همون سال #اسیدپاشی اصفهان، یعنی سال ۹۳، یه آقایی اومد تو غرفه ما تو نمایشگاه مطبوعات و اون شماره از نشریه رو که راجع به اسید پاشی بود رو برداشت و شروع به تورق کرد. رفتم جلو و باهاش گرم گرفتم و فهمیدم معاون سیاسی امنیتی استانداری اصفهانه. /۱
وقتی سمتش رو گفت ناخواسته برآشفته شده که: «اینها کی بودن؟ یعنی شما نفهمیدید هنوز؟» در جواب من، خیلی خونسرد گفت «یه سری مصلح اجتماعی مثل شما!» گفتم: «مصلح اجتماعی مثل من؟ یعنی چی؟» گفت: «شما کاری که به صلاح جامعه میدونید میکنید، اونها هم بنا به صلاحدید خودشون عمل کردن!» /۲
یه عده که شنیده بودن چی شد دورش حلقه زدن و شروع کرده داد و بیداد، آقای معاون ولی خیلی خونسرد، در حالی که مدام میگفت «اسیدپاشها مصلح اجتماعی بودن» مجله رو گذاشت سر جاش و از غرفه خارج شد. /۳
وقتی زور جریان رسمی بنیادگرایی نمیرسه، سر و کله مصلحان اجتماعیشون پیدا میشه. #مسمومیت_دانشآموزان_دختر پیامیه که میگه حالا که شما تن به خواست بنیادگرایی ندادید، به زودی با مصلحان طرف حسابید.
مبارزه درخشان و روزمره زنان روز به روز سختتر میشه اما کیه که ندونه پیروزی با زندگیه؟
• • •
Missing some Tweet in this thread? You can try to
force a refresh
اون لحظات از 88برای منی که تو اون دادگاه کذا نبودم هم خیلی سخت گذشت. چهرههای سیاسیای که میشناختمشون دونه دونه میاومدن جلوی دوربین و علیه خودشون و ما و جنبش صحبت میکردن.
اون موقع گفته میشد فلانی سوتی داشته، بهمانی رو سرشو کردن تو توالت، پسر یکی دیگه رو جلو چشاش شکنجه کردن/1
ذهن تازه جوون من اما هیچ کدوم از این دلایل رو نمیپذیرفت. پیش خودم میگفتم من اگه بودم مصاحبه نمیکردم! نمیکشتنم که! یا اصلا تهش میکشتن دیگه!«فعال سیاسی» باید پیش رو به تنش بماله! کم کم خودمو تو موقعیت تصور کردم! تا کجا کتک رو میکشم؟ کتک که غمش خوردن داره! مگه همهش کتکه؟! /2
کمکم همه یادمون افتاد نمونههای سابق رو. شریعتمداری رهبر انقلاب بود برای مردم تبریز و نشست جلوی دوربین. سید مهدی هاشمی برای خودش چریکی بود مثلا. فکر کرد که داره برای امامش نوار پر میکنه. نشست و اعتراف کرد و توش به خیال خودش کد گذاشت/3
#رشتو 1. چطور اکثریت دانشجویان تحریم کننده انتخابات 1384 از کرده خود پیشمان شدند؟ آیا ممکن است کسانی که در انتخابات 1400 شرکت نکردند نیز پیشمان شوند؟
2. این که گفته میشود دانشجویان تحریم کننده سال 84 با امید یک دست شدن حاکمیت و روشن شدن مرزها و یکسره شدن معادلات سیاست در ایران، پای صندوقهای رأی نیامدند، گزاره صادقی نیست.
3. پیشبینی آنها رأی آوری یکی از سه کاندیدای اصلی جریان اصلاحات بود. در واقع آنها احتمالاً فکر میکردند با عدم مشارکت در انتخاب رئیسجمهوری اصلاحطلب، میتوانند از فردای انتخابات بهتر از گذشته در جایگاه منتقد بنشینند و مسئولیت ضعف و کمکاری اصلاحطلبان را نیز به دوش نکشند.