#رشتو 4
بخشهایی از جنایات رضا ماکسیم ملقب به شصت تیر به گواهی تاریخ.
خاطره قمرالملوک وزیری از هدیه امیر احمدی قصاب لرستان به وی، بیانگر گوشهیی از جنایات سرداران ارتش رضاقلدر در حق مردم لرستان است.
قمرالملوک این خاطره را برای ملوک ضرابی که خود از خوانندگان معاصر وی بوده است
تعریف میکند. این خاطره در کتاب آوای مهر یادواره قمرالملوک وزیری نیز به ثبت رسیده است.
ملوک ضرابی میگوید: " قمر برایم تعریف میکرد: امیراحمدی امیر لشگر غرب که از افسران رضاگوه بود موقعی که لرستان را فتح کرد، من و مرتضیخان را به خانهاش دعوت کرد و تمام درباریان و بزرگان وقت را
پس از آنکه خواندم و گل به سرم ریختند امیر لشگر مرا خواند، دستم را بوسید و پیش خود نشاند و رو کرد به پیشخدمت ها و گفت بروید خورجینی را که از لرستان آوردهام بیاورید. خورجین را که آوردند دست کرد و یک جفت گوشواره از آن در آورد و اولی را گوش من کرد و دومی را نتوانست و آن را در دست
من گذاشت. موقعی که آمدم نشستم دیدم تکهای سیاه و نرم به انتهای گوشواره آویزان است و فهمیدم آن را از غارت آوردهاند و قسمتی از نرمه گوش به آن آویزان است. فوراً آن یکی را هم درآوردم و همان شبانه آن را بردم پیش حاج ابوالحسن لاله، جواهرفروش، چهارراه استانبول، و قیمت آن را بخشیدم…
مدتی گذشت یک شب منزل تیمورتاش مرا دعوت کردند که تمام رجال ایران بودند. هر کسی چشم روشنی آورده بود. پس از اینکه شام خوردند و من خواندم و خوشیها گذشت، خواستار شدند که هدیهها را باز کنند و نشان دهند، و گفتند بزرگترین هدیهای که امشب آوردهاند یک جفت گوشواره زمرد آنتیک است که
قیمتش چهل هزار تومان است. من دیدم از نظر خیلی شبیه آن گوشواره است، با وجودی که حالت انزجار به من دست داده بود، کنجکاو شدم پس از پرس و جو فهمیدم که این هدیه از طرف یکی از بستگان تیمورتاش اهدا شده است. پرسیدم، گفت این را از ابوالحسن لاله بهمبلغ چهل هزار تومان خریدهام
#رشتو3 #رضاماکسیم
حسین میرداماد: «اونچه که رضا ماکسیم در رابطه با لرها و عشایر لر انجام داد یک نسل کشی تمام عیار بود. بسیاری از مردمی که کوچ داده شده بودن بر اثر پیادهروی طولانی و سرما و فشار جان باختند و در میانه راه دفن شدن. بسیاری از احشام عشایر هم در این مسیر نابود شد،
سرمایههایشان از بین رفت. بر اثر این سرکوب، مردمی با کرامت و صاحب مکنت، به گروهی اسیر و فقیر تبدیل شدن».
«هارت» HART از اعضای سفارت آمریکا در گزارش فوریه ۱۹۳۱ خود (بهمن ۱۳۰۹) نوشته: «هزاران مرد و زن و پیر و جوان و کودک، صدها مایل راه را از لرستان وخوزستان تا خراسان با پای پیاده
طی میکنند».
مجاهد صدیق نورمراد کلهجویی – متولد ۱۳۱۴: «اصلاً رحم نمیکردند، نه به پیر و نه به جوان. اصلاً قتلعام میکردند. با شمشیر وتفنگ و هرچی دستشان میرسید. حتی پدرم قسم میخورد یکی از فامیلهایمان، شاهمراد اسمش بود. گفت میخواستند دستش را از پشت ببندند او نمیگذاشت
#رشتو2
جنایات نجاست اول به شهادت تاریخ
ایران زخمگین ما، سرزمینی است با جغرافیای رنگارنگ و تنوعات ملی و زبانی. قرنهاست که این مرز پرگهر، زیستگاه ملیتهای مختلف است، و کورد و لر و تورک و بلوچ و عرب و ترکمن، با هویت ایرانی و با عشق به این آب و خاک در کنار هم زندگی کرده و از آن
نگاهبانی می کنند. با این همه رد خونچکانی از یک زخم تاریخی بر این پیکر یکپارچه به چشم می خورد. ردی که از ستمی مضاعف سرچشمه گرفته و منشئی جز استبداد و استعمار ندارد. در این میان، سئوال این است که رضاشاه چه رابطه ای با ملتیهای مختلف ایران داشت؟ آیا حقوق آنها را به رسمیت می شناخت؟
آیا حافظ و مدافع یک ایران متحد بود؟ در این قسمت خواهیم کوشید تا به این سئوالات به یاری اسناد تاریخی پاسخ دهیم.
یک قاضی دیوان عالی آمریکا بنام ویلیام داگلاس در سالهای ۱۳۲۸ و ۱۳۲۹ از ایران و مناطق عشایری جنوب بازدید کرد. او گزارش مستندی منتشر کرد که در آن زمان مورد توجه
#رشتو 1
جنایات «رضاشاه نجاست کبیر» بهروایت تاریخ
از کودتای انگلیسی سوم اسفند تا برکناری و اخراج توسط انگلستان
این نجاست کبیر عشایر لر را کشتار کرد، باقیماندگان قتلعام لرستان را در سرمای زمستان پای پیاده و با زنجیری به دست هردو نفر، به خراسان کوچ داد که بسیاری در میانه راه
جانباخته و در طول مسیر دفن شدند.
این نجاست کبیر زمینهای حاصلخیز قشقاییها را غصب کرد و در خاش یک ریگزار برهوت به آنها داد و سرانشان را به تبعید فرستاد.
نجاست کبیر با هموطنان بلوچ که در برابر ژنرال گلداسمیت انگلیسی از مرزهای ایران دفاع کردند، به جنگ برخاست و از آنان کشتار
کرد.
نجاست کبیر درجه «نایبی» خود را
پس از کشتار هموطنان تورکمن که مدافع مرزهای ایران در برابر تجاوز ۱۹۱۶ روسیه تزاری در شرق دریای مازندران بودند، گرفت.
نجاست کبیر خون بسیاری از هنرمندان و روشنفکران آزادیخواه همچون فرخییزدی، میرزاده عشقی، نسیم شمال و مدرس و دکتر ارانی را بر