Me_too_movement_iran Profile picture
Feb 22, 2023 12 tweets 3 min read Read on X
روایت سوم از آزارگری جنسی #ابوالقاسم_طالبی:
گفت: «بلد نیستی‌ کسی رو تحریک کنی یا نمی‌دونی تحریک کردن چیه؟ فکر کردم گفتی دانشجوی بازیگری هستی؟»
گفتم: «بله هستم، ولی نمی‌تونم».
گفت: «پس بی‌خود کردی اومدی تست بدی وقت من رو گرفتی». Image
سال ۸۱-۸۰ بود و من دانشجوی سال اول تئاتر بودم. آگهی داده بودند در بورد دپارتمان نمایش که برای فیلم «عروس افغان» از ابوالقاسم طالبی، تست بازیگری می‌گیرند. یکی از همکلاسی‌ها تماس گرفت و به او گفتند دنبال دختری با چهره دست نخورده، بدون عمل و شناخته نشده هستند برای نقش اول فیلم.
شدیم ۶-۵ نفر همکلاسی و درخواست نوبت کردیم برای تست. همه با هم رفتیم به دفتری که در آن قرار داشتیم. یادم است ساختمانی بود در بلوار کشاورز نرسیده به میدان ولیعصر. من تا قبل از آن برای انتخاب بازیگر تئاتر و فیلم کوتاه چند جایی رفته بودم و همه چیز خیلی خوب و حرفه‌ای گذشته بود.
این اولین تجربه من برای فیلم سینمایی بود. بنابراین فکر می‌کردم همان جور اتود زدن و بیان و حس و حال و احتمالا تست تصویر خواهم داشت.
انقدر درگیر فکر کردن به نوبت خودم بودم که یادم نمی‌آید دوستانی که قبل من رفتند و آمدند چه گفتند. نوبت من که شد رفتم داخل اتاق.
مردی کنار دوربین نشسته بود و یک مرد دیگر هم پشت سرش ایستاده بود با یک سری کاغذ.
از من خواستند خودم را معرفی کنم. من طبیعتاً با صحبت درباره نمایش‌هایی که کار کرده بودم و اینکه دانشجوی تئاتر هستم شروع کردم. یادم است به طرز بدی حرفم را قطع کردند انگار که اصلا مهم نبود چی می‌گویم.
گفت «می‌خوام ببینم توی دوربین چجوری به نظر میای». گفتم آماده‌ام. طالبی گفت «بدون اینکه به من دست بزنی منو تحریک کن!» مدل نشستنش عوض شد و به طرز حال بهم‌زنی اشاره کرد به خودش. یادم نمی‌آید چه ری‌اکشنی داشتم از بس شوکه شده بودم از این حرف.
از طرفی فکر می‌کردم شاید اینجور سؤال‌ها برای تست سینمایی نرمال هستند و خب بهتر است بی‌جنبه نباشم. یادم است سعی می‌کردم به خودم مسلط باشم و اجازه ندهم خشم یا خجالت در چهره‌ام معلوم باشد. مطمئنم همه‌ی اینها خیلی سریع اتفاق می‌افتاد، ولی زمان برای من بود که نمی‌گذشت!
دید حرکتی نمی‌کنم گفت: «بلد نیستی‌ کسی رو تحریک کنی یا نمی‌دونی تحریک کردن چیه؟ فکر کردم گفتی دانشجوی بازیگری هستی؟» گفتم «بله هستم ولی نمی‌تونم». گفت: «پس بی‌خود کردی اومدی تست بدی وقت من رو گرفتی». کلی تحقیرم کرد که یادم نمیاد چجوری و با چه وضعی اومدم بیرون.
ولی چیزی که خیلی خوب یادمه بعد این همه سال اینه که در اون سن (۱۹-۱۸ سالم بود) متاسفانه یک لحظه هم فکر نکردم چرا باید این سوال را از من بکند. فکر نکردم چرا باید انقدر توهین آمیز برخورد کند، انقدر که مشغول سرزنش خودم بودم که حتما من بازیگر خوبی نیستم
که حتما من باید شگرد بازیگری خوبی می‌داشتم که از پس این موقعیت بربیایم. از همه بدتر اینکه دلم نمی‌خواست راجع بهش با کسی حرف بزنم.
از ما ۶ نفر هیچ کس به هیچ‌کسِ دیگر درباره تستش چیزی نگفت که این هم برایم عجیب بود. نمی‌دانم آن دختران دیگر چطور گذراندند.
بعد از آن اتفاق به شدت از قرار گرفتن در موقعیت‌های اینجوری وحشت داشتم. برای هر تستی می‌رفتم کابوسم از چند روز قبلش این بود که این ماجراها تکرار بشود (که دو بار دیگر هم پیش آمد متاسفانه).
الان بعد از ۲ دهه هنوز عصبانی‌ام. به خاطر اینکه اگر در آن سن و آن زمان بینش الانم را داشتم، هرگز اجازه این برخورد را نمی‌دادم و از آن مهم‌تر اجازه نمی‌دادم من را چون به خواسته‌اش تن ندادم شرمسار و تحقیر کند.

• • •

Missing some Tweet in this thread? You can try to force a refresh
 

Keep Current with Me_too_movement_iran

Me_too_movement_iran Profile picture

Stay in touch and get notified when new unrolls are available from this author!

Read all threads

This Thread may be Removed Anytime!

PDF

Twitter may remove this content at anytime! Save it as PDF for later use!

Try unrolling a thread yourself!

how to unroll video
  1. Follow @ThreadReaderApp to mention us!

  2. From a Twitter thread mention us with a keyword "unroll"
@threadreaderapp unroll

Practice here first or read more on our help page!

More from @me_too_iran

Aug 20
روایت اول از آزارگری بهنام اوحدی

❌هشدار، خواندن این روایت برای همه مناسب نیست❌

متن کامل روایت را در این رشته توییت بخوانید. Image
اسلاید اول Image
اسلاید دوم Image
Read 10 tweets
Jun 6, 2023
❌خواندن این روایت برای همه مناسب نیست!❌
روایت یکی از افراد جامعه رنگین‌کمانی از خشونت جنسی:
مامور بسیجی گفت: «اگر می‌خوای ۴-۳ نفری بهت تجاوز نکنیم رمز گوشی رو بده» در تمام این مدت مرا دستمالی جنسی می‌کرد.مقاومت می‌کردم.
«اینجا هر بلایی سرت بیاد کسی نمی‌فهمه، اینجا ته جهنمه!» Image
من یک پسر ۲۱ ساله همجنس‌گرا هستم و در روستایی از توابع شهرستان ایذه زندگی می‌کنم. به اصفهان رفته بودم و آنجا در اعتراضات شرکت داشتم.
۳۰ شهریور ۱۴۰۱ در میدان انقلاب اصفهان توسط یگان ویژه دستگیر شدم و ۱۷ مهر با وثیقه دو فیش حقوقی آزاد شدم.
۹ روز در انفرادی بودم و ۸ روز هم در زندان مرکزی اصفهان. تجربیات بسیار بدی داشتم. چهارشنبه ۳۰ شهریور حدود ۹ شب بود. ماموران همه‌جا بودند. با یک مامور یگان ویژه که داشت پیرمردی را کتک می‌زد بحث کردم. با صدای بلند شروع به شعار دادن «بی‌شرف، بی‌شرف» کردم و مردم هم با من شعار دادند
Read 20 tweets
Jun 5, 2023
امروز ۱۵ خرداد، خبرگزاری رسمی قوه قضاییه، ضمن تایید برهنگی اجباری نوشت: «اینگونه بازرسی‌ها با رعایت موازین قانونی، شرعی و حفظ حریم خصوصی افراد انجام می‌شود»
این در حالی‌ست که تعدادی از زنان، چه با اسم خود و چه ناشناس، در روایت‌های متعدد، از حضور دوربین‌ها و مامورین مرد گفته‌اند. Image
در طول این سال‌ها هرگاه افرادی معترض، دست به افشاگری درباره رفتار مجرمانه و عدم رعایت حقوق انسانی‌شان در دستگاه‌های حکومتی زده‌اند، بلافاصله مقامات کشوری و لشگری به انکار پرداخته و روایت حقیقت را جعل نموده‌اند.
امروز، روایت‌گریِ زنان زندانی، قوه قضاییه را مجبور به پاسخ‌گویی کرد و این‌بار هم طبق روال همیشگی، سیستم قضایی حکومتِ استبدادی جمهوری اسلامی وجود دوربین در فضاهای ناامن بازرسی بدنی در زندان‌ها و بازداشتگاه‌ها را انکار کرد.
Read 8 tweets
Jun 5, 2023
روایتِ شیما بابایی، فعال حقوق بشر، که در ۳ قسمت از خشونت‌های سرکوبگرانِ ج.ا می‌گوید:

با صدایی لرزان می‌گویم:«خودم دیدم چند آقا تصاویر دوربین‌ها رو می‌بینن، این کار قانونی نیست!»
مرد که انگار منتظر دیدن این صحنه نشسته داد می‌زند: «زر نزن دختر! کاری که میگن رو انجام بده» Image
زمان: بهار ۱۳۹۵
مکان: پلیس امنیت تهران (ساختمان وزرا)

۲۱ ساله‌ام؛ به اطراف نگاه می‌کنم. سمت چپ چند قفسه و کمد فلزی؛ روبرو تیغه‌ای شبیه به اُپِن آشپزخانه کشیده‌اند؛ آن‌سو کنار پله‌هایی که ساختمان را به زیرزمین وصل می‌کند، میله‌های فلزی درب بازداشتگاه قرار دارد
می‌توانم آن طرف میله‌ها را ببینم.
پشت سرم جایی شبیه به بخش اداری است. چند اتاق، تنها در یک طرف راهرو است. برای ثبت مشخصاتم به انتهای راهرو می‌روم. در راه که برمی‌گردم چند مرد را در اتاق کناری می‌بینم که پشت مانیتور نشسته‌اند.
Read 20 tweets
May 27, 2023
روایت مژگان کشاورز، کنشگر حقوق زنان:

«گفتند باید لخت بشی تا از تمام بدنت عکس بگیریم که اگر از اینجا خارج شدی نگی من را شکنجه کردند
خجالت می‌کشیدم. دستانم را در جلوی اندام خصوصی‌ام می‌گذاشتم، مامور فریاد می‌زد: رو به من بایست و دستات رو بردار. حالا بشین و پاشو کن با پاهای باز!» روایتگر انقلاب ها تصویر راو...
روز ۸ مارس سال ۲۰۱۹ همراه دو کنشگر زن دیگر، به مناسبت روز زن در قطار مترو به زنان گل رز سفید هدیه دادیم و از آنها خواستیم از فعالین زن به حجاب اجباری حمایت کنند. ازشان خواستیم حتی اگر باور به حجاب دارند در کنار زنان بی حجاب در مقابل قانون حجاب اجباری بایستند.
در سال ۱۳۹۸، توسط شعبه ۲۸ دادگاه انقلاب تهران به ریاست قاضی مقیسه مجموعا به ۲۳ سال و شش ماه حبس محکوم شدم. به اتهام «اجتماع و تبانی به قصد اقدام علیه امنیت ملی» به ۵ سال حبس، برای «تبلیغ علیه نظام به یک سال حبس تعزیری» و «تشویق و فراهم نمودن موجبات فساد و فحشا» به ۱۰ سال حبس
Read 24 tweets
Feb 14, 2023
۱۹ سالم بود، خیلی ترسیده بودم. اومدم پايين از دفترش و انقدر حالم بد بود كه همونجا نشستم زدم زير گريه. هنوز تصوير همه چیز جلوی چشمامه.
بعدها ازش خیلی بد شنيدم و اين ويديوی اخير #ابولقاسم_طالبی كه وايرال شد، تصميم گرفتم ماجرای اون روز رو باهاتون به اشتراک بگذارم
حدود ۸-۷ سال پيش كلاس‌های بازیگری می‌رفتم، برای همه فیلم و سریال‌هایی كه می‌شد تست می‌دادم. یکی از اين دفترهای سینمایی که قبلا فرم پر كرده بودم بهم زنگ زد و برای تست دعوتم كرد. به آدرس رفتم و همون آقایی كه فرمم رو گرفته بود اونجا بود.
دستيار آقای طالبی بود و ظاهرا آقای طالبی خودش توی اتاق بود و از دخترها تست می‌گرفت. حدود ده تا دختر ديگه هم بودن كه نوبتی می‌رفتن داخل و می‌اومدند. نوبت من شد و رفتم داخل.
يک آقایی قد كوتاه و سرش پایین بود، داشت فرم‌ها رو نگاه می‌كرد.
Read 14 tweets

Did Thread Reader help you today?

Support us! We are indie developers!


This site is made by just two indie developers on a laptop doing marketing, support and development! Read more about the story.

Become a Premium Member ($3/month or $30/year) and get exclusive features!

Become Premium

Don't want to be a Premium member but still want to support us?

Make a small donation by buying us coffee ($5) or help with server cost ($10)

Donate via Paypal

Or Donate anonymously using crypto!

Ethereum

0xfe58350B80634f60Fa6Dc149a72b4DFbc17D341E copy

Bitcoin

3ATGMxNzCUFzxpMCHL5sWSt4DVtS8UqXpi copy

Thank you for your support!

Follow Us!

:(