به مناسبت دوم بهمن سالگرد تاسیس جمهوری كردستان:
١- در دهه ٣٠ و ٤٠ میلادی، نسلی از روشنفكران كرد با خواستگاهی شهری با ناسیونالیسم كرد پیوند خوردند كه تجلی عملكرد آنها در جمعیت احیای کرد به یك نقطه عطف تاریخی در مبارزات كردستان تبدیل شد #KurdistanRepublic #قاضی_محمد
٢- میتوان گفت بخش قابل توجهی از منطق و شكل سیاست ورزی حاكم بر جمهوری كردستان (۲ بهمن ۱۳۲۴ تا ۲۴ آذر ۱۳۲۵) به بنیان های فكری و سیاسی این جریان باز میگردد. جمهوری كردستان كه از سوی طیف قابل توجهی از طبقه متوسط و طبقه فرودست شهری حمایت میشد دارای یك مشخصهی قابل توجه در خصوص👇
٣- مشاركت مردم در امر سیاست بود كه میتوان از آن به عنوان «حوزه عمومی» نام برد. این تجربە كه بیش از هرچیز به مثابه یك خودمدیریتی شهری تجلی پیدا كرده بود، توانست همزمان حوزه سیاسی خود را به مناطق روستایی گسترش و تعلقات ملی را تا حدودی در میان قشر سنتی جامعه به وجود بیاورد.👇
٤-مالیات اصلی ترین منبع مالی جمهوری كردستان بود كه از سوی مردم تحت حاكمیت این جمهوری نوپا تامین میشد و همین امر به نوعی حمایت فعال طبقه متوسط و فرودست شهری از حاكمیت سیاسی كردها را به نمایش میگذاشت. این حمایت فعال با تكیه بر جنبههای سیاسی طیف وسیعی از مشاركت مردمی 👇
٥- از سازماندهی اجتماعی تا خودمدیتی سیاسی منطقه را شامل میشد.
اهمیت این موضوع به این دلیل قابل ملاحظه است كه این تحولات در جامعهایی روی میدهد كه از یك سو تا حدود قابل توجهی هنوز تحت مناسبات «پیشا سرمایهداری» به سر می برد، و از سوی دیگر 👇
٦- با تلاش دولت مركزی برای ورود به حاشیهی مناسبات سرمایهداری جهانی همزمان شده است. تلاش سازمان یافته دولت مركزی در این خصوص مشمول سیاست ها و برنامههایی میشود كه در عمل در تناقض با تحولات سیاسی و اجتماعی كردستان و همچنین آذربایجان قرار دارد. 👇
٧-بە معنای دیگر ما در مقطعی شاهد تجربەی جمهوری كردستان و حکومت ملی آذربایجان هستیم كه جریانهای سیاسی غالب در مركز و حاشیه از دو منطق متضاد پیروی میكنند. در كردستان و آذربایجان ضمانت مشاركت مردم در روند سیاسی و حوزه عمومی به یك اصل تعیین كننده برای ضمانت بقای حكومتهای سیاسی👇
٨- در قبال حكومت مركزی تبدیل شده است. و در مركز تحولاتی با ابتكار عمل دولت از بالا به پایین با هدف فراهم كردن الزامات نهادی و قانونی برای اعمال حاكمیت سیاسی ولو به صورت خشونت بار در جریان است.👇
٩- تحلیلگرانی مانند مهدی پرویزی آمینه با اتكا به تئوری «انقلاب منفعل» آنتونیو گرامشی، تلاش كردهاند تحولات اقتصای و سیاسی این سالها را توضیح دهند. اعمال تغییرات بنیادین از سوی دولت با هدف انطباق نهادها، قوانین و مناسبات موجود با پیشنیازهای ورود به معادلات دنیای سرمایهداری،👇
١٠- از این رو به عنوان انقلاب منفعل شناخته می شود كه بدون لحاظ كردن عاملیت مردم و جریانهای سیاسی تنها به آن بخش از تغییراتی تن میدهد كه ضمن حفظ و تحكیم قدرت مركزی، زمینهی تنظیم روابط میان جوامع «غیر مدرن» و دنیای سرمایهداری را مهیا میكند.👇
١١- مركزگرایی شدید، عقلانی كردن (در معنای ابزاری آن) نرمهای سیاسی، ایجاد ماشین قدرتمند نظامی و تاكید بر هویت ملی و تحمیل آن بر همه مردمان تحت حاكمیت دولت مركزی بخشی از سیاست های كلی مربوط به ایجاد و سازمادهی انقلاب منفعل است كه پرویزی آمینه در كتاب
١٢- «توسعه طلبی سرمایهداری جهانی و ایران: بررسی اقتصاد سیاسی ایران (١٥٠٠ تا ١٩٨٠)» به تفصیل به آن پرداخته است. آمینه معتقد است این روند در ایران در سه فاز اجرا شده كه اولین آنها در فاصله سالهای ١٩٢١ تا ١٩٢٦ و با سقوط قاجاریه و ظهور رضاخان شكل گرفته است.
١٣- فاز دوم این روند در سال ١٩٥٣ با حذف دولت محمد مصدق و تمركز قدرت در پادشاهی محمدرضا پهلوی اجرا شده و فاز سوم و اصلی آن نیز در ١٩٦٢ و با سازماندهی «انقلاب سفید» تكمیل شده است.
با این اوصاف و با توجه به حكومت غیر متمركز جمهوری كردستان كه مبنای خود را بر ضرورت مشاركت مردم در
١٤- امر سیاست تنظیم كرده بود، تقابل جدی میان مسئله كرد و حكومت مركزی به اوج خود رسید. این در حالی بود كه دولت مركزی در كردستان در اعمال آنچه فرماسیون اجتماعی هژمونیك خوانده میشود، با بنبست جدی مواجه شده بود. چرا كه از یك سو پیشنیازهای مادی اعمال این هژمونی در كردستان
١٥- هنوز فراهم نشده بود و از سوی دیگر اعمال عقلانی این هژمونی مستلزم اقناع و همكاری نهادهای سیاسی و جامعه روشنفكری كرد بود. مسئلهایی كه با توجه به منطق ناسیونالیسم مركزی عملا غیر ممكن مینمود.
می توان این موضوع را اینگونه خلاصه كرد
١٦- كه همزمانی ضرورت اعمال شكل خاصی از مدرنیزاسیون و مركزگرایی در ایران با حضور مردم در كردستان به مثابه «سوژهی سیاسی فعال» آنگونه كه عباسی ولی از آن نام میبرد، به وضعیتی منجر شد كه حذف «سوژهی سیاسی فعال» (به عنوان مفهومی كه در جمهوری كردستان تجلی یافتە بود) از حوزه عمومی
١٧- به پیش شرط اصلی اعمال حاكمیت دولت مركزی تبدیل شود. به عبارتی جمهوری كردستان كه هویت خود را به مشاركت فعال سوژهی مردم پیوند زده بود با یك حكومت مركزی مواجه شده بود كه میخواست تحولات از بالا به پایین سازمان داده شدە و نسخهایی از سیاستورزی به مردم عرضه شود كه
١٨- در انحصار و تحت سلطەی دولت قرار دارد. به عبارتی می توان گفت سركوب جمهوری كردستان و اعدام قاضی محمد پیش از هرچیز بیانگر یك تناقض بنیادین بود: تناقض جوهری میان «مشاركت مردم» در جمهوری كردستان به عنوان یك سازمان سیاسی و انحصارگرایی دولتی در حكومت مركزی برای سلطه بر امر سیاست.
١٩- تناقضی كه به زعم حاكمان سیاسی دولت مركزی با حذف رهبر این جریان سیاسی كه مشاركت مردم را به حوزه عمومی كشانده بود برطرف خواهد شد.
و همین بود كه آنها را بر آن داشت تا قاضی را در یك مكان عمومی اعدام كنند تا دست كم به شكلی نمادین حوزه عمومی را بار دیگر به سلطه خود در بیاورند.
• • •
Missing some Tweet in this thread? You can try to
force a refresh
لطفا بە انتشار این رشتە توییت کمک کنید.
یکی از استدلالهایی کە در هفتەهای گذشتە برای مشروعیت دادن بە ضرورت "بازگشت بە پهلوی" مطرح میشود این است کە شرایط بە حدی غیرقابل تحمل است کە صرفنظر از اختلافات سیاسی باید حول رضا پهلوی جهت گذار از جمهوری اسلامی بە اجماع رسید و /١
عدم بیعت با او، بە تداوم وضع موجود میانجامد. اما این استلال چرا از اساس غلط و فریبدهندە است؟
تحلیل تظاهرات، اعتصابها و شعارهای جنبش نشان میدهد، انقلاب اخیر هیچ نسبتی با ایدەی بازگشت بە سلطنت و گفتمان سلطنتطلبی ندارد. بار سازمانیافتگی تظاهرات و اعتصاب در بیشتر شهرهایی کە /٢
شاهد اعتراضهای مداوم و خونبار بودە، بر دوش گروەهای کوچک تشکل یافتە، احزاب سیاسی و مردمی قرار دارد کە هویت سیاسی خود را حول شعار "زن زندگی آزادی"، اعتقاد بە تکثر و نفی هر نوع سلطە و ستم تعریف میکنند؛ و نە کسانی کە در پی بازتولید استبداد، ایجاد تغییر از مسیر لابیگری، /٣
چرا این بار بر خلاف همیشە موج اعدامها از تهران بە کردستان خواهد رسید و نە برعکس؟
آنها میدانند شرایط کنونی کردستان بە حدی از سازماندهی برای اعتصاب و اعتراض رسیدە کە میتواند بە سرعت بە اجرای حکم ناگهانی اعدام واکنش کوبندە نشان دهد. مردم هم در کردستان میدانند کە اعدام کردها /١
فلەایی، گستردە، فراقضایی و انتقامجویانە خواهد بود. پس حتیالامکان بە اولین اعدام واکنش متناسبی نشان دادە خواهد شد. اما حالا انتشار اخبار قطرەچکانی اعدام در مرکز میتواند اصل غافلگیری واکنش از سوی مردم در کردستان را هم از بین ببرد. در واقع آنها با آغاز موج اعدامها در تهران/٢
در حال تطبیق ذهنیت مردم با وضع فاجعەبار اجرای این احکام و حساسیت زدایی از آن هستند. مسٸلەایی کە تداوم آن بدون تردید بە اعدامهای گستردە در کردستان و کاهش احتمال واکنش سریع بە آن میانجامد.
چە باید کرد؟ پیش از هر چیز باید از معترضان محکوم بە اعدام تصویری عینی و حی و حاضر در /٣
مقالهایی نوشتهام تحت عنوان «تمایزیافتگی کارکردی، جامعهی جهانی و مسئلهی کورد» كه بخش اول آن (بررسی نظری) در شماره ٦٣ نشریهی تیشك منتشر شده.
مقدمه:
ظرفیت ها و تحولات پدیده آمده در بستر مفهومی به نام جامعه جهانی، بار دیگر «اقلیت»های تحت سركوب را با این پرسش بنیادین 👇
روبهرو كرده است كه آيا آنها می توانند با توسل به هنجارها، قواعد و نهادهای موجود در عرصهی جامعهی جهانی به مطالبات و حقوق بنیادین خود دست پیدا كنند؟
در این مقاله تلاش خواهد شد به این پرسش پرداخته شود كه آیا ظرفیت های پدیده آمده در جامعه جهانی مانند انتظارات و قواعد حقوقی 👇
در خصوص پاسداشت حقوق بنیادین، میتواند به ادغام نظام های استبدادی در این قواعد و نهادهای جهان شمول منجر شود و آیا مسئلهی ملل تحت ستم در نظام های استبدادی متاثر از وضعیت نوین موجود در جامعه جهانی می توانند به تحقق مطالباتشان بر اثر تئوری «ارجحیت یا تقدم نظام تمایزیافتگی كاركردی»👇
چرا رسانههای فارسی زبان به هیچ عنوان حاضر نیستند از آن چند ده نفر چهرههای شرم آور مدافع ج.ا. دست بكشند؟ چرا علیرغم الزامات حرفهایی و اخلاقی، استودیوهای آنها به جولانگاه هواداران یك نظام تمامیت خواه تبدیل شده كه به صورت سیستماتیك در حال انتشار اطلاعات گمراه كننده هستند؟ آیا
آنها نمی فهمند كه تریبون دادن به افرادی كه كشتار معترضان و دست یابی به بمب اتم را حق ج.ا. می دانند، رفتاری غیر اخلاقی و غیر قابل دفاع است؟ آیا نمی فهمند كه تریبون دادن به هواداران نظامی كه به شكلی نظام مند در حال كشتار مردم اند ایجاد فرصت برای مشروعیت دادن به سركوب محسوب می شود؟
دلیل این اصرار آنها به خاك پاشیدن در چشم حقیقت و وادار كردن مخاطب به گوش دادن به ادعاهای كذب و پست این یك مشت امنیتی مقیم غرب چیست؟
روابط محفلی باعث این رسوایی شده یا فشار مدیرانی كه هنوز به یك جناح حكومت تعلق دارند؟ حقیقت برایشان محلی از اعراب ندارد یا برای مخاطب بیشتر (مجادله)
خانم شادی صدر، اتهام سنگینی را متوجە کشتەشدگان و ناپدیدشدگان قهری در ماهشهر کردەاید، کە ضروری است برای زیر سٸوال نرفتن کلیت #دادگاه_بینالمللی_مردمی_آبان بە این پرسشها پاسخ دهید:
١- بر اساس چە مستنداتی این اتهام را متوجە معترضان کردەاید؟
٢- بر چە اساسی بە این یقین رسیدەاید کە
کە این سلاحها توسط معترضان استفادە شدە و از سوی ج.ا. بە منظور مشروعیت دادن بە کشتار عترضان سازماندهی نشدە است؟
٣- با توجە بە اینکە مستندات مربوط بە اعتراضات آبان ماە در اختیار منابع متعددی قرار گرفتە، چرا و چگونە این سند فقط در اختیار شخص شما قرار گرفتە است؟
٤- بر چە اساس
میگویید در این مناطق بە طور سنتی از سلاح استفادە میشود و نسبت این ادعا با کشتار ماهشهر چیست؟
٥- چرا در طرح این مسٸلە با تردید مواجە شدید و در تعیین تعداد حالتهایی کە از سلاح استفادە شدە، مردد بودید("تنها یک مورد، شاید دو مورد")!
شما بە عنوان یک حقوقدان تمایز فاحش میان یک یا دو
احساس میكنید در عرصهی جامعه جهانی، رسانهها و نهادها صدای شما را نمی شنوند و جمهوری اسلامی و لابی های آنها شما را پرس كردهاند؟ از اینكه صدها هزار نفر «معترض و منتقد در تبعید» نمی توانند این معادلات را به نفع شما تغییر دهند، تعجب می كنید و بابت آن خشمگین هستید؟ \١
مناسبات كنونی موجود در حوزهی جامعه جهانی به جز روابط میان دولت ها و منافع اقتصادی، متاثر از روابط، تحقیقات، لابی ها، استدلال ها و تئوری هایی است كه تثبیت و نهادینه شدن آنها دست كم دو دهه طول كشیده است. آنچه امروز شما در حوزه رسانهها و سازمانهای مدنی و حقوق بشری و \٢
مطالعاتی در ارتباط با جمهوری اسلامی و مردم ایران شاهد آن هستید، محصول تلاش هایی است كه دست كم از اواخر دهه هفتاد شمسی سازمان دهی شده است. مناسباتی كه از تاریك خانههای امنیتی به اندیشكدهها و انستیتوهای ذینفع كشیده شدند و از آنجا بر رسانهها و نهادهای غیردولتی سایه افكندند. \٣