علی امام تخیلی شیعیان در اسناد:
علی (طبق اسناد اسلامی) در سال 661 م. تو مسجد کوفه توسط #خوارج کشته شد
اما طبق اسناد معاصر این دوره هیچ کس علی رو نمیشناسه
در واقع اولین کتابی که از علی حرف زده رویدادنامه تئوفانسه (815م.) که مینویسه علی فردی که #ایرانی بود در مسجد حیره کشته شد
تا
در واقع تا قبل از تئوفانس، فقط دو مورد اشاره به «حاکم حیره» میبینیم که هیچکدوم اسم علی رو نیاوردن
اول جورج رشعینایی که وسط حرفاش بصورت اتفاقی نوشته:
در این سال معاویه به جنگ صفین رفت و ابوتراب را شکست داد
در واقع در اینجا هم اسمی از علی نیست
ولی شکی نیست که حیره حاکمی داشته
که لقب ابوتراب رو داشته(که بعدا شیعیان دزدیدنش و دادن به علی خیالی خودشون) ولی مشخصا نام علی نیومده
جورج رشعینایی که از مارونی هاست، اثرش که خاصتا در مورد ماکسیموس معترف بوده رو حدود 680 میلادی نوشته
بعد از اون فقط یک اثر دیگه به حاکم حیره اشاره کرده که بهش میگن رویدادنامه زوقنین
این اثر توسط نویسندهای گمنام از صومعه زوقنین،تو شهر امیدا (دیار بکر امروزی تو ترکیه) سال 775 م. نوشته شده(یعنی 115 سال بعد از علی شیعیان)
تو این رویدادنامه گفته میشه که...
شرقی ها و غربی ها به جنگ هم رفتن
غربی ها (یعنی محدوده سوریه) رهبرشون موآویا (معاویه) بود
و شرقی ها (یعنی محدوده عراق و بین النهرین) رهبرشون فردی به اسم #عباس بود
خلاصه عباس در جنگ صفین شکست خورد
و در ادامه در مسجد حیره (که تقریبا همون کوفهاس) توسط #اشرافیان خودش کشته شد
پس روایت نویسنده زوقنین اینه که اولا اسم حاکم حیره #عباس بود
ثانیا طرف هر کی بود، مهم اینه از سمت اشرافیان خودش خیانت شد و کشته شد و با مرگش معاویه تنها حاکم وقت شد
جز این دو رویدادنامه تا سال 815 م. که تئوفانس یونانی قلم دست میگیره و همچنین سال 819 میلادی که
نویسنده رویدادنامه 819 قلم دست میگیره، هرگز اسم علی رو نمیبینیم
حالا نکته جالب اینه که چهار سند از این دوران به جا مونده، که هر چهارتا به #فهرست_خلفا مشهور شدن، دلیلشم اینه که فقط فهرست خلفا رو نوشتن
این چهار سند یکی به سال 705 م.
یکی سال 724م.
یکی 775م.
و اخری 819م.
فهرستی از خلفا رو نوشتن
جالب اینه هر چهار سند نوشتن محمد، ابوبکر، عمر، عثمان، #انارشی، معاویه، یزید، عبدالملک و الی اخر
یعنی هر چهار سند نه تنها علی رو نمیشناختن بلکه تاکید کردن فاصله چهار پنج ساله ی بین عثمان و معاویه، خلیفه ای درکار نبوده و این سالها جنگ و انارشی بین شرقی ها و غربی ها بوده (دقت کنید این انارشی درست پس از مرگ یزدگرد سوم درست شده، از 652 به بعد،ولی منابع اسلامی میگن
بعد از مرگ عثمان تو سال 656 انارشی بوجود اومد)
پس، در واقع از سال 661 که عباس، ابوتراب، (علی؟) یا هر کسی که در مقام حاکم حیره جلوی معاویه صف ارایی کرده، کشته میشه تا سال 815 م. که تئوفانس قلم دست میگیره و این جمله رو مینویسه که «علی فردی که ایرانی بود از معاویه شکست خورد»
هیچ کس حتی یکبار هم که شده نامی از علی نمیاره
چرا هیچ کس علی رو نمیشناسه؟
شیعیان امروزی میگن چون بنی امیه سانسور کردن نام علی رو
ولی این مزخرفات به دلایل زیادی خنده داره که تو حوصله این مقال نمیگنجه
بهرحال سوال اینجاست
پس علی از کجا وارد قصه های شیعیان شد؟
جواب رو میشه از رد گیری نوشته های گنوسی پیدا کرد
«ام الکتاب» و «هفت و الاظله» صراحتا نوشتن علی یه کاراکتر عرفانیه
و نه تنها علی،
بلکه فاطمه، حسن، حسین، سلمان،جندب، باهریره، باکمیل(ابا کمیل)، باذر (ابوذر) و...
یعنی تو ام الکتاب که احتمالا توسط غالیان شیعه نوشته شده، صراحتا میخونی همه اینا کاراکتر عرفانی ان
واسه همینه که یکی مثل سلمان فارسی، همه جای اسلام هست، ولی در عین حال هیچ جانیست
شخصیت تاریخی نداره
نه شغلی داره، نه سمت درباری و حکومتی، نه...
نه هیچ چیز دیگه
فقط هر جا لازمه پیداش میشه
خلاهای داستانای اینا رو پر میکنه
بعد غیب میشه(بعضیا هم گفتن حاکم مدائن میشه ولی هیچ اثری ازش نیست)
البته صحابهی دیگه هم همینن، مثلا جندب، ابوهریره، اباکمیل، ابوذر و...
هیچ کدوم ردپای تاریخی ندارن
ولی برای مثال تو کتب سریانی و ارمنی و یونانی مثل رویدادنامه خوزستان و تاریخ سبئوس و... و... اسم و رسم نه تنها کسانی مثل معاویه، بلکه حتی افراد درجه دو تاریخ های اسلامی، مثل ابوموسی اشعری، سعد ابن ابی وقاص، زیاد ابن ابیها، عبیدالله ابن زیاد و.... و.... و... رو به سهولت
پیدا میکنی
چرا؟
پاسخ سادست
چون اینها شخصیت های واقعی ان
شخصیت واقعی رد پای واقعی میزاره
ولی هیچ ردپایی از محمد، فاطمه، علی، حسن، حسین، سلمان، جندب و.... پیدا نمیکنی
هیچ اثر معاصری از شورش حسین و جنگ کربلا چیزی ننوشته ولی همین اثار از قیام عبدالله ابن زبیر و یا قیام مختار ثقفی نوشتن(مثل نوشته های یوحنا بار پنکای که معاصر قیام مختاره)
اسامی این کاراکترها (علی، حسین حسن جندب ابوهریره سلمان و...) رو
فقط میتونی تو کتبی مثل «ام الکتاب» که کتاب غالیان شیعهاس و برگرفته از عقاید گنوسیه ببینی
تو هیچ کتاب دیگه ای دیدع نمیشن
از هیچکدوم هم سکه یا کتیبه یا بردی (پاپیروس) و اثر متنی یا غیرمتنی که شهادت بده اینا وجود داشتن نمیبینی
ولی تا دلتون بخواد تو کتب شیعیان از
وجود این افراد، کارهای خارق العاده ای که کردن داستان های افسانه وار میخونید
اما در مورد علی نکته دیگه اینه که.....
ادامه داردـ...
• • •
Missing some Tweet in this thread? You can try to
force a refresh
چنانکه میدانیم مسلمانان معتقدند که کعبه امروزی توسط ابراهیم نبی ساخته شد، و بنا بر دستور محمد در قرن هفتم میلادی، قبله دوم (و همیشگی) مسلمانان شده است...
این روایت تا چه حد صحیح است؟
در سده گذشته برخی از اسلامشناسان از قبیل پاتریشیا کرون و کوک، به اصالت شهر مکه [امروزی] بعنوان خاستگاه اسلام تردیدهای جدی وارد ساختند...
این تردیدها صرفا از پس گزارشات «مورخان اسلامی» آشکار شده بود و مادامیکه آثار سریانی و اسناد عینی این زمان بررسی نشده بود، جدی گرفته نشدند
اما امروزه با ترجمه آثار سریانی این تردیدها رنگ و بوی علمیتر به خود گرفته است، زیرا مستندات قویتری در دست داریم که از آرای ایشان پشتیبانی میکند...
گفتنی است که دلایل گروه اخیر (کرون و کوک) وابسته به توصیفاتی بوده که خود راویان اولیه اسلامی از مکه داشتهاند،برای مثال گفتهاند:
تاریخ جمع شدن قرآن:
اول؛ فک کنم اینجا یه کژفهمی رخ داده
برخی فک کردن من مسیحیام که اینطور نیست
این مباحثی که میزارم صرفا بدین منظوره که اسلام، خوانشی از مسیحیته
بحث پژوهشیه و لاغیر
کتیبههای #قبهالصخره میگه:
الله واحد است یعنی یکیست (به این میگن وحدت عددی)
الله #صمد است یعنی
یعنی الله تفکیک ناپذیر است (به این میگن وحدت ماهوی)
عیسی رسول الله است
شرمی ندارد که عیسی عبدالله باشد (یعنی خدا نباشد)
دست بردارید از #سه و به #یک چنگ بزنید
عیسی پسرخدا نیست، رسول اوست که خداوند به مریم افکنده
(تصویر)
به خدا شریک نبندید و وحده لا شریک له (اشاره به سهگانهی پدر پسر روحالقدس)
حمد (یعنی اراده - و نه ستایش)از آن الله است
الله روابط نسبی و خویشاوند (یعنی پسر) ندارد
برگزیده [محمد] عبده و رسوله (بنده و رسول اوست)
چگونه ممکن است فرزندی داشته باشد
آخرین حاکم بنیلخم فردی است به نام «#نعمانبنمنذر» که پدرانش خدمات شایان ذکری به حکومت مرکزی (ساسانیان) داشتند ولی در حدود سال ۶٠۲ م. (حداکثر تا این تاریخ، چون تاریخ آغاز جنگ ۶٠۳ م. است) خسرو نعمان را به دربار خوانده و وی را به قتل میرساند
دلایل زیادی برای اینکار گفته شده
حتی طبری یکی از دلایل را امور شهوانی دانسته ولی دو دلیل عمده منطقیتر به نظر میرسد:
اول اینکه ما نمیدانیم در کودتای بهرام چوبینه علیه هرمز (پدر خسرو) خود پرویز نیز در آن نقش داشته یا خیر...
ولی آنچه مسلم است وی بعد از بازپس گرفتن قدرت خاطیان را مجازات کرد و برخی گفتهاند که
در مورد چگونگی سقوط حکومت ساسانی آنقدر اقوال متناقضی در دست داریم که برای فهم حقیقت ماجرا صرفا باید با اسناد اولیهای که در دست داریم، وقایع را مدلسازی کنیم
در این رشتهتوییت، خیلی کوتاه وقایع ۶٠۳ تا ۶۲۸ میلادی را مرور میکنیم و در
قسمت دوم، زیرلایهی این سه دهه را شکافته و سپس با اسناد اولیه وقایع را تاظهور #معاویه (۶۶٠-۶۶۱) مدلسازی میکنیم
بدنیست کار را با یک پرسش بنیادین آغاز کنیم و آن اینکه:
اساسا از ابتدای قرن #هفتم میلادی، چه وقایعی رخ داد که میانهی قرن،
بخش بزرگی از هر دو امپراطوری بزرگ ایران و بیزانتس [روم شرقی] سقوط کرده و طولی نکشیده که «هاجریون» یا همان «اعراب» جغرافیای وسیعی را در دست گرفتهاند!؟
آیا آیات طوفانی محمد این وقایع را رقم زد؟ خواهیم دید این ادعا تا چه حد خندهدار است
بزودی رشتوی مربوط به #معاویه رو میزارم و البته در ادامه تا قرن ۱٠ میلادی (بطور خاص تا قرمطیها) میام جلو
ولی قبلش چند سوال رایج رو پاسخ بدم
و در خلالش یه سری نکات جالب و تکنیک ها رو بگم..
اول اینکه چرا دربررسی رویدادهای قرن ۷م. اسناد اسلامی رو حذف کردیم؟
دوم چگونگی تاریخ زدن
سکههای بدون تاریخ، تکنیکها و شیوههای جالب سکهشناسها و کلکسیونرها؟
سوم دربارهی چگونگی پیدا کردن زمان نگارش یک کتاب؟
برای مثال بسیاری پرسیدن فردی مثل ابراهیم راهب «بت حله» که ناشناسه و تو کتابش نه اسمشو گفته و نه تاریخی
پس رو چه حساب هم اسمش و هم تاریخ نگارش کتابشو میگید؟
درباره سوال اول:
ببینید در ردیابی #کلماتکلیدی، شما هرگز اجازه نداری اسناد غیراصیل رو مورد مطالعه قرار بدید
و اصالت در اینجا به چند معناست
برای مثال وقتی اسناد مختلف از زمان معاویه رو گردآوری میکنید تا وقایع اون دوره رو #مدلسازی کنید، باید پیشاپیش این رو بدونید
حکومت مطلوب شوپنهاور:
چنانکه بارها نوشتم شوپنهاور معتقد بود که واقعیت فینفسهی جهان ما چیزی واحد و یکپارچه است که خود آرتور بهش میگه #اراده و دفتر دوم از جلد اولِ «جهان همچون اراده و تصور [در اصل بازنمایی]» رو به توصیف این اراده میپردازه
شوپنهاور معتقده که این اراده رو
نمیشه شناخت (دلیلش مفصله) ولی میشه از طریق پدیدارهاش روزنهای بهش زد و توصیفش کرد
این اراده، همون شیفینفسه و ذات نهایی همه چیزه
همون قادر مطلق، تنها بازیگر و یگانه تماشاچی جهان هستی...
موجودی کر، کور، #شرور که هیچ هدف یا غایت خاصی رو دنبال نمیکنه
از اونجا که این اراده (یا شما بخون انرژی)، ذات نهاییِ همه چیزه، پس روشنه که #انسان هم(که تجلی همین ارادهست) موجودی شروره
از اینجاست که شوپنهاور در تبیین شرارت ذاتی انسان دهها تعبیر متفاوت میاره و معتقده همون جملهی قدیمی «انسان گرگ انسان است» یکی از بهترین تعابیره و نکته اینکه