شکست و حقارت ، سنت راسخ و تاریخی اصلاحطلبان :
وقتی هاشمی رفسنجانی به دستور خمینی فرمانده کل قوا بود ، در بین سپاهیا خیلی سمپات داشت و سپاهیا خیلی دوستش داشتن و محبوبیت زیادی داشت .
اما پس از خمینی به مرور تمام سمپاتهای هاشمی از سپاه برکنار شدن و مردن و .... و دیگه اون سپاهی که
۱.
شما در سالهای دهه ۸۰ و ۹۰ میدیدید بلکل با سپاهی که در دهه ۶۰ میدید تفاوت داشت . درواقع اگهبخام بگم اولین میخ بر تابوت اصلاحات کی زده شد ؟
به جرعت میتونم بگم که در زمان همین آقای هاشمی زده شد .
یعنی درواقع پیش از شروع پدیده اصلاحات ، اصلاحطلبان شکستهاشون رو شروع کردن
۲.
در زمان خاتمی هم اصلاحطلبان هیچ کاری نکردن مگر کندن قبر خودشون .
با شروع دوران خاتمی ، به سرعت معلوم شد که اصلاحطلبان بیش از اون چیزی که فکرش رو بکنید متشتت و از هم گسیخته هستند و دقیقاً مانند گله شتری بودن که اگه افسارشون رو ول میکردی ، هر شترش به سمت گله خودش میدوید
۳.
خیلیهاشون هم اصلاً معلوم نبود که چرا به خودشون میگن اصلاحطلب و در همین آشفته بازار بود که برای اولینبار وحشیانهترین حملات به هاشمی و خاندانش شد . کلید این کار رو هم همین اکبر گنجی زد .
شدیدترین حملات توسط روزنامههای همین اصلاحطلبان به خاندان رفسنجانی شد و از همونجا بود
۴.
که این جماعت ، دومین میخ رو برتابوت اصلاحات خودشون زدند .
این جماعت کی فهمیدن که اشتباه کردن ؟
تقریباً در پایان دوره دوم خاتمی ینی ۸ سال بعد ، ینی این جماعت این امر بدیهی رو هم نفهمیده بودن که برای زدن رهبر ، که هدف اصلیشون بود ، نیاز به یکی هموزنش دارن ، ور داشتن همون
۵.
اسکولم زدن حالا و پس از اینکه، دیگه مطمئن شدن که هم کروبی و هم خاتمی درهر بحرانی ۱۰۰٪ و بی بروبرگرد طرف رهبر و بیت اقا غش میکنند و امکان نداره که حتی برای کوچکترین خواستهای هم که شده این دو نفر درکنار این حضرات بایستند .
سومین میخ برتابوت این حضرات کی زده شد ؟
وقتی
۶.
که رهبر ، سازمان اطلاعات سپاه رو تاسیس کرد و سپس وزارت اطلاعات رو کلاً تبدیل کرد به شیر بی یال و دم و اشکم .
در نیمههای دهه ۹۰ اصلاحطلبان در واقع امر تمام
پایگاههائی رو که فکر کنید کوچکترین بارقهای از قدرت توش باشه در اختیار نداشتند .
مشکل مهم اصلاحطلبان ، در کنار اون
۷.
مشکل ساختاری که گفتم بعداً درموردش میگم ، این بود که خودشون ، خودشون رو فرستادن دنبال نخود سیاه .
ینی از سالهای ۷۹ و ۸۰ شروع کردن گلهای به مهاجرت کردن به غرب و همه هم نرسیده ی تریبون میکردن تو حلقشون و با حقوقهای بالا و به دستور سازمانهای اطلاعاتی غربی در مدیای فارسی زبان
۸.
مشغول بکار شدند .
ادمهائی که اکثر قریب به اتفاقشون اول میرفتن مثلاً به سفارت انگلستان یا فرانسه یا آلمان و .... شعبه مستقر در اوین و سپس ویزاشون رو میگرفتن و میرفتن به سر کار و زندگیشون .
کار مهم این جماعت طی ۲۵ سال گذشته هیچی نبوده مگر ساخت یک تصویر دروغین و غیرواقعی
۹.
از داخل ایران در خلال این دوران اگر ارشیو اندیشکدههای غرب رو بگردید میبینید که این جماعت چیزی حدود ۶ سناریوی براندازی رو سوزوندن و فقط پولهای کلان گرفتن و زدن به جیب ، سناریوهائی که در آنها نقش بسیار پررنگی برای اصلاحطلبان طراحی و در نظر گرفته بودن .
داستان
۱۰.
ادامه داشت تا #پروژه_ژینا استارت خورد .
در خلال این پروژه بود که معلوم شد اصلاحطلبان مطلقاً هیچی در دستشون ندارند و نه تنها هیچی در دست ندارن ، بلکه حتی ی سازماندهی ساده و پیش پا افتاده و مهره چینی رو هم بلد نیستند .
کل پروفسورها و دکترها و اساتید و مشاوران عالی و کوفت
۱۱.
و زهرمارهای دروغین ، از یک چینش ساده صحنه عاجز بودن .
اوج و نهایت هنرشون در شخصیت سازی شد علینژاد که دارای مشکلات شدید شخصیتی و هویتی و روحیه
و اسماعیلیون که کلاً آدمیه که همیشه در افساید ایستاده .
شق القمرشون هم عبدالله مهتدی بود .
نه شخصیت درست درمونی در خارج از
۱۲.
کشور داشتن که مطرحش کنن نه ابرویی در داخل که ازش استفاده کنند .
درپایان همه فهمیدن که نه با نیروهای سیاسی ، که با یمشت شارلاتان و ابن الوقت مواجه هستند که هیچچچچچ هدفی ندارن مگر تیغ زدن بیشتر و بیشتر اندیشکدهها و سازمانهای اطلاعاتی و کشورهای حامی آنها .
اما به نظر من
۱۳.
مهمترین مسئله این بود
که شاهزاده رضا پهلوی هم فهمید این جماعت بسیار بسیار بیوزنتر از اون هستند که حتی بتونن در داخل دانشگاه تهران هم یک حرکت تاثیرگذار شکل بدن ، چه برسه به سطح شهر تهران و کشور . این جماعت فقط قهرمان اطاقهای در بسته و مانورهای کیلوئی در مقابل دوربینها
۱۴.
و مفسرین لاطائلات هستند ولاغیر کپی روشنفکر نمای همون رائفیپور و ازغدی که حالا راه کانال زدن به خارج رو پیدا کرده بودن .
حالا به این 👇🏼 تصویر نگاه کنید .
بیائید فرض کنید که هرچی این مجاهد مونگول نوشته درسته و ردخور نداره .
سئوال اینه که کی میتونه میخاد جلوی سپاه
۱۵.
رو بگیره ؟
اصلاحطلبها ؟
اینا که دیگه حتی تو دانشگاههای این مملکت هم از چپها عقب افتادن .
مجاهدین ؟
شوخی نکنید تورو خدا .
کردهای جدائی طلب ؟
🤣😂🤣😂
پس چرا این جفنگیات رو مینویسند ؟
چون میدونن کانون قدرت کجاست و قدرت در چه کانونی تجمع کرده .
و کانون قدرت اکنون کجاست ؟
۱۶.
بیائید فرض کنیم که در ایران فقط و فقط ۲ کانون واقعی قدرت وجود داره که عبارتند از :
۱. شاهزاده #رضا_پهلوی که قدرتش رو از مردم عادی و کانونهای پراکنده مردمی میگیره . شاهزاده تا این لحظه ، نشون داده که از قدرت مردم میتونه به بهترین شکل ممکن استفاده کنه . بدون ساختن
۱۷.
هایپررئالیتی و دروغ پردازی
۲. سپاه : که تمام ابزارهای قدرت ملموس از تفنگ و اتم بگیر تا پول و قانون و بیت آقا و ... رو در اختیار داره .
درواقع سپاه همه چیز داره ، مگر همراهی مردم ، ینی همون دُر گرانبهائی که لازمه حکومت کردنه و قدرتی که تعیین کننده است .
هیچ کانون دیگری
۱۸.
وجود نداره که قدرتی داشته باشه که بتونه روی این ۲ کانون تاثیر بگذاره یا یکی رو پس بزنه یا هایجک کنه .
حالا باز یک سئوال دیگه :
اگر بپذیریم که شاهزاده قدرت مردم رو در اختیار داره ، چرا باید این قدرتش رو با کسانی تقسیم کنه که ملت ازشون متنفرن ؟
تکلیف این جماعت که با
۱۹.
سپاه مشخصه ، همشون رو انداخته تو فاضلاب . میمونه شاهزاده کهدر ابتدای پروژه ژینا این جماعت بهش نزدیک شدن ، ولی به زودی نیتشون که زدن و حذف و دور زدن شاهزاده بود مشخص شد .
درواقع یمشت بی وزن ، طرحشون این بود که شاهزاده رو در دست بگیرن و کنترلش کنند تا براندازی ، بعدم کاری
۲۰.
کنند که اصلاً به ایران باز نگردد .
تا همینجا کافیه ، و بیشتر نیازی نیست که بگم .
کلام آخر :
تمام این رشتو ، میخاد بگه که کانونهای قدرت ، در جاهائی قرار داره که ایران اینترآشغال و بیبیسی آدرس میدن قرار نداره و اتفاقاً این جماعت دارند زور میزنند که به شما آدرس دروغ بدن
۲۱.
این جماعت امروز از یک اتفاق مهم وحشت دارند .
و اون چیزی نیست مگر وحشت از اینکه شاهزاده توسط یک دولت خارجی به بدنه نیروهای مسلح متصل بشه ، چیزی که ینی پایان این قطعی شارلاتانها
از امروز به بعد ، هر اتفاقی از سوی این جماعت اصلاحطلب و مجاهد و سوسیالیست و ... بیفته هیچی نخواهد
۲۲.
بود مگر از بین بردن کانون قدرت شاهزاده .
این توئیت ، که به زودی صدها توئیت ومصاحبه و رپرتاژ و فیلم و تفسیر رو هم در این راستا خواهید دید .
در نهایت اینکه ، اصلاحطلبان با تمام قوا پیش میان که خودشون رو هم وزن شاهزاده نشون بدن تا در سر میز مذاکره قدرت صندلیی داشته
۲۳.
باشند .
فاز اول پروژه حضرات در همین شنبه اینده در لندن کلید خواهد خورد ، جائی که این جماعت با تمام قدرت وارد خواهند شد و تمام تجزیه طلبان و مجاهدین و چپها و فیمینستها و... رو جمع میکنند که نمایش قدرت بدن .
بزرگترین کمکی که در این راهپیمائی میشه به این جماعت کرد اینه که
۲۴.
پرچم شیروخورشیدتون و پوسترهای شاهزاده با خودتون نبرید و بگذارید که این جماعت کارخودشون رو بکنند .
هرچند که با تمام بزرگنمائیهای اینترآشغال و بیبیسی و ... بازم نمایش هیچ رو خواهند ساخت .
• • •
Missing some Tweet in this thread? You can try to
force a refresh
والا من نمیدونم که شما سریال The Last Kingdom رو دیدیدن یا نه ، اگر دیدین که هیچی ، اگرم ندیدین کهبه کفشم ، برین ببیننین .
اما این سریال سریال بسیار جالبیه برای دیدن . هرچند که قبلش توصیه میکنم سریال Vikings رو ببینید ، چرا که دراون سریال بهتون نشون میده که
۱.
چگونه خاندان Wessex در انگلستان ظهور کرد و بعد در این سریال شما میرسید به اوج اقتدار این خاندان با پادشاهی شاه الفرد که در تاریخ انگلستان معروف شد به آلفرد کبیر و سپس پسرش ادوارد کبیر .
حالا اینکه چی میشه و چیکار میکنند و رامبوی فیلم ینی اوترِد پسر اوترِد چیکار
۲.
میکنه ، مهم نیست .
مهم نکاتیه که کارگردان و نویسندگان فیلمنامه در این سریال به تصویر کشیدن ، ینی فرایند امت شدن مجموعهای از انسانها که گام اوله برای تبدیل شدن به #ملت هست .
مهمترین المانی که در این سریال به شدت میخوره تو صورتتون و در صحنه به صحنه این فیلم تو چشم بیننده
اون عزیزانی که از قدیم اکانت @Saman15216939 رو دنبال میکردن ، ی سلسله رشتوهائی رو از من خوندن با عنوان #مکاتب_آشپزی جهان که در انها درمورد #مکتب_آشپزی_ایران بطور مفصل ، اما نیمه تمام و ناقص نوشتهام .
اما ی چند وقتیه ی سری خزعبلات در پیجهای شارلاتانهای آشپز و
۱.
اینفلوئنسرهای دزد و اطلاعاتی میبینم که هیچی نیست مگر تلاشی دهشتزا برای نابودی بزرگترین المان فرهنگی یک ملت .
البته میدونم که نمیدونید ، اما فرهنگ ملتها نه با شمشیر که ابتدا با غذا و سپس با موسیقی و رقصه که به دنیا صادر میشه و سپس دیگر نمادهای فرهنگیه که به خارج مرزها
۲.
میره .
حالا ، اگه یادتون باشه در اون رشتوها نوشتم که دوتا از مهمترین المانهای #مکتب_آشپزی_ایران رنگ زرد و دیگری اعتداله .
ینی چی ؟
ینی اینکه اگر به اکثر غذاهای ایرانی نگاه کنید متوجه میشید که رنگ زرد در اون غالبه .
برعکس مثلاً #مکتب_آشپزی_روم که رنگ غالب در آن قهوهای است
یکم از ماهیت اعتصاب کارگران قراردادی بگیم .
در زمان رفسنجانی با شعار سراسر دروغ کوچک سازی دولت استخدام رسمی رو کلاً ملغی و ممنوع کردن (البته بعدش معلوم شد که استخدام رسمی فقط و فقط برای توله آخوندها و سپاهیا و نورچشمیهاست و این امتیاز از همگان سلب شد) .
اما خوب
۱.
شرکتها و کارخانههای دولتی نیاز به نیرو داشتند ، از اینجا بود که یکی از بزرگترین رانتهای تاریخ ایران شروع شد .
دولت اومد به ی سری شرکت مجوز داد که برای انجام پروژهها نیرو استخدام کنند . که بعدها معلوم نشد که چرا مثلاً انحصار این شرکتها افتاد دست بختیاریها .
مثلاً شرکت
۲.
پیمانکاری آ علییار چارلنگی زراسوند برای اجرای پروژه تمیزکاری کمپهای کارکنان رسمی وزارت نفت در فلان جزیره خلیج فارس ، برنده مزایدهای کاملاً از پیش طراحی شده برای ۳ سال میشه با قرارداد سالیانه ۴۵ میلیارد تومن که تعداد ۲۰۰ کارگر بده به مثلاً شرکت نفت فلات قاره ایران
راند بعدی بازی با سوت من :
عارضم به حضور انورتون که ، یکی از مهمترین الطاف الهی به اکانتهای گمنامی مثل اکانت من و شما اینه که هیچکس مارو نمیخونه و این از محاسن این دست اکانتهاست ، چرا که ما رو نمیخونن ، در نتیجه هرچی بنویسیم بین خودمون میمونه و به کسی و جائی بر نمیخوره
۱.
حالا :
عرض شود خدمت انورتون که مثل روز روشن بود برام و از حدودای آبانماه و اذرماه سال گذشته هم بود که گفتم این باند علیرغم پول سنگینی که در اختیارشون قرار گرفته و لجستیک سنگینی که از سوی سازمانهای اطلاعاتی/امنیتی غربی دریافت کردن ، سوختن و پروژه #مهسا_امینی هم به زودی به
۲.
سرنوشت خالقانش دچار میشه و تمام میشه ، در واقع این پروژه ژینا هیچی نبود مگر هایجک کردن خیزش مردم ایران که از سالهای ۱۳۹۶ به بعد شروع شده بود که بلکل و از بیخ و بن همه چیزش با حرکتها و خیزشهای عقیم قبلی بلکل متفاوت بود .
و در این میان باید از اون اطاق فکری که این خیزش رو
دوسال پیش دقیقاً همین اتفاق برام افتاد ، درجه حرارت ماشین تو چله تابستون یکم رفت بالا ، نرسیده به کاشان ماشین رو بردم ی مکانیکی ، طرف برداشت ترموستات آب ماشین رو الکی عوض کرد و بلافاصله بعدش ماشین افتاد به ریپ زدن و خلاصه با بدبختی ی ۲۰ کیلومتری اومدم تا اقامتگاه امیرکبیر
دیگه اونجا آمپر آب رفت بالا ، زدم کنار و زنگ زدم نمایندگی ، یارو ی ماشین فرستاد ، مکانیکش تا نگاه کرد گفت سرسیلندر ترکوندی .
هیچی ، گفت ماشین رو بکسول میکنم تا کاشان ، ۱ هفته هم میمونه تا درست بشه .
گفتم بمیرم ماشین دست کاشونی نمیدم .
بهش برخورد ، گفت چرا ؟ مگه کاشونیا چشونه؟
گفتمش شهری که ادمی مثل رامین پرهام پرورش داده کلاهتم باد بندازه نباید برگردی کلاهتو برداری چه برسه به ماشینت .
یارو گفت ؟
رامین پرهام دیگه چه خریه ؟ نمیشناسمش .
گفتمش خدا دوستت داشته که نمیشناسیش .
هیچی ، یارو ۱۵۰ از ما گرفت و دستم به ماشین نزد و رفت .
منم ی یساعت دیگه
ایرانشهری زورچپونی و تبار #هندی اردشیر بابکان (۲) :
مقدمه
من نمیخواستم در مورد اندیشه #ایرانشهری بنویسم ، به من چه ربطی داشت ، با وجود اینکه همون موقع که طباطبائی یهو و ی شبه از تئوریسین زوال ایران و بازپیرایی هویت ترکی و تجزیهطلبی ، تبدیل شد به تئوریسین احیاء
۱.
هویت و ناسیونالیسم ایرانی و واضع نظریه #ایرانشهری به کل قضیه شک کردم و فهمیدم که تمام داستان طباطبایی و تئوری #ایرانشهری وی هیچی نیست مگر ی پروژه برای دوران جدید جمهوری اسلامی .
ینی ورود به عصر اتمی جمهوری اسلامی .
کِی ؟ همون سالهای ۸۶ و ۸۷ .
تا امروز هم کاری به کسی
۲.
نداشتم و چیزی هم در مورد این شامورتی بازی حضرات نگفتم ، مگر چند پادکست محدود و سه چهارتا رشتو در نقد خود این تئوری زاقارت و از پایه و ریشه احمقانه .
تا امروز ، که دیدین هر چی سروان و سرگرد و سرجوخه پاسداره شده ی سرکِشِ ناسیونالیسم ایرانی و همگی هم ی شبه یونیفورمهارو درآوردن