این شاهکاری که میبینید، نهر داریون است در شوش خوزستان. کانالی برای آبرسانی منطقه شوشتر خوزستان که به دستور #داریوش_بزرگ ساخته شد و دانش ساخت سازههای آبی نزد نیاکانمان را نشان میدهد.
(رشتو)
یکی از بزرگترین سازههای آبی در دوران باستان، #سازههای_آبی_شوشتر است که قدمت آنها به دوران هخامنشیان بازمیگردد.
نهر داریون بهعنوان بخشی از این سیستم آبرسانی، یکی از شگفتانگیزترین و قدیمیترین سازههای آبی شوشتر است که یک کانال آبیِ «دستکند» میباشد.
دستکند به سازهٔ معماری که با دست و بدون ابزار خاصی ساخته شود، میگویند.
وظیفهٔ این نهر، آبیاری دشت میاناب شوشتر بوده و هست. سر دهانهٔ نهر داریون، در زیر قلعه سلاسل قرار دارد و توسط میرابها از همین قلعه کنترل شده و بصورت عادلانه بین کشاورزان و مردم تقسیم میشده است.
داریون نهری است در شوشتر که از رود شطیط جدا می شود و دوباره به آن میپیوندد. این نهر، نهر داریوش یا نهر دارا نیز نام دارد و در زمان داریوش هخامنشی حفر شده است.
این مجموعه دارای ٨آبگیر است که با گذشت سالهای زیاد، برخی از آنها مسدود شدند. در آن زمان در زیر قلعه سلاسل، پلههایی ساخته شده بود که از آن برای برداشت آب از نهر استفاده میکردند، با این استراتژی زمان محاصره و بسته شدن درهای قلعه امکان برداشت از آب رود به راحتی وجود داشت.
در زیر قلعه، هشت کانال آبگیر وجود دارد که بعد از مسافتی به هم میپیوندند و دو کانال میشوند و این دو کانال بسیار بزرگ می باشند که بعد از خروج از قلعه همه از کانال خارج میشوند.
به گفته میرعبداللطیفخان شوشتری نویسنده تحفهالعالم: «در حوالی شهر، باغ و بوستان نبود و رودخانه از حوالی شهر تخمیناً نیمفرسخ دور بود و مردم قری و قوافل به کشتی از رودخانه عبور مینمودند و به این سبب زحمت بسیاری کشیدند تا این که
دارای اکبر (=داریوش بزرگ) نهر داریان را ابتدا نموده اما فرصت اتمام نیافت و دارا بن دارا به اتمام آن کوشید و آب از میان شهر و صحرای گرگر جاری ساخت و این قبل از اسکندر مقدونی بود.»
این نهر تنها سازه آبی شوشتر است که پس از گذشت قرنها، همچنان نام بانی و سازندهٔ خویش را یدک میکشد.
این نهر نه تنها آب مورد نیاز کشاورزی ساکنان شهر را تامین میکند، بلکه با حفر تونلهای آب (مانند قنات) آب را به درون شوادان (زیرزمین) منازل بافت قدیم نیز هدایت میکرد.
این اثر در تاریخ ۱۰ مهر ۱۳۸۰ با شماره ثبت ۴۱۴۱ بهعنوان یکی از آثار ملی ایران به ثبت رسیده است.
نهر داریون در بهار بسیار دیدنی است و اگر به جنوب سفر کردید، حتما از این سازه باستانی بینظیر و دلکش، دیدن کنید.
ماجرای #غلامحسین_ساعدی و معشوقهاش #طاهره_کوزهگرانی
ـ #رشتو
در تبریز، غلامحسین ساعدی عاشق دختربچهای میشود که ظاهرا در یک محل زندگی میکردند. این دختر که زیر سن قانونی بود و در آن زمان مدرسه میرفت، مورد توجه ساعدی قرار داشت و ساعدی چندین نامه برای دخترک فرستاد که ما
امروز به همه این نامهها دسترسی داریم. ساعدی در این نامهها مدام به دخترک التماس میکرد و البته از آنجایی که تصور نمیکرد این نامهها روزی منتشر بشوند، خود واقعیاش را در نامهها به تصویر میکشید. اینجا دیگر او یک «روشنفکر مترقینمایی که طرفدار آزادی و حقوق زنان است»، نبود.
او متحجری بود که در اعماق افکارش، این دختربچه را برای خود میخواست و علاقه داشت او را در پستوی خانه مخفی کند و از ورود وی به اجتماع جلوگیری نماید. اینها را از متن نامهها که در ادامه بازنشر خواهم کرد، متوجه میشویم.
حالا که بحث #غلامحسین_ساعدی داغ است، بدون پیشداوری نگاهی به زندگینامه این نویسنده خواهیم انداخت.
غلامحسین ساعدی، پزشک و نویسنده و فعال سیاسی چپگرا بود. وی در سال ١٣١۴ زاده شد.
ساعدی از اعضای #کانون_نویسندگان بود. او از مخالفان سرسخت حکومت #پهلوی بود و به شدت برای #انقلاب_اسلامی، تبلیغات میکرد.
عکسی از اولین جلسه کانون نویسندگان پس از انقلاب اسلامی. 👇
از راست به چپ: محمد مختاری، محسن یلفانی، باقر پرهام، احمدشاملو، غلامحسین ساعدی، اسماعیل خویی
ساعدی نخستین داستانها و نوشتههایش را زمانی که در دبیرستان منصور در تبریز تحصیل میکرد، نوشت. هنوز ١٧ سالش نشده بود که به سازمان جوانان #حزب_توده پیوست و حزب نیز مسئولیت انتشار دو روزنامه فریاد و صعود را که مروّج ایدئولوژی مارکسیستی/کمونیستی بود را به ساعدی محول کرد.
آشنایی با #ابن_مقفع، بزرگترین ادیب ایرانی در صدر اسلام.
در حدود ١٣٠٠ سال قبل، در خانوادهای زرتشتی از اهالی شهر گور (فیروزآباد کنونی)، فرزندی متولد شد که نام او را #روزبه گذاشتند. پدر او دادویه نام داشت و مدتی پیشکار امویان در بصره بود.
روزبه وقتی به سن جوانی رسید، همچون دیگر مردمان آن زمان، برای رهایی از پرداخت جزیه (جزیه پول زوری بود که اعراب از غیرمسلمانان میگرفتند)، مسلمان شد و با نام عربی عبدالله بن مُقَفَّعْ شناخته شد.
جاحظ در مورد او نوشته است که وی جوانی زیبا، سوارکاری توانا، و مردی به شدت بخشنده بود.
ابنمقفع به خاطر سطح سواد بالا و نبوغ و استعداد ذاتی، در دربار خلفای بنیامیه و بعدها بنیعباس، به عنوان کاتب و نویسنده مشغول به کار شد.
بزرگی و سواد و جایگاه والای او در زمان خلافت منصور عباسی باعث شد تا اعراب که از زعامت یک ایرانی، ناخرسند بودند، بر وی کینه گرفته و برای
در متون بازمانده از مصر باستان، تهدید شده بود که هرکسی بقایای مومیاییشده خانواده سلطنتی را بر هم بزند، با خشم خدایان روبرو شده و کشته خواهد شد. اتفاقی که واقعا افتاد و هنگامی که گروهی از محققان در سال ۱۹۲۲ مقبره «توت عنخ آمون»
را باز کردند، مجموعهای از اتفاقات منجر شد تا ۲۰ نفر از آنها هر کدام به شیوهای عجیب، کشته شوند. اتفاقی که به «نفرین توت عنخآمون» معروف شد.
جان هاوارد کارتر، باستانشناسی بود که یک قرن پیش، برای نخستین بار پس از هزاران سال موفق شد مقبره فرعون را بگشاید و پا به درون مقبره شاه
بگذارد. اما کارتر کمی بعد مبتلا به سرطان شد و در سال ١٩٣٩ درگذشت. پیش از او، لرد کارناروون، سرمایهگذار بریتانیایی پروژه نیز که به آرامگاه پر از گنجینه قدم گذاشته بود، پنج ماه بعد از این کشف بر اثر مسمویت خونی مرده بود.