#رشتو: از وقتی مطالعهام دربارهی #ADHD و «طراحی بازی (بازیوارسازی)» بیشتر شد و درگیر ساختار مغز شدم تازه فهمیدم با این انگارههای رُهبانی پرهیز از #رابطه_جنسی چه دهنی از نسل ما سرویس شد. بخت بد نسل دهه ۶۰ که دهه چهارم زندگیشون هستند، بعضا در موقعیت تجرد قطعی، هنوز هم وا نمیدن
در سامانه پاداش مغز به صورت پیشفرض (در مسیر تکامل) با مسیرهای دوپامینرژیک یک سری پاداش ذاتی/اولیه تعریف شده که یا مبتنی بر بقای فرد (خوراک و نیازهای حیاتی) است یا مبتنی بر بقای گونه (رابطه جنسی و مراقبت والدین از کودکان).
عملا تمایلات لذتبخش دیگه (بخوانید انگیزه) وابسته به ...
گره خوردن به یکی از نیاز/پاداشهای ذاتی است. یعنی مثلاً کار کردن و کسب درآمد ذاتا لذتبخش نیست، بلکه ما شرطی میشیم که با کار و کسب درآمد یک نیاز ذاتی مثل خوراک رو تامین کنیم و دوپامین (و دیگر هورمونهای لذت مثل سروتونین و اکسیتوسین) رو پاداش بگیریم.
حتی تشکیل خانواده تکهستهای (ازدواج امروزی) هم یک نیاز ذاتی نیست؛ بلکه یکی از روشهای تجربه شده انسانی (و برای دورهای کارآمد) بوده که چند نیاز ذاتی مثل رابطه جنسی برای زوجین، مراقبت از کودک (برای والد و کودک)، تامین خوراک (برای همه اعضای خانواده با شغل و بیشغل) رو تامین کرده.
حالا تفکر رُهبانی از ما توقع داره در اوج دوره باروری و فعالیت سیستم جنسی، به دلیل محدودیتها سرکوبش کنیم. این نیاز در دهه چهارم زندگی زن به دلیل نزدیک شدن به بسته شدن پنجره باروری این میل تشدید میشه، ولی در مردها به نظرم به دلیل عمر اغلب کوتاه و اوج بهرهوری مراقبتی در دهه سوم.
یعنی یکی از مسیرهای اصلی کسب دوپامین را یا خاموش نگه داریم (که نمیشه و فشار تحمل میکنیم) که کمبود دوپامین باقی هورمونها این خِلقهای خسته، افسرده، تحریکپذیر و پرخاشگر رو میسازه.
یا در عمل افراد روشهای غیرطبیعی برای تحریک این مسیر ذاتی رو پیش بگیرند (مثل دیدن پورن، چشمچرانی، تکیه کامل به خودارضایی یا ...) که عملا با چیز دیگری شرطی میشن و وقتی بعد از سالها فرصت رابطه جنسی طبیعی رو پیدا میکنند بعضا حتی نمیتونن به اندازه این روشهای جایگزین از لذت ببرند
شارع و ادبیات دینی قدیمی که در عصرش آدمها زود و سادهتر ازدواج میکردند، چند همسری و ازدواج بیوهها درش تابو نبود و اغلب جامعه نمیگذاشت فرد زیاد مجرد بمونه، شاید خیلی دغدغه این بحران رو نداشت.
ولی آخوند عصر جدید که هم از علل محدودیتهای اقتصادی است و هم اسیر شرمندگی و ...
و نمایش تطابق با بعضی ارزشهای رمانتیک یا سنتی (نهی چندهمسری، ازدواج بیوهها و ازدواج موقت) است، به جای راهحل طبیعی روشهایی احمقانهای مثل خودمشغولی (با عمل دینی، تحصیل و ورزش) یا غیرفعال کردن بدن (با روزه و کاهش توان جسمی) رو پیشنهاد میده که البته موثر هم نیستند.
عملا با این پیشنهادها به ستیز ذات جسمانی آدم میاد. اصرار هم داره که بهش مسلط میشه. حداقل شرایطی که ما از طلاب جوان میبینیم خلافشه. در حالی که حتی لذائذ دینی مثل لذت بردن از عبادت، تجمعات دینی، سینه زنی و... هم در واقع در مسیری به یک پاداش ذاتی گره خوردند که انگیزاننده میشن.
زیست طبیعی (آنچه بدن براش تکامل پیدا کرده) رابطه جنسی و باروری در اوج توانمندی است. اقتضائات دنیا مدرن (پیچیدگی مسئولیتها و رشد اقتصادی و کسب توان تشکیل خانواده) و مصیبتهای ملی (بحران اقتصادی و الزامات فرهنگی ازدواج) این نیاز ذاتی رو محدود میکنه و عقب میاندازه.
تو این شرایط دیگه شما نمیتونی به اون سنتهای گذشته مثل عدم رابطه پیش/خارج از ازدواج رسمی متعهد باشی و دهنت سرویس نشه و جامعه بیماری نداشته باشی. آخوند بدون اینکه شرایط اون سبک زیست رو فراهم کنه (و هر روز هم اوضاع رو بدتر میکنه)، اصرار داره که اون سنتها رو حفظ کنه.
توضیح: شما میتونید آگاهانه از بچه دار شدن پرهیز کنید، ولی این واقعیت تغییر نمیکنه که نیاز/انگیزه به رابطه جنسی (لذت بخش بودنش) به دلیل هل دادن شما به موقعیتهای تولید مثل از پدرانتون بهتون ارث رسیده. در واقع در شرایطی آگاهانه یا تربیتی (شرطی شدن توسط جامعه و خانواده) ...
انگیزههای غیر ذاتی مثل تمایل به تحصیل و رشد شغلی، برای شما اولویت پیدا کرده. یعنی حتی این بیمیلی به تولید نسل هم محصول مداخله و دستکاری است. مثلا حکومت (سیستم اجتماعی) که برای منافع حکام یا جامعه، ممکنه شما رو به عنوان ابزارهاش برای تولید بیشتر کار و خدمات تربیت کنه.
ولی آیا این هدایتگریها (اصالت سود مالی، افزایش سطح تحصیلی یا ...) لزوما به رضایت بیشتر اجتماعی منجر میشه؟ اگر نیازهای ذاتی برای این اهداف قربانی میشه نه قطعا.
حالا از ساحت حکمرانی و اجتماعی اگر بگذریم، هر کدام از ما در قامت فرد مختاریم که به این بازی تن بدیم یا نه.
انتخابها هم مشخصه:
۱. فرصت ازدواج کارآمدی (نه لزوما هر ازدواجی) رو داریم که مبارکه.
۲. به سنتها و انگارههای رُهبانی تن میدیم و محصولش بعیده در بلند مدت انسان وارستهای باشه، اتفاقا باید منتظر اختلالهای روانی (دستکم اضطراب و وسواس) یا انحرافات اخلاقی (غیرطبیعی) باشیم.
۳. فارغ از انگارهها خرافی، مثل یک هوموساپینس طبیعی زندگی کنیم و در بلند مدت خودمون رو از نیازهای ذاتی محروم نکنیم.
توضیح۲: استفاده از عنوان پاداش برای پاداش ذاتی به معنی اختیاری بودن تمایل بهشون نیست؛ بلکه مغز شما به دلیل نیاز به دوپامین به شما فشار میاره که سراغ امورات پاداشزا برید تا دوپامین کسب بشه.
• • •
Missing some Tweet in this thread? You can try to
force a refresh
از اون سر شهر میکوبی میری دانشگاه شریف یا امام صادق که در فلان مراسم احیا و مذهبی خاص شرکت کنی؛ حتی از مشارکت در مجلس تکیه و مسجد مذهبی سادههای محلتون هم عاجزی.
معاشرتت با کی و درباره چیه؟ یک سری آدم عین به عین خودت، دربارهی دعواهای حیدرینعمتی سر سفره انقلاب که حتی در کیفیت زیست خودت هم ذرهای اثر نداره. همه هم گوش به فرمان رهبران فرقه؛ بدون خلاقیت یا تفکر انتقادی. از خودت میترسی که متفاوت فکر کنی و ایمانت به آرمانها خدشهدار بشه.
لباس اغلب هم که شبیه آدمیزاد نیست؛ کدوم آدم عاقلی تو ظل تابستون کت شلوار میپوشه؟ کتشلواری هم نباشه همیشه خدا شلوار پارچهای با لباس یقهدار. دیگه خیلی راحت و جهادی بشی تنوع رنگیت از از طوسی و آبی کمرنگ به سبز زیتونی میرسه؟ بابا خدا این همه رنگ خلق کرده؛ چقدر ناشکری؟