۱. به نظر میرسد ریشه این حساسیتها درباره لباس و رفتار زنان کشور ما و دعوت به اعمال خشونت دراینباره ناشی از این راز مگوست که تعیین تکلیف برای زنان ازسوی مردان (مردسالاری) در جامعه ما یکی از ارکان رکین استبداد سیاسی و دینیست.
۲. این مردسالاری به هیچ قیمت و به هیچ صورت نباید خدشهدار شود تا پایههای آن استبدادها سست نگردد. «کلیدداران بهشت و جهنّم» هم نگران از دست دادن آن «استبداد دینی و سیاسی» و منافع وابسته به آن هستند و نه نگران شریعت خدا و ایمان مردم!
۳. اگر واقعاً مسئله این است که مثلاً دربارهی پوشش و رفتار زنان در ملأ عام شریعت چه میگوید و مقتضای آن چیست، چرا آن مراجع و خطیبان دینی کتاب تحقیقیِ بسیار سودمندی که چند سال قبل با عنوان «حجاب شرعی در عصر پیامبر» دست به دست میگشت را بایکوت کردند و با سکوت از کنار آن گذشتند؟
۴. چرا مدّعای آن کتاب را که با استنادهای قابل توجهِ تاریخی اثبات میکند “در عصر پیامبر اسلام #حجاب در معنای امروزی آن نه تنها وجود نداشته بلکه به سبب زندگیِ بسیار ساده و ابتدائیِ آن مردم و فقرِ مفرط ممکن نبوده است” در محافل حوزوی خود آشکارا به بحث نگذاشتند؟
۵. آیا واجب نبود آنان که این همه برای #حجاب در شکل و معنای کنونی آن سینه چاک میکنند، مدّعای آن کتاب را -که به مراتب مستدلتر از بسیاری از مباحث فقهی حوزه است- جدّی بگیرند و به جای منعِ چاپ آن کتاب، خود آنان به چاپ و نشر آن بپردازند تا کمکی به فهم شریعت کرده باشند؟!
۶. چرا هر وقت یک فتوای خشن داده میشود از نظر آقایان تقریر و تحکیم شریعت به حساب میآید، امّا وقتی فتوائی داده میشود “که دشمنی میان انسانها را کم میکند” و گرههای سیاسی جامعه را میگشاید آن را بایکوت میکنند؟
چرا آنان قسم مؤکّد خوردهاند که هرگز وارد بحث #حقوق_بشر نشوند؟
۷. در کشوری که حدود همه مجازها و غیرمجازها را قانون تعیین میکند، این امر به معروف و نهی از منکرها که آقایان به راه انداختهاند دیگر چه صیغهایست؟
آیا غیر از اینست که این تشبثات سرپا نگاه داشتن نیروی فشار غیرقانونیست که هرچند وقت یکبار به نفع اقتدارگرایان وارد میدان میشود؟
۸. آیا در عصر پیامبر اسلام هم در کوچهها یقهی خانمها را میچسبیدند که چرا چنین یا چنان پوشیدهای؟ و آیا پیامبر اسلام از این «محتسبها» راه انداخته بود؟!
۹. آیا این آقایان که مدعیاند بر حکومت واجب است با اِعمال خشونت درهای جهنم و بهشت را بسته و باز کند، حتی برای یک بار از خود پرسیدهاند که اعمالِ مداوم خشونت برای بستن درهای جهنم و گشودن درهای بهشت عملاً چه نتیجهای داده است و کدام مشکل را حل کرده است؟
۱۰. آیا آنها نمیدانند که به شهادت آمار دقیقی که نشر آن ممنوع است، زیر پوست ظواهر دینی جامعهی ما -که از هر طرف با فشار این آقایان صدای تکبیر و صلوات و روضه و نیز اشاعهی خرافات در آن بلند است- چه فسادهای عمیق و گستردهای لانه کرده است؟
۱۱. از اعتیاد میلیونی به موادمخدر و الکل تا بیماریهای مقاربتی و بدتر از آن و فسادهای گوناگون جنسی و بیماریهای مهلک اخلاقی و روانی و خشونتهای چندشآور خانوادگی و طلاقهای تصاعدی و جرائم و جنایات گوناگون و فسادهای اداری و رشوهخواریهای همگانی و اختلاسها و دزدیدن بیتالمال و…
۱۲. آیا هنگام آن نرسیده که آنها، به خطا و بیفایده بودن توصیهی اعمالِ خشونت برای حفظِ ایمان و اخلاقِ مردم که سالها سنّت سیئهی آنان و حکومت ما بوده اعتراف کنند و اگر واقعاً به فکر سعادت اخروی انسانها هستند، به اقدامات درست و مؤثر دیگری بیندیشند؟
۱۳. آیا مسئولیت این همه فساد اخلاقی و عملیِ پنهان و پوشیده، در درجهی اول بر عهدهی مراجع و مربیان دینی نیست؟ که آنها امکانات بیشمار خود را صرف یک سلسله علوم که ناظر به واقعیات جامعه نیست و اقدامات سطحی و بسیاری اوقات بیفایده کردهاند؟
منبع: مرکز نشر آثار و افکارِ محمّد مجتهدشبستری
۱۱ خرداد ماه ۱۳۹۳ | تهران
• • •
Missing some Tweet in this thread? You can try to
force a refresh
«شیخ محمد» حاکم دبی در کتابِ «نگرش من و چالشهای برتری» میگوید:
۱. در دبی ما به مردم نمیگوییم چه بپوشند. هنگامی که درون زیبا باشد، برون نیز خود را همساز میکند. کسانی که قدر برتری را میدانند و ارج مینهند، نوعی آراستگی و برازندگی و توجّه به ظاهر و رفتار در آنها وجود دارد.
۲. میان دین و مدرنیسم و یا میان دینمان و آنچه تمدّن سالم ارائه میکند، هیچ نوع تناقضی نمیبینیم. از این رو هرگز برای دنیایمان از دینمان هزینه نمیکنیم، زیرا در اینصورت هم دینمان را از دست خواهیم داد و هم دنیایمان را.
۳. یکی از صفات برتریِ دبی، احترام گذاشتن به ادیان و اعتقادات دیگران است. این امر به این خاطر است که دیگران به دین و اعتقادات ما احترام بگذارند.