#عرفان_قانعیفرد: روایتی از رسوایی یک جاعل و رسانەهایی کە برای مخاطب احترام قاٸل نیستند.
كسانی كه در فضای رسانهایی اواخر دههی هشتاد حضور داشتند، به یاد دارند كه چگونه یكی از محصولات رسانهایی بخش فارسی صدای آمریكا با حجم غیرقابل تصوری از جعلیات، تحریف ها و دروغ پردازی های /١
به یكی از بزرگ ترین افتضاح ها و رسوایی هایی آن سالها تبدیل شد. رسوایی و ابتذالی كه به شكل مستند و مستدل برای مخاطب آشكار شد و در نهایت به غیبت چندین سالهی فرد جاعل منجر شد. جاعلی كه این روزها به میان ما بازگشته: عرفان قانعی فرد. /٢
از «تازه» تا قانعی فرد:
اشاره به وابستگی پدر و پدربزرگ قانعی فرد به رژیم پهلوی و پس از آن به ج.ا. از این رو مهم است كه او خود هیچ گاه نقدی از تعلقات امنیتی «طاهر بگ» (پدر بزرگ) و برهان (پدر) نداشته و به نقش آنها در تحولات سالهای پیش و پس از انقلاب اشارهایی نكرده است./٣
طاهربگ تازه (تا پیش از انقلاب نام خانوادگی آنها «تازه» بود) كه از خوانین منطقه سردوش مریوان بود از خانوادههای زمین دار و قدرمند منطقه بودند كه نسبت آنها در دوران پهلوی با قدرت حاكم برای مردم مریوان اظهر من الشمس است. /٤
آنچه طاهربگ را از زمینداران و خوانین آن سالها متمایز كرده بود، نه تنها رابطهی او با دستگاه سیاسی حاكم، بلكه نسبتش با ساواك و نقش او در این سازمان در سركوب جنبش كرد بود.
او یكی از عاملان اصلی پیادهسازی سیاست های امنیتی رژیم پهلوی در منطقهی مریوان و همچنین در /٥
امور برون مرزی ساواك و ركن ٢ ارتش در كردستان عراق بود.
پس از تیمسار مدرسی، طاهربگ را مهم ترین چهرهی كرد نزدیك به نظام پهلوی در منطقهی مریوان می دانستند.
در چنین فضایی، برهان، فرزند طاهربگ نیز به فعالیت های سیاسی در چارچوب نظام حاكم روی آورد. /٦
این همكاری ها تا سقوط پهلوی در سال ١٣٥٧ ادامه یافت. با وقوع انقلاب این خانواده قدرتمند دوران پهلوی نام خانوادگی خود را از «تازه» به «وزیری» تغییر دادند. یكی از اولین كارهای برهان پس از انقلاب نزدیكی به «مكتب قرآن» بود كه در آن سالها به همكاری با جمهوری اسلامی روی آورده بودند/٧
برهان «وزیری» از جمله مهمترین شخصیت های موسس مكتب قرآن در منطقهی مریوان بود. مكتب قرآن در درگیری های پس از انقلاب نقش عمدهایی در حمایت از جمهوری اسلامی و سركوب مردم كردستان داشت. به این ترتیب تعلق آنها به پهلوی با وقوع انقلاب به تغییر جبههی فاحشی انجامید كه /٨
در نتیجهی آن برهان [وزیری] پدرعرفان قانعی فرد همزمان با اعلام جهاد خمینی بر علیه مردم كردستان، به عنوان اولین فرماندار مریوان در دوران حاكمیت جمهوری اسلامی انتخاب میشود. اعدام فلهایی نه تن از جوانان مریوان در سال ١٣٥٩ در ارتباط با كوچ اعتراضی مریوان /٩
در دوران فرمانداری برهان قانعی فرد [در آن سالها وزیری] انجام شد. با پایان این سالها نسل سومی از این خانواده ظهور می كند كه حالا نام خانوادگی آنها به قانعی فرد تغییر پیدا كرده و عرفان به شناخته شدهترین چهرهی آنها تبدیل می شود./١٠
بازداشت در آمریكا:
عرفان قانعی فرد پس از خروج از ایران برای سالهای متمادی به ایران در آمد و رفت بود. به جز تحریف و جعل و دروغ پردازی، آنچه در سالهای گذشته به شكل قابل توجهی در ارتباط با شخصیت این فرد مطرح بود، اتهام های امنیتی نسبت داده شده به او بود كه در نهایت باعث شد /١١
دو بار بازداشت قانعیفرد آمریكا به موضوع وابستگی او به سپاه قدس نسبت داده شود.
بار دوم كه عرفان قانعی فرد در تاریخ ١٣ اسفند ١٣٩٥ بازداشت شده بود، یكی از خبرنگاران بخش صدای كردی آمریكا با پیگیری این خبر نوشت: /١٢
«یکی از مقامات پلیس فدرال امریکا که به شرط ناشناس ماندن با من گفتگو میکرد تائید کرد که عرفان قانعیفرد به ظن ارتباط با گروههای تروریستی (سپاه قدس) و جاسوسی برای ایران به افبیآی تحویل داده شده است و اکنون در بازداشت آنهاست». tribunezamaneh.com/archives/121883
/١٣
برخی از جعلیات قانعیفرد
روناك یاسین، شخصیت تخیلی قانعیفرد:
یكی از اولین آثار جعلی عرفان قانعیفرد كه بعدها به همت برخی از نویسندگان كرد از جمله حسین حسینی، از اساتید دانشگاه سلیمانی به رسوایی قانعیفرد و افشای تخیلی بودن محتوای كتاب منجر شد، كتابی بود تحت عنوان /١٤
«خاطرات یك رعیت كرد».
قانعیفرد مدعی شده بود كه این كتاب روایت زندگی یك استاد دانشگاه هاروارد به نام «روناك یاسین» است كه در دوران تحصیل خود با او آشنا شده است. روناك یاسین وجود خارجی ندارد و یك شخصیت دروغین بود كه قانعی فرد مدعی شده بود / ١٥
در كتاب «خاطرات یك رعیت كرد» به زندگی شخصی او پرداخته و آن را از انگلیسی به فارسی ترجمه كرده است.
حسین حسینی در ادامهی این تحقیقات متوجه شد «که ادعای مترجم کتاب (یعنی آقای قانعیفرد) در خصوص اخذ مدرک زبان شناسی دکترا از دانشگاه کمبریج نیز از بنیاد محال است چون /١٦
در دانشگاه کمبریج رشته مذکور وجود ندارد و نام فرد در هیچکدام از رکوردهای دانشگاهی به چشم نمی خورد». حسینی همچنین كذب بودن ادعای قانعیفرد مبنی بر تحصیل در دانشگاه هاروارد را هم در مقالات خود نشان داده بود./١٧
كتاب خاطرات یك رعیت كرد با شابك 964-5639-42-5 و شماره كتاب شناسی ملی م۷۹-۱۵۵۱۲ ثبت شده و برای نویسندهی خیالی آن یعنی یاسین روناك نیز سال تولد ١٩٥٣ درج شده است. در مشخصات كتاب نام عرفان قانعیفرد به عنوان مترجم آن آمده است. ترجمهی كتابی از انگلیسی، كه اصل آن موجود نیست. /١٨
جعلیات نسبت داده شده به شجریان:
قانعیفرد كه گویا چگونگی حضور در رسانه و مطرح شدن (در هر مقام و با هر عنوانی) را پیش تر آموخته بود، با جعل اثری در ارتباط با محمدرضا شجریان، نام خود را بر سر زبان ها انداخت. كتاب «سروش مردم» كه یك كپی برداری و جعل محتوای كتاب «راز مانا» بود و/١٩
به سرعت به چاپ دوم رسید، واكنش محمد رضا شجریان را به دنبال داشت. شجریان اعلام كرد كه قانعیفرد در یك تماس تلفنی با توسل به این دروغ كه دانشگاه كمبریج خواهان برگزاری یك بزرگداشت برای اوست، با سماجت خواستار ملاقات حضوری شده بود. /٢٠
چند ماه پس از همین دیدار كوتاه، كتاب «سروش مردم» به چاپ می رسد كه در نتیجهی برملا شدن جعل این اثر و تكذیب شجریان و تاكید او بر ساقط بودن كتاب از اعتبار، این اثر جعلی قانعیفرد از بازار جمع آوری می شود (همشهری، ١٠ مرداد ١٣٨٢ ). /٢١
قانعیفرد همچنین در گفتگویی با روزنامه همشهری مدعی شده بود كه ترجمه فرانسوی كتاب از نسخهی انگلیسی آن به زودی منتشر خواهد شد. در حالی كه این كتاب هیچ گاه نسخهی انگلیسی نداشته است. /٢٢
بخش زیادی از كتاب «سروش مردم» از كتابی به نام «اسم راز مانا» كپی شده بود، كه محتویات همان كتاب معتبر نیز در «سروش مردم» تغییر پیدا كرده و اطلاعات غلط زیادی در آن گنجانده شده بود.
قانعیفرد بعدها در واكنش به تبعات این اثر جعلی كه دامن گیرش شده بود، نوشتن این كتاب را تكذیب و /٢٣
آن را جزو آثار خود ندانسته بود. این در حالی است كه كتاب ٢١٥ صفحهایی «سروش مردم» با شابک 964-8097-00-2 و شماره کتابشناسی ملی (۸۱-۱۸۲۹۳ م) با اسم آقای عرفان قانعیفرد، متولد سال ١٣٥٥ در كتابخانه ملی ثبت شده است. /٢٤
درباره كتاب «پس از شصت سال» جلال طالبانی:
در اردیبهشت سال ١٣٨٨ كتابی قطور دیگری از سوی عرفان قانعیفرد تحت عنوان «پس از شصت سال» در ایران از سوی نشر علم منتشر شد كه به ادعای نویسندهی آن نسخهی اصلی خاطرات و زندگی نامهی جلال طالبانی، رییس جمهوری وقت عراق بود./٢٥
صرفنظر از محتوای تحریف آمیز، دروغ پردازی های تاریخی، ادعاهای امنیتی و تلاش سازمان یافته برای تخریب مبارزات سیاسی كردستان، آنچه این كتاب را از سایر نمونههای تاریخی آن متمایز می كرد، جعل كلیت كتاب و انتساب آن به جلال طالبانی بود. /٢٦
در پی انتشار این كتاب دفتر جلال طالبانی و اتحادیهی میهنی كردستان با انتشار بیانیهایی انتساب این كتاب به رییس جمهوری عراق را تكذیب و نویسندهی آن را فرد ناصادقی خواندند كه به انتشار اظهارات ساختگی و جعل امضای جلال طالبانی پرداخته است. /٢٧
جلال طالبانی در آگوست ٢٠١٠ در یك كنگره خبری گفت: «قانعیفرد هیچ نزدیکی با من نداشته. او به من گفت تنها چند سئوال در ارتباط با پایاننامه تحصیلیاش دارد. من پس از پاسخ به چند سئوال به وی شک کردم و دچار تردید شدم و بعد از آن وی را از خود راندم» ( شماره ٥٢٥٦ نشریهی كردی نو)./٢٨
در باره كتاب «تندباد حوادث»، محصول گفتگو با عیسی پژمان، به بیانیهی زیر مراجعه كنید كه در آن دهها تن از نویسندگان و شخصیتهای علمی آن را «به طور کلی فاقد اعتبار، ناقض اصول اخلاقی و کتابی موهموم دانستەاند که با تلاش برای تحریف واقعتهای تاریخی تالیف شده»٢٩ nnsroj.net/fa/detiles.asp…
درباره كتاب «در دامگه حادثه» به مقاله مفصل «خدا، شاه، میهن ; ابروکمانی سلطنت در دامچالهی رژیم اسلامی/ مهدی اصلانی» مراجعه كنید: /٣٠ iran-chabar.de/article.jsp?es…
در باره ادعای گفتگو با فرح دیبا و جعلیات منتسب به خانم دیبا، این مقاله را بخوانید. همچنین این یاداشت به دورانی پرداخته كه قانعی فرد هنوز دل در گرو سلطنت نداشت و از آنها «بدگویی» می كرد./٣١ news.gooya.com/politics/archi…
امضای قاب خوشنویسی «استاد قاسمی» و جعل آن به نام خود در اسلو، داستان پذیرش «محقق» در بخش شرق شناسی دانشگاه اسلو و رسوایی متعاقب آن، سطح تسلط ایشان به زبانهای انگلیسی، فرانسه، نروژی و یونانی و تالیف فرهنگ لغات زبانی كه او هیچ دانشی در آن زمینهها ندارد، /٣٢
مسئلهی آمد و رفت های مداوم به كردستان عراق و ملاقات های مكرر با مقامات ج.ا. در آنجا، پرونده سازی بر علیه فعالان كرد در وبسایت تابناك و با نام مستعار، ایجاد روابط گسترده در صدای آمریكا در سال ١٣٨٩ و به تبع آن حذف گفتگوی نیم ساعتهی انتقادی از او در بخش كردی سایت و /٣٣
دهها رسوایی ریز و درشت دیگر در ارتباط با جعل عنوان و متن، تحریف گفتگوها و نسبت دادن اتهام های امنیتی به دیگران صرفا بخشی از كارنامه عرفان قانعی فرد است كه تنها یك مورد از آنها در هر جامعهایی برای حذف یك انسان از حوزهی رسانه می توانست كافی باشد. /٣٤
اما امروز رسانههای فارسی در نهایت بیشرمی یك جاعل حرفهایی را در مقام محقق نشاندهاند و بدون اهمیت دادن بە حجم غیرقابل تصوری از جعلیات او، همچنان در حال انتشار اطلاعات گمراە کنندەی این چهرەی بدنام هستند. یک رسوایی تمام عیار برای رسانەهایی کە بە هیچ اصول حرفەایی پایبند نیستند./٣٥
• • •
Missing some Tweet in this thread? You can try to
force a refresh
قاوهخانهیهكی لێ بوو كه كۆمهلێ پیاوی خهمبار و شاعری وهیلان و خوێندكاری ئاواره و «رهوشهنبیری» بێكهس شهو و رۆژ روویان تێ دهكرد و فێری بووبوون. دهیان مرۆڤی دڵتهنگ و بێ پوول و بێ هیوا كه ههموو له سهر یهك خاڵ رێككهوتبوون: ئهوهی كه خهیاڵ ههر زیندوویه و /٢
ئێمهش ههر ڕا نایهن و چ دهبێ بڵا ببێ!
ههندێ كهس لهوێ كومونیست بوون، ههندێ سهر به حزب بوون و ههندێ مهیلهو پهكهكه و ههندێكیان تهنیا شاعر و ههندێكیان تهنیا نووسهر و ههندێكیان تهنیا عاشق و ههندێكیان تهنیا جگهرهكێش و ههندێكیش تهنیا دههاتن بۆ ئهوهی /٣
به مناسبت دوم بهمن سالگرد تاسیس جمهوری كردستان:
١- در دهه ٣٠ و ٤٠ میلادی، نسلی از روشنفكران كرد با خواستگاهی شهری با ناسیونالیسم كرد پیوند خوردند كه تجلی عملكرد آنها در جمعیت احیای کرد به یك نقطه عطف تاریخی در مبارزات كردستان تبدیل شد #KurdistanRepublic #قاضی_محمد
٢- میتوان گفت بخش قابل توجهی از منطق و شكل سیاست ورزی حاكم بر جمهوری كردستان (۲ بهمن ۱۳۲۴ تا ۲۴ آذر ۱۳۲۵) به بنیان های فكری و سیاسی این جریان باز میگردد. جمهوری كردستان كه از سوی طیف قابل توجهی از طبقه متوسط و طبقه فرودست شهری حمایت میشد دارای یك مشخصهی قابل توجه در خصوص👇
٣- مشاركت مردم در امر سیاست بود كه میتوان از آن به عنوان «حوزه عمومی» نام برد. این تجربە كه بیش از هرچیز به مثابه یك خودمدیریتی شهری تجلی پیدا كرده بود، توانست همزمان حوزه سیاسی خود را به مناطق روستایی گسترش و تعلقات ملی را تا حدودی در میان قشر سنتی جامعه به وجود بیاورد.👇
لطفا بە انتشار این رشتە توییت کمک کنید.
یکی از استدلالهایی کە در هفتەهای گذشتە برای مشروعیت دادن بە ضرورت "بازگشت بە پهلوی" مطرح میشود این است کە شرایط بە حدی غیرقابل تحمل است کە صرفنظر از اختلافات سیاسی باید حول رضا پهلوی جهت گذار از جمهوری اسلامی بە اجماع رسید و /١
عدم بیعت با او، بە تداوم وضع موجود میانجامد. اما این استلال چرا از اساس غلط و فریبدهندە است؟
تحلیل تظاهرات، اعتصابها و شعارهای جنبش نشان میدهد، انقلاب اخیر هیچ نسبتی با ایدەی بازگشت بە سلطنت و گفتمان سلطنتطلبی ندارد. بار سازمانیافتگی تظاهرات و اعتصاب در بیشتر شهرهایی کە /٢
شاهد اعتراضهای مداوم و خونبار بودە، بر دوش گروەهای کوچک تشکل یافتە، احزاب سیاسی و مردمی قرار دارد کە هویت سیاسی خود را حول شعار "زن زندگی آزادی"، اعتقاد بە تکثر و نفی هر نوع سلطە و ستم تعریف میکنند؛ و نە کسانی کە در پی بازتولید استبداد، ایجاد تغییر از مسیر لابیگری، /٣
چرا این بار بر خلاف همیشە موج اعدامها از تهران بە کردستان خواهد رسید و نە برعکس؟
آنها میدانند شرایط کنونی کردستان بە حدی از سازماندهی برای اعتصاب و اعتراض رسیدە کە میتواند بە سرعت بە اجرای حکم ناگهانی اعدام واکنش کوبندە نشان دهد. مردم هم در کردستان میدانند کە اعدام کردها /١
فلەایی، گستردە، فراقضایی و انتقامجویانە خواهد بود. پس حتیالامکان بە اولین اعدام واکنش متناسبی نشان دادە خواهد شد. اما حالا انتشار اخبار قطرەچکانی اعدام در مرکز میتواند اصل غافلگیری واکنش از سوی مردم در کردستان را هم از بین ببرد. در واقع آنها با آغاز موج اعدامها در تهران/٢
در حال تطبیق ذهنیت مردم با وضع فاجعەبار اجرای این احکام و حساسیت زدایی از آن هستند. مسٸلەایی کە تداوم آن بدون تردید بە اعدامهای گستردە در کردستان و کاهش احتمال واکنش سریع بە آن میانجامد.
چە باید کرد؟ پیش از هر چیز باید از معترضان محکوم بە اعدام تصویری عینی و حی و حاضر در /٣
مقالهایی نوشتهام تحت عنوان «تمایزیافتگی کارکردی، جامعهی جهانی و مسئلهی کورد» كه بخش اول آن (بررسی نظری) در شماره ٦٣ نشریهی تیشك منتشر شده.
مقدمه:
ظرفیت ها و تحولات پدیده آمده در بستر مفهومی به نام جامعه جهانی، بار دیگر «اقلیت»های تحت سركوب را با این پرسش بنیادین 👇
روبهرو كرده است كه آيا آنها می توانند با توسل به هنجارها، قواعد و نهادهای موجود در عرصهی جامعهی جهانی به مطالبات و حقوق بنیادین خود دست پیدا كنند؟
در این مقاله تلاش خواهد شد به این پرسش پرداخته شود كه آیا ظرفیت های پدیده آمده در جامعه جهانی مانند انتظارات و قواعد حقوقی 👇
در خصوص پاسداشت حقوق بنیادین، میتواند به ادغام نظام های استبدادی در این قواعد و نهادهای جهان شمول منجر شود و آیا مسئلهی ملل تحت ستم در نظام های استبدادی متاثر از وضعیت نوین موجود در جامعه جهانی می توانند به تحقق مطالباتشان بر اثر تئوری «ارجحیت یا تقدم نظام تمایزیافتگی كاركردی»👇
چرا رسانههای فارسی زبان به هیچ عنوان حاضر نیستند از آن چند ده نفر چهرههای شرم آور مدافع ج.ا. دست بكشند؟ چرا علیرغم الزامات حرفهایی و اخلاقی، استودیوهای آنها به جولانگاه هواداران یك نظام تمامیت خواه تبدیل شده كه به صورت سیستماتیك در حال انتشار اطلاعات گمراه كننده هستند؟ آیا
آنها نمی فهمند كه تریبون دادن به افرادی كه كشتار معترضان و دست یابی به بمب اتم را حق ج.ا. می دانند، رفتاری غیر اخلاقی و غیر قابل دفاع است؟ آیا نمی فهمند كه تریبون دادن به هواداران نظامی كه به شكلی نظام مند در حال كشتار مردم اند ایجاد فرصت برای مشروعیت دادن به سركوب محسوب می شود؟
دلیل این اصرار آنها به خاك پاشیدن در چشم حقیقت و وادار كردن مخاطب به گوش دادن به ادعاهای كذب و پست این یك مشت امنیتی مقیم غرب چیست؟
روابط محفلی باعث این رسوایی شده یا فشار مدیرانی كه هنوز به یك جناح حكومت تعلق دارند؟ حقیقت برایشان محلی از اعراب ندارد یا برای مخاطب بیشتر (مجادله)