دوم اسفند سال ۱۲۹۹ بیش از ۱۰۰۰ نفر از سربازان قزاق در نزدیکی تهران توقف کردن، فرمانده آن ها افسر بلند قامتی است که چهره آفتاب سوخته مصمم و زخم زیر ابروی او نشان از میزان تجربه اش در میدان های نبرد دارد #ناجی_مشروطه
چهار نفر از تهران به دیدار او می آیند سید ضیاءالدین طباطبایی سپهبد امیر احمدی کلنل کاظم خان سیاح و سرگرد مسعود خان کیان آخرین قرار و مدار ها بسته می شود، و آن ها با سوگند به قرآن هم پیمان می شوند که به استقلال میهن و شاه وفادار باشند #ناجی_مشروطه
و روز بعد برای تصرف تهران و کودتا ضد دولت وقت به نخست وزیری سردارسپه رشدی حرکت کنند
در اولین دقایق بامداد دوشنبه سوم اسفند نیروی قزاق وارد تهران شدند و طبق برنامه منظمی کلانتری ها دژبانی ها و وزارتخانه ها را به را به تصرف خود درآوردند #ناجی_مشروطه
عصر همان روز مردم تهران اعلامیه بَر در و دیوار شهر دیدند که بالای آن نوشته بود ،
حکم میکنم
ماها فداکاران حقیقی کشور هستیم و برای پایان دادن به این اوضاع ناگوار کمر همت بسته و آماده ایم تا خائنین را به سزای خود برسانیم و پشتیبان حکومت نیرومندی در خور شائون کشور شاهنشاهی باشیم
پای این اعلان امضای رضاخان بود فرماندهی ناشناس برای مردم و تا بعضی رجال سیاسی رضاخان که از بی کفایتی رجال سیاسی رنج می برد، مدتها در فکری برای سر و سامان بخشیدن به وضعیت آشفتگی ایران بود ، او خدمت در قزاق خانه را از سالهای نوجوانی و پادویی آغاز کرده بود #ناجی_مشروطه
پله پله درجه های نظامی را با پشتکار نصیب خود کرده بود و حالا قوای قزاق را به تصرف خود درآورده است
چهار روز بعد از کودتا شاه با صدور اعلامیه ای موافقت کامل خود را با خواسته های سران کودتا اعلام کرد در همین اعلامیه نخست وزیری سیدرضا پیشبینی و به رضاخان لقب سردار سپه اطلاق شد
سردار سپه در آغاز کودتا جز ریاست قوای قزاق دیگری نداشت، تا اینکه بعد مدتی به وزارت جنگ منصوب شد، اما از همان ابتدا رضاخان متوجه تعدد ملاقات های سید ضیا با سفیر انگلیس شد راهش را از او جدا کرد #ناجی_مشروطه
اختلاف این دو از زمانی جدیتر شد که رضاخان به کار افسران انگلیسی در ایران پایان داد که با مخالفت سیدضیا روبرو شد ،
وابستگی سید به انگلیسی یا روز به روز شفاف تر می شد، و در پی آن سردارسپه مقدمات سقوط کابینش را تدارک دید،
سرانجام در چهارم خرداد ۱۳۰۰ تنهایی سه ماه بعد از کودتا احمد شاه فرمان سید ضیا را را از سمتش عزل کرد ،بعد از آن تا آبان ۱۳۰۲ در دولتهای قوام السلطنه مشیرالدوله و مستوفی الممالک وزیر جنگ بود او در ابتدا علاقه ای به دخالت مستقیم در سیاست نداشت
اما وقتی برای تقویت سپاه یک دست ایرانی پول کافی در اختیارش قرار ندادند ،خود به طور مستقیم وارد عمل شد، سردار سپه در آذرماه سال ۱۳۰۷ وقتی اعتبار لازم برای مخارج ارتش را هنوز دریافت نکرده بود گاری پول بانک شاهنشاهی انگلستان را که بخش مالی دولت را مدیریت می کرد ضبط کرد
به حسابداری ارتش تحویل داده شد،
وقتی بانک انگلیسی اعتراض کرد.سردار سپه جواب داد که این پول متعلق به دولت ایران است و من نیز از طرف دولت رسیدش را به شما خواهم داد
رضاخان در دوران وزارت جنگی تمام مشاوران انگلیسی را از ایران اخراج کرد
در آستانه سده جدید خورشیدی و همزمان با قیام رضاخان ایران به نقطه هرج و مرج و از هم پاشیدگی رسیده بود، قیام هایی که خواه از سر خیرخواهی و گاه برای غارت و تاخت تاز رخ میداد ،دیگر هیچ راهی را امن نبود و هیچ شهری را به سامان باقی نگذاشته بودند
وقتی سردار سپه آمد به کلی هیچ نقطه ای از ایران آرام نبود، و خونبهای مشروطه که در یکپارچگی ایران تعریف میشد، در درگیریهای داخلی داشت به هدر میرفت ،سردار سپه یک تنه و با ارتشی از هم پاشیده بدون تعلیمات و بدون اسلحه های پیشرفته به جنگ یاغیان میرفت
و مهم تر از آن این مهم را با سرمایه ایرانی انجام می داد، ارتش ایران اینبار برخلاف گذشته بدون درخواست کمک از بیگانگان
جنگ ها را یکی یکی با پیروزی پشت سر می گذاشت، و رضاخان به این ترتیب موفق به استقرار یکپارچگی ایران و بازگرداندن امنیت به میهن شد
امنیت و آرامشی که مردم برای از سرگیری زندگی طبیعی و روزمرگی به آن نیاز داشتند ،دیگر جان و مال ملت در امان بود و خانواده هایشان آسایشی نسبی داشتند
دیگر به وزارت جنگ به الگویی برای سایر وزارتخانه ها تبدیل شده بود و سردار سپه به مدیری کارآمد و ناجی دولت #ناجی_مشروطه
حالا که نیروی نظامی ایران تقویت شده بود ،سردار سپه ۱۶ دی ماه ارتش های رنگارنگ ایران را یکی کرد و همه را در قالب یک نظام درآورد ،
طی دورانِ وزارت جنگ سردار سپه دولت بین سه نفر دست به دست میشد که هر کدام هم بیش از چند ماه دوام نداشتن
باقی رجال سیاسی یا در طبقه اعتماد احمدشاه حضور نداشتن،و یا حاضر به همکاری نمی شدند ،
با وجود واهمه های که احمد شاه از قدرت رسیدن رضاخان داشته اما چارهای جز رئیس الوزرا او نمی دید احمدشاه خود رهسپار اروپا شد و رضاخان را به سمت نخست وزیری منصوب کرد
اقامت احمد شاه در فرهنگ طولانی شد و مردم از مسافرت های دائمی شاه که با قرض گرفتتن از دول خارجی تامین میشد شکایت داشتند ،
همزمان در ترکیه خلافت عثمانی فروپاشیده بود و آتاتورک به عنوان اولین رئیس جمهور ترکیه معرفی شد،در بهمن سال ۱۳۰۲ صدای جمهوری خواهی در ایران برخواست
سردارسپه نیز مصمم شد که با افتتاح مجلس پنجم ،پیشنهاد از میان برداشتن رژیم سلطنت قاجار و برپایی یک جمهوری را بدهد در میان وکلای مجلس روحانیون و علمای تراز اول مخالف سرسخت جمهوری به شمار می آمدند
و اشخاص تجددخواه دسته موافق ،مردم بسیاری به رهبری مخالفان طرح، در صحن مجلس جمع شدن و فریاد زنده باد مرد با سر دادند بلاخره زد و خورد شدیدی درگرفت طوری که بین نظامیان و شخص سردارسپه درگیر شدند و در آن میان در راهروهای مجلس بین سردارسپه و مدرس نیز مشاجره نسبتا سختی صورت گرفت
مدرس که گروه اقلیت را تشکیل داده بود جمهوری را بر خلاف احکام شرعی می دانست ،
بنابراین جمهوریت با مخالفت علما متوقف شد و سردارسپه از ریاست جمهوری ناامید شد
اعلام جمهوری خواهی در ایران روابط احمد شاه با سردار سپه را چنان به هم زد، که شاه به توصیه گروه اقلیت مجلس به رهبری مدرس
تصمیم و برکناری سردارسپه گرفت، رضاخان که زودتر متوجه مخابره این تلگرافهای محرمانه شده بود پیش دستی کرد و خود از سمت نخست وزیری استعفا داد
با رسیدن این خبر به سراسر کشور سیل تلگراف به مجلس سرازیر شد، همه به خوبی میدانستند که کسی به خوبی او نمی تواند وضعیت ایران را مدیریت کند
هواداران رضاخان در مجلس گفتند اگر سردار سپه کنار برود مثل روزی است که ناصرالدین شاه امیرکبیر را برکنار کرده ،مجلس راضی نمیشد و به دیگران برای نخست وزیر رای اعتماد می داد اما آنها که وضعیت کشور را خرابتر از آن می دیدند که بتوانند کاری کنند وحاضر به پذیرش نخست وزیری نمی شدند
و در پی آن مجلس دوباره به سردارسپه مشروط بر اینکه از شاه و مجلس اطاعت کند رای اعتماد داد،سردار سپه که همواره در جریان توطئههای احمد شاه و ولیعهد علیه خود قرار میگرفت درصدد پیدا کردن راه چاره ای بر آمد، او این موضوع را طی مذاکره خصوصی با عدهای از رجال محترم درست کرد و تاکید کرد
که ممکن است با یک تلگراف شاه از اروپا تمام زحماتش از بین برود
یکی از این معتمدین دکتر محمد مصدق بود که آن زمان نمایندگی مجلس را به عهده داشت،
در پی یافتن راهی از یکی از مواد قانون اساسی استنباط می کند که مجلس شورای ملی در صورت ضرورت میتواند فرماندهی کل قوا را به نخست وزیر بدهد
مجلس هم با در نظر گرفتن شرایط کشور و همچنین ترقی ارتش زیر نظر سردار سپه این طرح را به رای گیری گذاشت،
به این ترتیب رضاخان با تصویب مجلس فرماندهی کل قوای ایران را هم به دست گرفت،
از سال ۱۳۰۴ تقاضا برای عزل دودمان قاجار از سوی مردم و همچنین دولتمردان و مجلسیها زیاد شد رفته رفته بعضی علما و کارمندان وزارت خانه ها دسته دسته به خانه نخست وزیر که حالا دیگر رضاپهلوی نامیده می شد می رفتند و علیه قاجار سخنرانی می کردند،
نمایندگان شهرستان ها میگفتن آنقدر اینجا خواهیم ماند تا کار یکسره شود،
سرانجام چند تن از وکلای موافق با تغییر سلطنت نظر به عدم رضایت از سلطنت قاجاریه و شکایات رسیده طرحی با قید دو فوریت تدارک دیدن،
بعضی از وکلا مخالفت کردند که مدرس یکی از آنان بود می گفت این تصمیم خلاف قانون است در روز اخذ رای در نهم آبان ماه مجلس را به اعتراض ترک کرد
فقط چهار نفر از نمایندگان علیه طرح انقراض قاجار آن روز در مجلس سخنرانی کردند،
بجز سیدحسن تقیزاده و دولت آبادی حسین اعلا میگفت با امضای این طرح ،کاری را رواج میدهیم که برای کشور مضر است
مصدق که این بار در صف مخالفان قرار داشت
در نهایت این طرح با حضور ۸۰ نماینده به تصویب مجلس شورای ملی رسید اینگونه
دودمان قاجار پس از ۱۳۰ سال فرمانروایی ایران منحل شد،
هیئت مدیره مجلس به منزل سردار سپه رفتند تا ریاست حکومت موقت را به او تبریک بگویند،
روز یکشنبه پانزدهم آذرماه ۱۳۰۴ خورشیدی اولین مجلس موسسان مشروطیت ایران در تهران برگزار شد تا سلطنت را به خاندان پهلوی واگذار کند،
رضاشاه بیست و چهارم آذر با تشریفات خاصی به مجلس شورای ملی رفت و متن اصل سی و نهم قانون اساسی را به عنوان سوگند پادشاهی قرائت کرد #منجی_مشروطه
برای جلوس بر تخت مرمر و اجرای مراسم اولین سلام که در واقع روز آغاز پادشاهی رضا شاه بود انتخاب شد،رضاشاه موقع اجرای موزیک حماسی سلام عام در همان هیئت آشنای خود مقابل همگان ظاهر شد، همان لباس نظامی و چکمه هایش که حکایت از راه طاقتفرسایی داشت که در مسیر رسیدن به قدرت پيموده بود
شمشیری که آسایشی نسبی برای کشورش فراهم کرده و کلاهی که حالا جقه ی دریای نور روی آن می درخشد،
او که از سربازی لخت اور تا تخت پادشاهی یکی یکی مانع ها را از سر راه برداشته بود حالا در آستانه ۵۰ سالگی است،
موقع پخش موزیک اولین سلام کنار تخت مرمر پسربچه با یونیفرمی نظامی حضور دارند آن پسر بچه محمدرضا ولیعهد تازه ایران فرزند خود اوست، #منجی_مشروطه #رضا_شاه_روحت_شاد
،
رضا شاه با کالسکه شیشهای که شش اسب آن را میکشید وارد محوطه عمارت شد،
امیران ارتش و وزیران هر یک قطعه از مجموعه جواهرات سلطنتی که نماد فرمانروایی بود را با خود حمل می کردند #منجی_مشروطه #رضا_شاه_روحت_شاد
رضا شاه شمشیر جهانگشای نادری را گرفت به کمربند است سپس تاج پهلوی را برداشت و بر سر خود گذاشت،
پایان #منجی_مشروطه #رضا_شاه_روحت_شاد
متن سخنرانی رضاشاه در ۱۷ دی ۱۳۱۴ روز کشف حجاب را بصورت #رشته_توییت میزارم
«بینهایت مسرورم که میبینم خانمها در نتیجه دانایی و معرفت به وضعیت خود آشنا و به حقوق و مزایای خود پی بردهاند. همانطور که خانم تربیت اشاره نمودند،
زنهای این کشور به واسطه خارج بودن از اجتماع نمی توانستند استعداد و لیاقت ذاتی خود را بروز دهند بلکه باید بگویم که نمیتوانستند حق خود را نسبت به کشور و میهن عزیز خود ادا نمایند و بالاخره خدمات و فداکاری خود را آنطور که شایسته است انجام دهند و
و حالا می روند علاوه بر امتیاز برجستۀ مادری که دارا میباشند از مزایای دیگر اجتماع نیز بهرهمند گردند. نباید از نظر دور بداریم که نصف جمعیت کشور ما به حساب نمیآمد یعنی نصف قوای عاملۀ مملکت بیکار بود. هیچوقت احصائیه [سرشماری] از زنها برداشته نمیشد،
به بهانه ی سالروز اعدام دوست محمد خان بارکزهی متنی در فضای مجازی در حال انتشار است که لازم است نکته های زیر را در موردش روشن سازیم:
(اگر تمایل داشتید به اشتراک بگذارید)
۱_ دوست محمد خان بارکزهی اصالتا پشتون بوده است و نه بلوچ. #رشته_توییت
حکومت بلوچستان به معنی وجود نداشته است ولی چون در زمان قاجار مملکت بی در و پیکر بوده در هرجای ایران ملوک الطوایفی مرسوم بوده، برای مثال دوست محمد خان فقط خان منطقه ی خود و اطراف آن بوده و در سرحد بلوچستان اقوام و سرداران سرحدی سیطره داشته اند.
۳_برای حذف دوست محمد خان اقوام سرحد بیش از رضاشاه تمایل داشتند و برای دستگیری و همچنین راهنمایی ارتش مرکزی پیشقدم شدند. (شایعاتی مبنی بر زیاده خواهی دوست محمد خان از اقوام بلوچ وجود داشته است)
انگلیس، هلند، کامبوج و اسپانیا (مجموعا با ۷ تغییر رژیم به جمهوری های مختلف)، همگان به خاطر رهایی از شر آشفتگی، جنگ داخلی و قحطی به «پادشاهی» برگشتند.
اما یه عده میگن، ما نباید به عقب برگردیم!
این استدلالها، معروف هستند به «مغالطه پهلوان پنبه».
این رشتو رو حتما بخونید: 👇
۱. هلند، دو نظام جمهوری «متفاوت» و نهایتا: جایگزینی پادشاهی
جمهوری اول هلند: حکومتی بود که در میان سالهای ۱۵۸۱ تا ۱۷۹۵ تشکیل شد. بخشی از این دوره به نام «هلند هابسبورگ» شناخته می شد، چرا که تحت فرمان این امپراتوری بود.
در پی جنگهای خونین و ۸۰ ساله، در سال ۱۶۴۸ میلادی از سلطه امپراتوری اسپانیا خارج شد.
جمهوری دوم هلند: با نام جمهوری باتاو، حکومتی بود که در سال ۱۷۹۵ پس از حمله مشترک ارتش فرانسه و انقلابیون هلندی، جانشین جمهوری اول شد.
شاهدخت نور پهلوی:
این یادداشت را مینویسم تا بگویم که فداکاری عظیم ایرانیان چه نتیجهای در سطح جهانی داشته است و نظرات خود را درباره کارهای دیگری که باقی مانده است نیز در میان بگذارم.
-«در بازدید از سنای فرانسه و دیدار با قانونگذاران برجسته در پاریس، از نزدیک مشاهده کردم که آنها میخواهند برای حمایت از ایران و انقلابش، گامهای عملی بردارند.»
-«اروپا سرانجام نسبت به اینکه جمهوری اسلامی نهتنها برای مردم ایران، بلکه برای مردم جهان یک تهدید است، آگاه شده است.»
-«دولت کانادا ۱۰ هزار عامل وابسته به رژیم جمهوری اسلامی را از پناه بردن به آنجا و پنهان کردن پولهایی که از مردم ایران دزدیدهاند، منع کرده است. در آمریکا قانونی برای تحریم علی خامنهای و ابراهیم رئیسی به دلیل جنایتهایشان علیه هموطنان ما وضع شده است.»
رشته توییتی کامل از رضاشاه
اگه دوست داشتین به اشتراک بگذارید
و نشر بدین تا نسل جدید این مرد
بزرگ بهتر و بیشتر بشناسن
🔻 #مهسا_امینی
ایران در آستانه سلطنت رضا شاه آباد نبود، این آباد نبودن حتی در مقایسه با کشورهای همسایه ایران نیز در آن روزگار به چشم می آمد، نهادهای اقتصادی ایران بدویی و جامعه هنوز دهقانی بود، چند شهر مهم ایران همچنان بافت قدیمی داشتند و بیشتر به روستا شباهت داشتند تا یک شهر قرن بیستمی
کوچه ها تنگ و تابستان پر از گرد و غبار و زمستان پر از گِل و لای میشد و رفاه برای مردم مفهومی نداشت، رضاشاه پیشتر و در کارنامهاش نشان داده بود که فردی اجرایی و مرد عمل است، سالها در میدانهای نبرد سراسر کشور را از نزدیک دیده و پیموده بود،
#رشته_توییت
لطفا مطالعه کنید و اگه دوست داشتین
ریتوییت کنید
از زمانی که رضاشاه در کابینه سید ضیاالدین طباطبایی وزیر جنگ شد علیه جداییخواهان و یاغیان در کشور ایران جنگید.
در ۲۵ خرداد ماه ۱۳۰۰ خورشیدی امیر موید سوادکوهی با پسران خود و شماری از خانهای مازندران در سواد کوه علیه دولت مرکزی در تهران آشوب برپا کردند.
در همین زمان یاغیان دیگر چون احسان الله خان و ساعدالدوله نیز به تنکابن یورش بردند. ۲۶ خرداد میان نیروهای نظامی به فرماندهی سرهنگ فضل الله خان زاهدی با نیروهای کمونیسیت زیر فرمان احسان الله خان و ساعدالدوله روی داد و کمونیستها شکست خوردند و واپس نشستند.