حتما شنيديد كه مهران مصطفوي در حاليكه پرچم فلسطين را در دست داشته،از سپاه دفاع كرده و امضا كننده ي عدم ورود سپاه پاسداران به ليست تروريستي شده.
اما مصطفوي كيست؟؟
او نويسنده ي راديو فردا است،شخصي كه با فيروزه بني صدر ازدواج كرد و بعنوان داماد دوم بني صدر شناخته ميشود،نه مهران👇
مصطفوي.
فيروزه اي كه با عشق به مسعود رجوي و توصيه هاي پدر،راهي خانه ي بخت يك تروريست فاسد شده بود وقتي مسعود قصد تجديد فراش كرد.
بني صدر از اين ازدواج بعنوان يك ازدواج ايديولوك نام ميبرد.و٧ ماه بعد جدا شد.(٢٤بهمن١٣٦٣)
اري،مهران نيز در اين راستا با يك ازدواج ايديولوك ديگر به👇
دستور بني صدر،با فيروزه ازدواج ميكند تا اين زوج به سركردگي ابوالحسن شروع به حمايت از مجاهدين و ايران ستيزي كنند تا جاييكه بني صدرتصميم ميگيرد با جمهوري اسلامي وارد معامله شود.حالا نوبت دفاع از خامنه ايست.
همانطور كه شاهد هستيم،مهران در پاريس ،بنا به فتواي خميني،هر سال در روز
قدس به خيابانهاي پاريس ميرود و جانانه شعار ميدهد وفيروزه اي كه از جنايات و تجاوزهاي مسعود سخنها گفته نيز او را پروموت ميكند(در آخر اين رشتو خواهم نوشت)
او نيز يكي از دشمنان اصلي #شاهزاده_رضا_پهلوی است كه در توهين و بيان نيز توان كنترل خود را ندارد و با الفاظ تند همچو همسر اول👇
فيروزه واكنش نشان ميدهد تا مبادا جاي خالي مسعود در دل فيروزه احساس گردد.
اري،اين خانواده تا به امروز يا در اغوش مجاهدين بوده اند يا دست به دامان جمهوري اسلامي،هرچند كه نوشته هاي مصطفوي هميشه تمايلاتي بسمت دفاع از مريم رجوي و فرقه ي تبهكار مجاهدين داشته است،اما👇
آنچه شايان ذكر است،رفتار اين زوج در تضاد با خواسته ي مردم است و اولويتشان فلسطين و سپاه بوده.
فيروزه در مورد مسعود گفت:
مسعود رجوی حتی به تجاوز جنسی به زنان در سطوح بالای فرماندهی و لایه اول زنان شورای رهبری بعد از مریم و ادامه دادن این روند با سایر زنان پرداخته است.
• • •
Missing some Tweet in this thread? You can try to
force a refresh
#رضاشاه عدليه و كودك همسرى
يكي از خدمات #پهلوى اول چه بود؟
با يك خاطره شروع میکنم... احمد متیندفتری، یکی از دولتمردان ایران که در اواخر دوران رضاشاه از آبان ۱۳۱۸ تا تیر ۱۳۱۹ نخستوزیر هم بود، تعریف میکند در زمانی که هنوز معاون دادگستری بود، پیرمردی پیش او آمد از قانون 👇
جدید ازدواج شکایت کرد. طبق قانون مدنی که به تازگی تصویب شده بود، سن ازدواج برای دختران ۱۵ سال و برای پسران ۱۸ سال معین شده بود و از این طریق برای نخستین بار کودکهمسری در ایران ممنوع شد (به شرح این قانون برمیگردم). آن پیرمرد که برای شکایت پیش متیندفتری آمده بود از قضا یکی از 👇
دولتمردان سرشناس ایران بود: احتشامالسلطنه به مشروطه هم تمایل داشت و در دورۀ اول مجلس ملی ایران رئیس مجلس بود.
احتشامالسلطنه با عتاب به متیندفتری ــ که در تصویب قوانین مدنی نقش داشت ــ گفته بود: «این قوانین ضدبشری چیست که به تصویب رساندهاید!» متیندفتری میپرسد کدام 👇
سفر #شاه به برلین
محمدرضا شاه و شهبانو فرح در جریان سفر خود به اروپا، پس از چکسلواکی و فرانسه، به آلمان غربی رسیدند (۱۴ خرداد ۱۳۴۶). یکی از تناقضات تاریخی همین است که شاه متحد بلوک غرب بود، اما در سفر به کشورهای بلوک غرب خیال آسودهای نداشت، 👇
زیرا دانشجویان و مخالفانش میتوانستند از فضای باز آن کشورها برای اعتراض به شاه استفاده کنند؛ در حالی که برعکس این، شاه با خیال راحت میتوانست به کشورهای کمونیستی بلوک شرق سفر کند، بدون اینکه نگران اعتراض و شعاری علیه خودش باشد.
وقتی خبر سفر شاه در نشریات آلمان پخش شد، 👇
دانشجویان ایرانی به تکاپو افتادند تا زنگ اعتراض علیه شاه را به صدا درآورند. بیش از همه جوانی ایرانی به نام بهمن نیرومند در این راستا تلاش میکرد. بهمن نیرومندِ چپگرا دانشجوی دکتری زبان و ادبیات آلمانی بود و البته پیش از آن، مدتی در دانشگاه تهران ادبیات تطبیقی تدریس کرده بود. 👇
در مورد حجرالاسود:
آیا میدانیدحجرالاسود برای مدت بیست سال در نزد پادشاه قرمطیان بودکه جوانی اصفهانی به نام ابوالفواد زرتشتی و تجسم مادی خدا هم بود و خود را امام موعود از اسلاف شاهان ساسانی می خواند، سنگ پایه توالت بود. این سنگ را تکه تکه کرده بودند و تکه های آن را در مستراح 👇
گذاشته بود؟
در حوالی سال ۹۰۰ میلادی بحرین را به تصرف درآوردند و تا اواخر قرن یازده این منطقه را تحت تصرف داشتند. بر خلاف وعده سوره فیل که قول نابودی کسانی را داده که قصد خرابی کعبه را کرده بودند، در سال ۹۳۰ میلادی این گروه به رهبری ابوطاهر جنابی به مکه حمله کرد،دیوار کعبه را 👇
خراب کردند، سنگ حجرالاسود را به غنیمت گرفتند و به بحرین بردند.
ابوطاهر سلیمان جنّابی«گناوهای» (۲۹۴ ه. ق–۳۳۲ ه. ق)، فرمانروای دولت قرمطی در بحرین و شرق عربستان بود که در سال ۳۱۷ ه. ق اشغال مکّه را فرماندهی کرد.
پس از آن نیز خانه ی منتسب به خدا،سه دفعه ی دیگر بر اثر سیل 👇
دو سوال تکراری:ایا ما بسمت کره شمالی شدن میرویم؟
چرا مردم کره ی شمالی،هیچ تلاشی برای ازادی نمیکنند؟
جواب سوال اول،هرگز است،خوب میدانیم که رژیم آخوندی مستعد این است که کشور را به آن سمت سوق دهد،اما باید این موضوع را مد نظر داشت که جامعه را هرگز نمیتواند.
جواب به سوال دوم:آزادی 👇
زمانی محقق میشود که ابتدا فهمی از بندگی داشته باشید.آن اسیری که اسارت را نمیفهمد،به کجا میخواهد برود؟؟
یک زندانی مادامی که نداند زندانی و در بند است،آزادی برایش همان زندان است و این اتفاقی ست که برای روح جامعه ی کره ی شمالی رخ داده.
فرار و گریز،محصول و مولد اسارت وجبر است،اما 👇
مهمتر از همه،نقشه ی فرار است و زمانی طراحی میشودکه فرد حبس شده،به زنجیر خود آگاه است و میخواهد از آن زنجیربگریزد،از اینجا به آنجا که اگر انجایی در کار نباشد،پس هدفی ندارد.
تفاوت مردم کره ی شمالی با سایر ملل در همین مهم است،آنانی که امروز کمتر توان تصمیم دارند،از سه نسل قبل👇
آخوند عاملی:آنچه در سفارت آذربایجان اخیراً اتفاق افتاد نتیجه روحیه غیرتی آذری است.
باید بپذیریم که وقتی غیرت ناموسی غلیان بکند موجب خطا هایی هم می شود.
پ ن: آخوند سالیانه سال است از واژه ی ناموس سواستفاده ها کرده.
مثالی بارز: امیرکبیر در سال ۱۲۶۷ هجری قمری، دستور اجرای 👇
قرنطینه در مرز ایران و عراق را داد تا از شیوع بیماری وبا در کشور جلوگیری کند.
در سال ۱۲۶۴ هجری قمری با صدور فرمان مایهکوبی آبله، امير کبیردستور داده بود که هر کس نخواهد آبله بکوبد بايد پنج تومان جريمه به صندوق دولت بپردازد. اما جهل و نادانی و شایعاتی که دعانویسان و رمالان پخش👇
کردند باعث شد هنگام مراجعه ماموران به خانهها برای مایه کوبی، مردم در آبانبارها پنهان شوند و يا از شهر خارج شوند.
آبله، شیوع وبا و قحطی در آن سالها تلفات بسیاری به همراه داشت. ملایان گفته بودند که زدن واکسن باعث ورود جن به خون می شود، پس هر وقت مردی کنار زنش بخوابد،جن به 👇
امروزه شاهد آن هستیم که دروغها در جمهوری اسلامی دیگر از جنس فریب نیست،بلکه تماما از جنس ارعاب و وحشت آفرینی است.
رجوع میکنم به کتاب «ما هماهنگ شده ایم» نوشته ی اشتریت مایر-ترجمه جناب حصیرچین
تاریخ چین پر است از حکمرانانی که جهان را از نو تفسیر کردهاند. بیش از دو هزار 👇
سال پیش، در ۲۲۱ قبل از میلاد، چین شی هوانگ برای نخستین بار این امپراتوری را متحد کرد. پسرش از سال ۲۰۹ ق.م تا ۲۰۷ ق.م امپراتور بود و صدراعظمی مخوف و تشنهی قدرت به نام ژائو گائو داشت.
یک روز در نشستی رسمی با امپراتور، صدراعظم گوزن نری را به بارگاه آورد و با اشاره به حیوان 👇
گفت: «اعلیحضرت، این اسب برای شماست!»
امپراتور چون وزیرانش جا خورد و از صدراعظم خواست که اگر میشود توضیح دهد چگونه میشود از سر اسب شاخ دربیاید. ژائو گائو با اشاره به اشرافی که دورش جمع شده بود، گفت: «اعلیحضرت اگر حرف من را باور ندارید، از وزرایتان بپرسید.» بعضی از وزرا آن👇