1/9) امروز نیمهی مارس است. یا به قول #شکسپیر:
Ides of March
آن جا که یکی از مشهورترین ضربالمثلهای انگلیسی در نمایشنامهی او خلق میشود:
"مراقب نیمهی مارچ باش"
چرا برای دنیای غرب این روز این قدر مهم است؟
2/9) این جملهی "مراقب نیمهی مارچ باش" چیزی است که در نمایشنامه جولیوس سزار، پیشگویان به سزار میگویند.
آیدز (ides) کلمهای برگرفته از واژهی لاتین (Idus) است، به معنای نیمه.
در فرهنگ رومی نیمهی ماه مارس زمانی برای تسویهی حسابها بود.
3/9) در سال 44 قبل از میلاد، ژولیوس سزار، در این روز به قتل میرسد. اتفاقی که در بیشمار اثر هنری و ادبی غرب حضور پیدا کرده است.
یکی از مشهورترین آثار نئوکلاسیک از این اتفاق را ببینید. اثر وینچنزو کاموچینی:
4/9) برای رومیان نیمههای هر ماه به خاطر #ژوپیتر، خدای اعظم رومیان، مقدس بود. کاهنان بزرگ، گوسفندانی را برای این خدا قربانی میکردند.
ژوپیتر یا به قول شکسپیر ژوو برای رومیان، معادل زئوس یونانیان است.
5/9) سزار هشدار پیشگویان را نادیده میگیرد و در نیمهی مارس به سنا میرود.
فردی به نام کاسکا از پشت گردن سزار را میگیرد تا سناتورها هر یک ضربهای با چاقو به پیکر امپراتور پرقدرت روم بزنند.
نقاشی لئوم جروم را از این اتفاق ببینید:
6/9) اما بعد از این اتفاق دومین دیالوگ مشهور این نمایشنامه هم اتفاق میافتد. چیزی که برای همیشه در ناخودآگاه ذهن حک میشود.
مارکوس بروتوس، نزدیکترین دوست سزار، در مقابل چشمان متعجب او، آخرین نفری است که دشنه را بر بدن سزار فرو میآورد.
7/9) و سزار جمله معروفش را در این لحظه به او میگوید: «تو هم، بروتوس؟»
این صحنه را در فیلم جولیوس سزار به کارگردانی جوزف منکیهویچ و بازی خیرهکنندهی لوئیس کالهرن ببینید.
جملهای که شکسپیر به آخرین دیالوگ سزار اضافه کرده هم در این فیلم آمده است.
8/9) سزار میگوید: "تو هم بروتوس، پس بر خاک بیفت، سزار"
سزار که با خیانت بروتوس مواجه میشود، خود را شایستهی فروافتادن میبیند. این جا دیگر آخر بازی است. جایی که نزدیکترینِ کسان تو آخرین ضربهی چاقو را میزند که بمیری.
9/9) به این ترتیب این
Et tu, Brute?
در فرهنگ غرب برای نشان دادن شاعرانهی دردی است که از کسی میکشی که هرگز انتظارش را نداشتی.
هیچ کسی دوست ما نیست. سزار هم که باشی، زمانش که برسد همه، حتا بروتوس هم برای از پا درآوردن تو تلاش خواهند کرد.
از نیمهی مارس بر حدر باشید.
• • •
Missing some Tweet in this thread? You can try to
force a refresh
1/7) "هر چه طولانیتر و بیشتر به یک داستان خندهدار نگاه کنیم، غمانگیزتر میشود."
این روایت #گوگول از کمدی یا تراژدی بودن یک داستان است.
2/7) در مورد عظمت گوگول در ادبیات روسیه، نظر مشهوری وجود دارد که احتمالاً همه بارها شنیدهایم این که "همهی ما از زیر شنل گوگول بیرون آمدهایم."
گوگول و شنل او آن قدر بر ادبیات مدرن روسیه و متعاقب آن کشورهای دیگر تاثیر گذاشت که این بیرون آمدن از زیر شنل او، امری بدیهی شد.
3/7) این را هم در پرانتز عرض کنم که بر خلاف آن چ که در منابع فارسی میبینید، این جمله از ایوان تورگینف نیست. نه این که نظر تورگینف این نبوده باشد، بلکه این جمله به کسان دیگری هم نسبت داده شده و داستایفسکی هم از این نسبت در امان نمانده.
برای این که این را نقاشی میکرد و میگفت دارم طرح استوریبورد برای فیلمام میزنم!
2/8) یکی چیزهایی که تماشای فیلمهای #آکیرا_کوروساوا به طرز فوقالعادهای جذاب میکند، این است که میتوانید هر لحظه که دوست داشتید، روی پلانی فیلم را نگه دارید و یک عکس خوب را تماشا کنید.
3/8) کوروساوا برای کشیدن استوریبوردهای خودش از گچ، آبرنگ، گواش و سومی (تکنیک سیاهقلم ژاپنی) استفاده میکرد.
1/15) شاید جوانها به جز رهبر فعلی جمهوری اسلامی که ردیف دوم نشسته و احتمالاً بازرگان که ردیف جلو وسط نشسته، برای شناختن باقی آدمها کمی با مشکل مواجه شوند و مقایسه ایرج ملکی با این مجلس خیلی برایشان معنادار نباشد.
اما ماجرا چیست؟
2/15) آنها که ردیف اول نشستهاند، از راست: احمد صدر حاجسیدجوادی، مهدی بازرگان تبریزی، و یدالله سحابی اند،
و ردیف عقب هم آن که سمت چپ با پیراهن آستین کوتاه نشسته جواد فکوری است.
خب که چی؟
3/15) دکتر احمد صدر حاجسیدجوادی، اهل قزوین، قبل از انقلاب وکیل بود، و وکالت سرشناسترین روحیانیون تاریخ معاصر ایران را ایشان بر عهده گرفت: سید علی خامنهای، محمدرضا مهدوی کنی، صادق خلخالی، فرزندان سید عبدالکریم موسوی اردبیلی و علی مشکینی، عبدالرحیم ربانی شیرازی، و ...
1/16) در نگاه اول ممکن است تصور کنیم که این نقاشی به چند قرن قبل تعلق دارد. مثلاً دوران رنسانس یا رمانتیسیسم؟
اما این طور نیست، این کار نه به خاطر قدمتش، که بنا به دلایل دیگری از توئیتر و فیسبوک علاقمندان به هنر درآورد.
2/16) شاید از این جا شروع کنیم که این نقاشی کار چه کسی است، بد نباشد.
بهتر از ترکیب رنگ و موضوع آن فریبمان ندهد، این کار بسیار متأخر است. ظاهراً ایگناتسیو ترلیس، نقاش معاصر اسپانیایی، حوالی سال 2017 این نقاشی را با نام
RÉQUIEM مرثیه
کشیده است.
3/16) و سال 2018 بخشی از نقاشی، طرح روی جلد آلبوم گروه سادیستیک با نام
l'appel du vide ندای مغاک
شد.
(البته حادر مورد این تاریخها خیلی مطمئن نیستم)
1/19) ممکن است این نقاشی این روزها بارها در تایملاین سوشالمدیای شما آمده باشد.
چه چیزی این آن را این طوری مهم کرده؟
چرا نمیشود ندیدش؟
2/19) در نگاه اول یک نقاشی قرن نوزدهمی، مثل همهی نقاشیهای آن دوره است. اما حتا اگر مخاطب نقاشی و هنرهای تجسمی هم نبوده باشید، با دیدن این نقاشی یک چیز بلافاصله توجه شما را جلب میکند.
این چشمهایش:
3/19) اما ماجرا چیست؟
اول این که این نقاشی
La Fiancée hésitante
که بعضاَ The Reluctant Bride هم ترجمه شده و شاید بشود نامزد مردد یا عروس بااکراه آن را ترجمه کرد،