آن صدهزار نفری که روز ۱۸مهر سال ۸۳ برای تماشای بازی ایران و آلمان رفته بودند، تا لحظه آخر تیمشان را تشویق کردند و دست آخر هم مغرور و سربلند ورزشگاه آزادی را ترک کردند؛ نه به خاطر اینکه بازی را بردیم. حتا مساوی هم نکرده بودیم.../۱
تابلوی ورزشگاه، باختی مطلق را نشان میداد: ۲ بر هیچ به سود آلمان، آن هم در زمین خودمان! کسی اما شرمگین و سرافکنده نبود. هیچکس بازیکنان را شماتت نمیکرد. حسرت البته بر دل و زبان جاری بود که: ای کاش وقتی #علی_کریمی روی چمنی به اندازه یک قاب دستمال میشائیل بالاک را زمین زد.../۲
و پاس به عقب داد، بغل پای دایی توی چهارچوب میرفت یا لحظهای که #علی_کریمی از تله آفساید فرار کرد و با ینس لِمان تک به تک شد، دروازبان ژرمنها آنقدر آماده و سر حال نبود که توپ را با پای چپ دفع کند. همه میدانستند حریف به مراتب قویتر از ما بوده و بچهها از جان مایه گذاشتهاند/۳
بهار ۱۳۶۷، در واپسین ماههای جنگ، نیروی دریایی آمریکا به سکوهای نفتی ایران در #خلیج_فارس حمله کرد و آنها را به آتش کشید. ناوچه جوشن که روی آب بود در نخستین درگیری به شدت آسیب دید. ساعتی بعد به دو ناوشکن #سهند و #سبلان که در بندر پهلو گرفته بودند دستور رسید به مصاف متجاوز بروند/۴
اختلاف توان دو طرف و نتیجه نبرد از همان ابتدا روشن بود. برتری هوایی دشمن و اختلاف تناژ شناورهای درگیر به حدی بود که این نبرد از نگاه هر ناظر بیرونی برای ایرانیان در حکم خودکشی مینمود. این را ملوانان #سهند و #سبلان بهتر از هر کسی میدانستند. میدانستند اما پا پس نکشیدند/۵
شرح ماجرا در تاریخ نبردهای دریایی با جزییات ثبت و ضبط شده است. #سهند افزون بر درگیری با شناورهای سنگین آمریکایی، مورد حمله همزمان ۶ هواپیمای جنگنده قرار گرفت و چندین موشک خورد به طوری که از وسط دو نیم شد. ملوانان اما تا لحظه آخر و حتا زمانی که دستور ترک کشتی صادر شد به شلیک.../۶
ادامه دادند. گلولهباران ناو در حال غرق ایرانی از سوی آمریکاییها چندان شدید بود که چند نفر از ملوانان در آب شهید شدند. #سبلان هم وضعیت چندان بهتری نداشت اما توانست با وجود زخمهای هولناک و آسیبهای شدید خود را به بندر برساند./۷
آنچه دریانوردان ایرانی در بهار ۶۷ روی آبهای #خلیج_فارس کردند با مسابقهای که فوتبالیستهای تیمملی در پاییز ۸۳ روی چمن سبز ورزشگاه آزادی انجام دادند به هیچ روی یکسان و سنجشپذیر نیست. گروه نخست جانشان را بر کف گرفتند، به میدان رفتند و خون دادند و گروه دوم تنها عرق ریختند./۸
حالا اما ستاره و قهرمان گروه دوم، از آوردگاه گروه نخستین با نیش و کنایه یاد میکند. در دفاع گفته خواهد شد که هدف او طعنه و تمسخر حکومت است. بهانه را هم کمخردانی به دست دادهاند که تنها هنرشان رجزخوانی و تهدیدهای توخالی از جمله بستن #تنگه_هرمز است./۹
این اما هیچ از سخیف بودن لُغُز و لیچار #علی_کریمی کم نمیکند. قیاس معالفارغ است اما اگر در پایان بازی با آلمان، تماشاگران مختلف رییس وقت فدراسیون فوتبال، بساط «حیا کن رها کن» راه میانداختند چه حسی داشت؟!/۱۰
این حق #علي_كريمی و هرکس دیگر است که با حکومت مخالف باشد و با آن مبارزه کند. هیچکس اما حق ندارد به این بهانه، قهرمان میهن را هدف طعنه و تمسخر و لودگی قرار بدهد.
آنچه سیاست با قهرمان ورزشی دیروز ما کرد ابتدا تراژدی بود. اکنون اما مدتی است طلیعه یک کمدی سخیف بر پرده ظاهر شده است.
• • •
Missing some Tweet in this thread? You can try to
force a refresh
خبر آمده که #مهدی_هاشمی پیش از آزادی شلاق خورده است. درستش این است که آدم از شلاق خوردن کسی خوشحال نشود اما راستش، از وقتی خبر را شنیدم در درونم احساس «دل خنک شدن» دارم؛ حسی که میتواند غیراخلاقی هم شمرده شود ولی خب! چیزی است که هست!
اگر میخواهید بدانید چرا این رشتو را بخوانید
ماجرا بر میگردد به تیر سال ۷۵؛ زمانی که ۱۸ساله بودم. آن زمان کسی به اسم هاشمی نداشتیم. هر چه بود، آخوندِ بیریشِ قدرتمندی بود به اسم #رفسنجانی که شانه به شانه رهبر، همه کاره مملکت بود. تبدیل یا به اصطلاح امروزی «ریبرندینگ» رفسنجانی مال دهه بعد است که شاید روزی دربارهاش نوشتم.
این همان سالی است که #رسول_خادم در المپیک آتلانتا طلا گرفت. از کجا یادم است؟ چون صدای مجری رادیو که «شیر مادر و نان پدر..» و فریاد شادی سربازها را از پنجره تنگ و تُرش بازداشتگاه اداره منکرات کرمانشاه میشنیدم. چطور کارم به آنجا کشید؟ عرض میکنم.