نقش #سرمایه_داری_سنتی در تحولات اجتماعی ایران معاصر (۳) :
تا حالا ۲ قسمت براتون نوشتم که خداشاهده در هیچچچچ کتاب و مقالهای ۱ کلمه در موردش نیست که بخواهید بخونید .
در این قسمت :
شما اگر سی هزاربار دیگه ، اقتصاد ایران رو بسپرید به دست این سرمایهداری انگل و عقب
۱.
افتاده ، نتیجه هیچ چیزی نخواهد بود مگر این چیزی که امروز دارید تجربه میکنید ، ینی بازافرینی اقتصاد عصر قاجاریه .
این سرمایهداری از زمان شاهعباس صفوی شکل گرفت (حلقه عباس ابادیها) و در نیمه اول سلسله قاجار یک پیوند ناگسستنی با دربار از یکسو و حوزههای علمیه و بیوت
۲.
آخوندها از سوی دیگر برقرار کرد .
این پیوند ، پیوند ناسالمی بود چرا که مایه و ملات این همکاری و نزدیکی ، فقط پول
بود و لاغیر در نتیجه با کم شدن روند جریان پول از سوی این طبقه به سمت اون دونهاد ، این رابطه گسسته میشد و البته که اون دونهاد سلطنت و روحانیت نیز این را میدونستند ،
۳.
پس هر دو نهاد ابتدا محافظ
سرمایه طبقه سرمایهداری سنتی بودن و
سپس شریک آن ، ینی پولی رو که
روحانیون و دربار از طریق مالیات و خمس و ذکاة و سهم امام و غارت مردم به زور کسب میکردن رو میدادن به همین سرمایهداران تا با نزولخواری و سفته بازی و دلالی ... پول رو افزایش داده
۴.
و به دربار و روحانیون برگردونه .
به زودی یک منبع درآمد دیگه هم پیدا شد
و آن این بود که روحانیون فهمیدن که میتونن هرکسی که عشقشون میکشه رو به بابی گری متهم کنند و سپس طرف رو نابود و زن و بچهاش رو به بردگی بگیرن و اموالش رو بکشن بالا و این پول هم خودش انباشت سرمایهای
۵.
شد برای روحانیون و سپرده شد به دست همین طبقه که افزایش پیداد کنه .
اما چه شاه و دربار و چه آخوندها این اصل ساده رو میدونستند که برای این طبقه پول از آسمان نازل نمیشه ، بلکه سرمایهداران باید بتونن ملت رو غارت کنند ، تا بشه پولی رو برای خاصه خرجیهای آنها فراهم کنه ،
۶.
پولی که اتفاقاً کم هم نبود .
مانند امروز ، این نرم ایران عصر قاجار بود که از ابتدای محرم تا پایان ماه سفر خرج روضهخونی و هیئتهای مذهبی و تعزیههای جورواجور و هر ظهر ناهار به هزاران نفر و هرشب شام به همین تعداد داده میشد و مردم هم دیگه کار نمیکردن چون معتقد
۷.
بودن که نذری رو از دم شمشیر و با زور و کتک هم که شده باید گرفت .
والبته که هم دربار و هم روحانیون میدونستند که این نوع خاصهخرجیهای
عظیم برای گسترش تشیع و تعمیق تحمیق مردم در طول یکسال ، هزینه زیادی میطلبه که بجز با غارت ملت در باقی سال ممکن نمیشد .
در واقع
۸.
این ۳ نهاد به یک همپوشانی یکدیگر
در غارت ملت رسیده بودند .
زور شاه ، قوانین شرعی آخوندها و دلالی
و برده داری سرمایهداری سنتی حداقل به مدت ۲۰۰ سال ملت ایران رو لای منگنه گذاشته و نابود کرد .
بگذارید یک مثال دیگر بزنم .
در زمانی که شازده مسعودمیرزاضلالسلطان
۹.
حاکم اصفهان و جنوب ایران بود ، تعداد زیادی از زمینهای مرغوب ، باغها ، املاک ، خانههای اعیانی ، مغازهها و کاروانسراها و دهات مردم رو به زور ازشون گرفت و همه رو به ۳ نفر کازرونی و بنکدار و (سومی یادم نیست) به قیمت مفت واگذار کرد و همه رو هم سند رسمی زد به نامشون .
۱۰.
این ۳ نفر ، بعد از یکی دوسال ، شروع
کردند به فروش زمینهای خود ، مثلاً زمینی را که در آن زمان به مبلغ ۲۰.۰۰۰ تومن میرزید رو ضلالسلطان میفروخت به اینها ۱۲۰ تومان ، طرف پس از ۲ سال زمین رو میفروخت ۲۰.۰۰۰ تومن و کل پول رو با شازده تقسیم میکرد .
اما پس از یکی دوسال
۱۱.
سروکله ی آیت اللهی پیدا میشد و فتوی میداد که مثلاً این املاک مال بابیهاست و باز تمام زمینها و .... رو دولت مصادره میکرد .
تا زمانی که ضلالسلطان حاکم جنوب ایران بود ، ۸ دفعه این کارو در نقاط مختلف جنوب ایران تکرار کرد و بدینگونه ملت رو از هست و نیست ساقط کردن .
۱۲.
اما کثافت این نوع غارت تنها به این ختم نمیشد ، چرا که از منظری این غارت ملت خودش نوعی انباشت سرمایه است که اصل اولیه و الزام آور توسعه اقتصادیه . این نکبت و کثافت ، با هدررفت این سرمایه تکمیل میشد .
تمام پولهای حاصل از غارت ملت بدبخت ایران ، میشد خرج مسافرتها و عیاشیهای
۱۳.
ضلالسلطان در فرنگ ، در کتاب «خاطراتحاجسیاح» هم میتونید گوشهای از این کثافت رو در توصیف سفر تفریحی
ضلالسلطان به شکار ببینید ، که مینویسه در حالی که مردم از بدبختی و نکبت و فقر بچههاشون جلوی چشمشون میمردن ، خرج ی شکارگاه رفتن ضلالسلطان چهار تا ۵ میلیون
۱۴.
تومان میشد و همچنین توصیف میلیونها تومان پولی که وی در اروپا انواع و اقسام بلورجات و زیورآلات و لوستر و چراغ و مردنگی خریده و با خود به ایران آورده بود .
داستان غارت ملت ایران که از زمان ناصرالدین میرزا شدت یافته بود ، در نهایت به مکیدن شیره ملت و اقتصاد ایران منجر شد و در
۱۵.
نهایت منجر شد به فاجعه .
نه دربار حاضر بود تن به قناعت بده ، نه روحانیت حاضر بود که سر سوزنی از هزینههاش برای گسترش خرافات و تشیع
کم کنه و نه طبقه سرمایهداری حاضر بود
میلیمتری از منافعش کم کنه و این با توجه به شرایطی بود که منابع ثروت بسیار بسیار محدود و
۱۶.
کم بود و این مردم بودن که باید و میشد از سهمشون کم کرد و این کم کردن و کم کردن تا اونجا پیش رفت که در نهایت منجر شد به صادرات و فروش قوت
لایموت مردم ، حاصل نزدیک به ۴۵ سال
غارت ملت ، در نهایت منجر شد بروز قحطی های فراگیر ، در این بین نقش احتکار ، صادرات محصولات خوراکی
۱۷.
مردم ، نبودن زیرساختهای اقتصادی ، نبودن جادهها و ... به بروز این قحطیها شدت و عمق بیشتری میداد .
در متون و سفرنامههای اون زمان میتوان
به گوشههائی از وضعیت اقتصادی ایزانیان پی برد .
تمام جهانگردان اعم از ایرانی و غیر ایرانی وصف مشابهی از ایرانیانی که مهاجرت کرده
۱۸.
بودن ارائه میدهند خصوصاً در مورد ایرانیانی که به استانبول و باکو مهاجرت کرده بودند .
« در اینجا (بادکوبه) بدبخت ترین و فلاکت زدهترین خارجیها ایرانیان هستند ، ایرانیان از زور فلاکت و بدبختی همگی نیمه برهنه ، گرسنه ، با بدنهای تکیده و پوست و استخوان در بادکوبه ویلان و
۱۹.
سرگردان هستند و به علت اینکه هیچ کاری بلد نیستند شغل غالب آنها گدائی ، حمالی و دزدی است » (سفرنامه پولاک) .
« سفارت ایران در استانبول ، بزرگترین محل غارت ایرانیان است ، سفیر و کارکنان سفارت ایران در استانبول دائم به بهانههای مختلف ایرانیان رو میدوشند و ایرانیانی که از
۲۰.
فلاکت و گرسنگی و قحطی و غارت شاه و دربار و آخوندها به این وضع فلاکت جلای وطن کرده و به اینجا امدهاند ، از دست سفارت دولت جلیله غارتگر در امان نیستند شغل غالب ایرانیان در استانبول ،
دزدی ، گدائی ، حمالی ، رمالی و از این دست است ، انگار واژه صنعت هرگز به گوش این جماعت
۲۱.
نخورده » (سفرنامه حاجسیاح)
کشوری که هیچ چیزی برای عرضه به جهان نداشت مگر قالی و پسته و کتیرا و ابریشم و خشکبار و بنشن و رهبرانی که
حرص سیری ناپذیری در خاصه خرجیها داشتند و این سرمایهداری سنتی که اکنون شده بود قلک تامین پول این خاصه خرجیها .
منابع محدود و
۲۲.
هزینههای سنگین .
مشکل تنها سه بار سفر ناصرالدینشاه قاجار به فرنگ نبود ، مشکل موج عظیم
شاهزادگان و خوانین و اربابهائی بود که پس از سفر شاه همگی هوای سیاحت غرب به سرشون زد . شاه براساس پروتوکولهای سیاسی خیلی کارهارا نمیتوانست بکند ، اما فردی مانند کامران میرزا یا
۲۳.
ضلالسلطان یا اسعدبختیاری دیگر این محدودیتها را نداشتند و به هوای فرنگ ، خرج ۱ سال هزارانهزار انسان را در طی چند شب در قمارخانهها و فاحشهخانههای معروف و ۵ ستاره در پاریس و کوت دازور و .... به باد میدادند و در پایان به ایران برگشته ، جهت تدارک سفر بعدی ، فشار مضاعفی بر
۲۴.
مردم وارد میکردند .
بزرگترین خصوصیت دولتهائی که از درون
این سرمایهداری سنتی بیرون میومد ، عدم شفافیت مالی بود ، از پس از قتل امیرکبیر تا شروع صدارت عظمای #رضا_شاه_کبیر ینی چیزی حدود ۷۳ سال ، هیچ گزارشی از صورت وضعیت دخل و خرج مملکت ، بودجه ریزی ، گزارش مالی
۲۵.
وزارتخانهها و ... وجود ندارد .
اصلاً معلوم نیست چه میزان عایدات مملکت بوده ، چه میزان خرج شده ، صورت و شکل عام کشور در تمام این ۷۳ سال فقط و فقط قحطی ، فلاکت ، فقر ، نکبت ، آمار بالای مرگ و میر و عدم رشد جمعیت کشوره .
در این میان ما فقط ۲ نمونه داریم که متوجه بشیم در
۲۶.
همون زمان و با وجود همون اقتصاد فکسنی ، ایران باز هم کشور ثروتمندی بوده . اول ، دوره صدارت میرزاتقیخان امیرکبیر ، دوم دوره صدارت و سپس پادشاهی #رضا_شاه_کبیر .
در این دوره ، متوجه میشویم که با وجود نبودن درآمد نفتی ، تنها با جلوگیری از بریز و بپاشها و خاصه
۲۷.
خرجیها و قطع رانت سرمایهداری سنتی و از بین رفتن حق شازدههای قجری ،کشور به سرعت و تنها طی دو سه سال به سامان اقتصادی رسیده ، وضعیت تراز تجاری کشور مثبت شده ، ایرانی دارای اعتبار شده و کشور لنگان لنگان و آهسته به سمت توسعه رفته ، چیزی که برای روحانیت و سرمایهداری
متاسفانه و بدبختانه جهان واقعیت ، با اتمسفر فکری ماها میتونه کاملاً متفاوت باشه .
و برای اینکه به واقعیت برسید ، نمیتونید با توجیه و دلیل و منطق براساس اصول ذهنی خودتون ، به واقعیتی که در جهان بیرون از ذهن شما وجود داره برسید .
نمونهاش این ۳ شاته .
دوستان گله میکنند
و چند نفر دیگه هم همین نظر رو دارند تکرار میکنند که :
شاهزاده با جمهوریخواهان ائتلاف میکنه .
شاهزاده چرا با چپها میپره (خودمونی گفتم)
خوب این نشون میده که دوستان شناختی از نظرات ایشون ندارند .
شاهزاده مثل هر انسان دیگری ، با کسانی نشست و برخواست میکنه که باهاشون همعقیده
و هم فکره و این طبیعیه . تمام انسانها همینجوری هستند .
این توئیت دوستمون داره میگه که چون احزاب راستی وجود نداره شاهزاده رفته به سمت چپها و داستان رو از کمکاری راستها میدونه .
خوب شما اگر کتابهای شاهزاده رو میخوندین ، یا سخنانش رو به دقت گوش میکردید ، میفهمیدید که ایشون
یک #داستان کوتاه :
ازدحام زیادی بود ، کنجکاو شدم ببینم چه خبره ، زدم کنار و پیاده شدم ، دیدم ی خونه در حال خراب شدنه و مردم ازدحام کردن برای دیدن خرابی خانه
اونائی که در داخل خونه بودن ، در تلاش بودن ، ی عده میدویدن تیرکی ، تیرآهنی چیزی بیارن بزارن زیر سقف که نریزه رو
۱.
سرشون . ی عده دیگه هم داشتن ی جائی پناه میگرفتند ، بلکه وقتی خونه خراب میشه ، نابودشون نکنه و زیر آوار کشته نشن ، ی عده هم کار و از دست رفته میدیدن ، میگفتن دیگه هیچ فایدهای نداره ، تلاش بیهوده نکنید . دسته آخر هم تا
اونجائی که میتونن از وسایل خونه برمیداشتن و از
۲.
پنجره و در و ... میپریدن بیرون ، بلکه جون خودشون رو نجات بدن.
در بیرون خونه هم :
ی دسته داشتند داد میزدن ، یابو تیرک رو چرا زیر اون سقف گذاشتی ؟ بزار زیر این یکی سقفه .
ک...کشا مگه کورین نمیبینین پنجره ترک برداشته ، شیشههارو چسب بزنید .
خاک توسر الاغ و نفهمتون بکنند .
وقتی با حماقت درگیری ، اینجوری میشه که تا مغز استخون ملت رو میسوزونه .
این خبر 👇🏼 رو خبرگذاری مهر زده ، ی عده ریختن این زیر که مکرون این حرف رو در مورد روسیه زده .
این خزعبل ، دقیقاً مثل این میمونه که بگید آب در ۱۰۰ درجه به جوش میاد ، ی عده بیان بگن نه ، از کجا معلوم
شاید در ایتالیا در ۱۳۰ درجه به جوش میاد و شمارو مجبور کنن که حرفت رو پس بگیری چون در تمام نقاط کره زمین امتحان نکردی که آب رو جوش بیاری .
عین همین حیواناتی که میگن زمین صافه چون من نرفتم به فضا که ببینم زمین گرده یا صاف ، پس چون من خیلی خودگوزپندارم و نرفتم به فضا
در نتیجه زمین مسطحه .
همینقدر سخیف و کثیفه استدلالات این جماعت .
در مورد همین حرف مکرون هم ، اصل حرفش رو ول کردن ، چسبیدن به اینکه این حرف رو در مورد روسیه زده .
سئوال اینه که این اصل کلی چه فرقی میکنه که در مورد کدوم کشور زده بشه ؟
مگه علینژاد نگفت رهبران ایران
مونیخ و منافق و باقی قضایا
گفتم که پروژه کثیف #ژن_ژیان_ئازادی سوخت ! اما کنفرانس برلین نشان داد که این پروژه بلکل دچار تغییر ژنتیک در ماهیتش شده .
کار به اونجا کشیده که پانکردهایی که روزهای اول پرچمدار حرکت ملی ایرانیان بودند و با تمام قوا این خیزش عظیم ملی را در جهت اهداف
۱.
سخیف فاشیستی قوم گرایانهشون به لجن میکشیدن ، به روزی افتادن که اوج سعادت و فخر فروشیشون شده برگذاری هفته نمایش تنبونهای رنگ و وارنگ کردی در اینستا و توئیتر .
اینکه آقای خاص در این کنفرانس شرکت کرده نکته حائز اهمیتیه که باید به ان پرداخت (من حالشو ندارم ، مفسر خدارا
۲.
شکر زیاد داریم) اما ، نکتهای بسیار مهمتر از آنچه که در این سخنان و حرکات و ژستهای سیاسی وجود داره ، که چیزی هم نبود مگر تکرار مکرر حرفهای سابق ، ملاقاتهای پشت پردهایست که رسانهای نشده و شاید هم هرگز نخواهد شد . پدیدهای که نرم این گونه اجلاسها و کنفرانسهاست . فراموش
یا ابرفرز
ی چیزی رو گیر میدین ، بعد ول نمیکنید ، انقد میگین و میگین که آخرش پای مارو هم میکشین وسط ، میشیم سیبل مادرق...بهها .
لباس اصولاً چیز قابل افتخاری نیست ، اما این تجزیه طلبها رو ول کنید سه روز دیگه بهتون میگن افتخار ما دریاچه زریواره
حالا
چرا شلوار کردی
انقدر گشاد و پاچههاش تنگه ؟
در متون کهن آمده که رسم کردها در شوهردادن دختران اینگونه است که داماد برای اینکه بتونه اثبات کنه دختر تو خونهاش گشنه نمیمونه و مرد میتونه نون زن و بچهاش رو فراهم کنه باید بره دزدی و تو پاچههای شلوارهاش رو پر کنه از مال دزدی و این مال رو به پدر
دختر میده تا دخترو بهش بدن .
این مطلب رو در ۳ منبع میتونید پیدا کنید
- اخبارالطوال نوشته ، ابوحنیفه داوود دینوری کرمانشاهی
- سفرنامه ابن بطوطه
- شرفنامه ، تاریخ مفصل کردستان
لباس محلی هر مردم و قومی ، نشان از قدمت تاریخی اون ملت داره و نشان غنای فرهنگی اون مردمه
بحران انسداد در #اقتصاد_ایران
مقدمه :
عارضم به خدمت انورتون که ما در یک انسداد تاریخی قرارداریم ، اما این انسدادی که از صدقه سری جمهوری اسلامی باهاش روبرو شدیم و اکنون تا خرخره در عمقش فرو رفتیم ، انسداد در تمام زمینههاست .
ینی مثلاً اگر ما در پایان دوران صفویان با انسدادی
۱.
ناشی از فلج شدن بدنه بروکراتیک کشور روبرو بودیم ، یا در زمان ورود مغولان با انسداد ناشی از نفوذ خاندانهای حکومتگر روبرو بودیم ، به یمن وجود جمهوری اسلامی ، با تمام بحرانها و انسدادهای روبروئیم و هیچچچچ راه خلاصیی وجود نداره و نقطه اشتراک تمام این بحرانها نیز وجود
۲.
ذی وجود خود جمهوری اسلامیه .
امروز از یک بحرانی براتون بگم به نام انسداد در اقتصاد ایران .
وقتی ناپلئون بناپارت در ۳ نبرد استرلیتز ، ینا و فریتزلند پیروز شد ، بزرگترین استراتژیست جنگ تاریخ ، ینی فون کلازوویتس در مقالهای نوشت که این رفیقمون نه تنها شکست میخوره ، بلکه نابود