاه مدرک تحصیلی نداشت .
حقم داشت ، رضاشاهکبیر توله فلان انگل اجتماع به نام آیتالله و ملا و .... نبود که پول مفتخوری میگرفتن و سگ و سگتولههاشون رو میفرستادن لندن و پاریس و سنت پترزبورگ درس بخونن .
همچنین اقای مفتخوری به نام فلان و بهمان شازده قراضه قجری هم
۲.
هم نداشت که با پول غارت ملت بفرستتش درس بخونه و مدرک فلان و بهمان دانشگاه فرنگ رو بگیره .
او یتیم بود ، هرگز پدر را ندید و ۳ ساله هم بود که مادرش مرد . (خسرو معتضد و باقی شرکا حداقل ۳ شوهر برای مادر رضاشاه تراشیدن)
رضا ، ۱۵ سالش بود که دائیش به عنوان سرباز بیجیره و
حقیقتاً پاسخ دادن به بیسوادهای خودعنپنداری مثل این گوز ماتحت نامشخص از حوصله سربرترین کارهای عالمه ، چرا که طرف انقدر شعور نداره که ببینه داره برای کی و جلوی چه کسی گوه خوری ناشتا میکنه .
این حرومزادههای مجاهد و مزدور و جوجه دانشجوهای خایه لیس چپ رو من همیشه بدون
۱.
جواب دادن بلاک میکنم .
اما این ی مورد رو استثناً جواب میدم که بدونید و مقایسه کنید و ببینید چطوری هر خری با خوندن ۱ کتاب خودش رو در حدی میدونه که با هرکسی همکلام بشه و اظهار فضله کنه .
ابتدا مطلبش رو در مورد احمد علاف بخونید ، بعد در پایان ورق پارهای رو که میگه منبعشه
۲.
ببینید .
منبعش اینه 👇🏼 ، کتاب ی شازده قراضه توله قجری که با مجوز وزارت ارشاد ایران چاپ شده .
حالا اگه این احمق ۴ تا کتاب خونده بود ، میدونست که این جفگ سراپا کسشرو شما فقط و فقط در ۱ کتاب میتونید ببینید و اونم کتابیه به نام «زندگانی سیاسی احمدشاه قاجار» نوشته
اونائی که ی ۳۰ سالیه ایران نبودن ، نمیدونن این مطلب چیه ، این مطلبو برای داخلیا مینویسم 😂🤣
داستان وَرکِش و بندازای صنف غذا و نوشیدنی از کله پز و آشفروش بگیر برو جلو تا فستفودها و رستورانهای ۵ ستاره اینجوریه که مثلاً
طرف روز اول ی رستوران میزنه و ی تنور نونوائی هم میزنه تنگش
۱.
واسمشم میزاره مثلاً (رستوران شاطراصغر)
بعدشم ی تبلیغات سنگینی میکنه که آیییی کباب مثل کبابای من نیست ، آیییی دیزیهای من ممیترکونه و ...
از فرداشم مردم میریزن برای خرید از رستوران فوق لاکچری شاطراصغر .
اما به زودی مشتریهای شاطراصغر کم و کمتر میشن و به زودی
۲.
معلوم میشه که طرف ی آشغالفروش تمام عیاره .
خلاصه به یکسال نکشیده ، میبینید رستورانی که روزای اول صندوقمیزد شبی ۱۵۰ میلیون ، الان رسیده به شبی ۱۰ ، ۱۵ میلیون که همین هم خرج هزینههاش رو نمیده .
صاحب رستوران که میبینه خداتومن خرجکرده و حالا سرمایهاش داره به گوز تبدیل