این رشتو درباره Woke culture یا فرهنگ وُک هست که لازمه همه دربارهش آگاه باشیم. یکی از مفاهیمی که توی سالهای اخیر در دنیا بخصوص جوامع غربی بشدت رواج پیدا کرده، «وُک»(woke) هست؛ وک یعنی بیدار.
اگه توی فرهنگنامههای رایج(که اکثرشون رو چپها یا افراد تحت تاثیر گفتمان چپ نوشتند)،/۱
دنبال تعریف وک بگردید، این واژه، "حساس به بی عدالتی و مخالف نژادگرایی"، "آگاه به حقایقی که قدرت نمیخواهد شما بدانید"، "کسی که به مسائل اجتماعی توجه دارد"، "آگاه" و "حاضر در صحنه" معنی شده؛ امااااا! این کاربر به کل نظر دیگهای داره و معتقده که واقعیت وک برحسبِ/۲
نحوه اِعمال این مفهوم، داستان کاملا متفاوتی از اون تعریف زیبایی داره که به مخاطب القا میشه. کنار همه این معانی زیبا و اخلاقی، چند ویژگی وکها بطور مشترک در مارکسیست ها و اسلامگراها وجود داره که به وفور در دنیای واقعی میبینیم. این ویژگیها از این قرارند:/۳
۱- خود حق پنداری؛ به این معنی که وکها خودشون رو در مقام حق مطلق و دیگران رو در مقام باطل مطلق قرار میدن؛ "شیطان سازی از مخالف" از ویژگیهای جدی وکهاست. این خودحق پنداری اونها رو مدعی فراهم کردن امکان تعلیم و تربیت همیشگی جامعه میکنه، همونطور که در مدارس و آکادمیا و/۴
رسانههای غربی شاهدیم هر روز🙄. قطعا خودتون میتونید نمونههای این ویژگی خود حق پنداری رو در اسلامگرایان پیدا کنید. حق مطلق و باطل مطلق هم که دیگه نگم براتون که همهمون به لطف آخوند و بچه شیعههای دست پرورده جمهوری اسلامی کاملا در جریانش هستیم و نمونه اسلامی براش زیاد داریم./۵
۲- باور به تعلق فضای عمومی به اونها؛ وکها
نمیتونن حضور غیر از خودشون رو در فضای عمومی تحمل کنن و با انواع برچسبها یا حتی با خشونت، دیگران رو از فضای عمومی اخراج و حذف میکنند. اونها میخوان که در فضاهایی که در اون حاضر هستن (چه واقعی و چه مجازی) فقط افراد شبیه به خودشون و/۶
فرهنگ وک رو فرهنگ غالب ببینند تا احساس بدی پیدا نکنند. فرهنگ حذف یا همون کنسل کالچر که وکها به طور جدی دنبالش میکنن طی این سالهای اخیر بشدت دیده میشه که خودتون میتونید دربارهش قضاوت کنید.
۳- وعده بهشت؛ وکها دنیای بدون صداهای دیگران رو وعده میدن و در فرایند تحقق این وعده/۷
طبعا باید به تصفیه و پاکسازی بپردازن تا بهشت برین رو روی زمین محقق کنند. تلاش اونها برای پاکسازی زبانی یا حذف مجسمهها و کتابها و یادبودها و فیلمها و بقیه آثار بشری که در قالب وک نمیگنجند، در جهت همین پاکسازی دنیا از "شیاطین" و لولوخورخورههای غیر وک هست./۸
۴- تقسیم جامعه به قبایل؛ به این معنی که با تمرکز بر جنسیت، قومیت، نژاد (مسائلی که جای طبقه رو در مارکسیسم سنتی گرفتن) و با ادعای تنوع و تکثر، تنوع فکری و حرفهای و کاری رو از جامعه میگیرند و جای اون رو با تنوع قبیلهای و هویتی پر میکنند؛/۹
با این کار، وکها همیشه جامعه رو در شرایط جنگ داخلی قرار میدن؛ چون قراره اعضای قبایل بر اساس جنسیت و محل تولد و طبقه اجتماعی و گرایش جنسی و ... بر سر منابع و امتیازات با هم مدام بجنگند و هر کدوم که زور بیشتری داشت پیروز بشه./۱۰
احتمالا خیلی راحت میتونید ارتباط این ویژگی آخر وُکیسم با جریانهای پر سروصدای اخیر خارج از کشور در وادی انقلاب ایران رو پیدا کنید. من وارد اون بحث نمیشم چون همین چند روز پیش بعد از توییتی که درباره گورستان فاشیستان زدم کلی ترکش خوردم و فعلا معاف از رزمم :))/۱۱
خلاصه که ووکها نه تنها تبعیض رو رفع نکردند و نمیکنند، بلکه انبوهی از تبعیضهای جدید رو با نژادپرستی معکوس، سهمیه بندی و توزیع ناعادلانه منابع و امتیازات، میسازند و اعمال میکنند و اگه کسی اون مقررات رو رعایت نکنه یا حتی فقط نقد داشته باشه، با برچسبزنی و اتهام و تهدید، اون طرف/۱۲
رو از بیان آزادانه و حتی از ابعاد مهم زندگی مثل کار و اعتبار و فعالیت اجتماعی و روابط و ... ساقط میکنند. وکها با خلق قربانیهای ذاتی و همیشگی، یک قشر حاکم قدرتمند و زورگو و طلبکار رو میسازند که قراره اقشار قدرتمند گذشته رو از صحنه روزگار حذف کنه. در نتیجه،/۱۳
جنگ بین اقشار جامعه تا ابد ادامه پیدا میکنه؛ درست مثل مارکسیسم که جنگ طبقاتی رو ابدی میدونست یا فاشیسم که جنگ بین برترها و دونها رو همیشگی تلقی میکرد. در وُکیسم شما تا زمانی تحمل میشید که تبعیت کنید؛ در صورت نافرمانی، از کار محروم میشید و به طبقهای که باید در فرهنگ ووک/۱۴
تبعیض علیه اونها اِعمال بشه (مثلا سفیدپوستها) میپیوندید. آفریقایی تبارها یا اعضای قبایل دیگه که ایدئولوژی هویت گرایی وکها رو قبول نداشته باشند و با اون مقابله کنند، "خائن" تلقی میشن از امتیازات قبیله خلع میشن.
برای ایجاد یک فضای امن، همه غیر از وکها باید
نظرشون رو پنهان کنن/۱۵
و در چارچوبی که وکها میپسندند صحبت کنند. اینجوریه که ووکها به پلیس زبان، فرهنگ، جامعه و سیاست تبدیل شدند، بدون اینکه اعتباری برای این پلیس بودن از جایی کسب کرده باشند. برای مثال کاربر قوم گرای فمنیست از آلمان نقش پلیس یا بازجوی مجید توکلی در ایران رو ایفا میکنه و به دلیل/۱۶
عقاید ملیگرایانهی این شخص که خارج از چارچوب ووکیسم هست، اون رو مورد اتهام و توبیخ قرار میده، بهش حمله میکنه، و در جهت حذف اون فرد و تفکرش تلاش میکنه (خدایاااا مصبتو شکر🤦🏻♀️).
ابزار وکها برای اعمال نظراتشون اِعمال زور و خشونته. دنیای وکها، دنیای سانسور، اخراج، تصفیه و حذفه./۱۷
سعی کردم یک تصویر کلی از فرهنگ وک ارائه بدم. به رسانه و اطرافتون دقت کنید و جزئیات و نمونههای وک رو ببینید.سعی کنید دربارهش آگاه بشید و اجازه ندید جو غالب کنونی دنیا شما رو وادار به سکوت و تبعیت کنه. و در نهایت زندهباد آزادی فردی، زنده باد آزادی اندیشه، زنده باد آزادی بیان!/۱۸
منبع: مشاهدات و مطالعات روزمره جسته گریخته. و البته بخشی از این متن رو مدتها قبل از یک پیج اینستاگرام نوت برداشته بودم که متاسفانه پیج رو پیدا نمیکنم. اگر پیدا کردم اسم پیج رو اضافه میکنم./پایان #WokeCulture#woke
بخشهایی از نامه #مجید_توکلی به یاد جاویدنام #فرزاد_کمانگر، معلمی که دوست و همراه مجید در اوین بود را برسانید به دست بیشرمان بیریشهای که با وقاحت گفتند "مجید توکلی اصلا کردها رو بعنوان مردم ایران قبول نداره"
اردیبهشت ۱۳۸۹ زندان اوین. @MajidTavakolii:
"و برادر بزرگم را کشتند/۱
،برادری کُرد که او را عاشقانه دوست داشتم. برادر و معلم من. معلمی برای مقاومت و معلمی برای همهی فرزندان ایران. آن روزها که الفبای ایستادگی در مقابل بدترین شکنجهها و پروندهسازیها را از او آموختم؛ آموختم که ایمان و اعتقاد انسان در برابر این مشکلات ارزشمندترین داشته است؛/۲
آموختم میتوان بارها در اتاق بازجویی و سلولهای تنگ انفرادی جان را تسلیم کرد و عقیده را پاس داشت. او معلم من بود. معلمی که آموخت میتوان همیشه لبخند زد و به همهی انسان ها -فارغ از هر اختلاف و تفاوتی- انسانی نگریست."/۳
میشل بُتمن: شما مایلید چه موقعیت حقوقی به اقلیتهای ملی نظیر کردها داده شود؟
خود فرمانی؟استقلال؟ #رضا_پهلوی : در مورد این موضوع بسیار بانمایندگان اقوام مختلف گفتگو کرده ام. موضع اصولی من روشن است. صرف نظر از نقاط اشتراک، ما این اختیار را/۱
نداریم که فراتر ازپیشنهادهایی برویم که تنها مردم از خلال مجلس میتوانند در موردشان تصمیم بگیرند. یکپارچگی ایران به این امر بستگی دارد. در این حالبه این گروهها که اکثریت بسیار بزرگشان طرفدار یک دولت فدرالی هستند نسبت به پی آمد چنین مطالبه ای هشدار میدهم.
به آنان میگویم که اگر /۲
بیش از اندازه بر چنین چشم اندازی تاکید بکنند احتمالا وظیفهٔ خود را پیچیده تر خواهند کرد.
علاوه بر رژیم، ملیگرایان افراطی نیز آنان را به جدایی طلبی متهم خواهند کرد.
من به اکثریت بزرگ نمایندگان اقلیتهای مختلف اعتماد دارم. میدانم که آنان خواستار تجزیه کشور نیستند. به همین خاطر/۳
قرار دادن سپاه توی لیست تروریستی باید در صفحه اول منشور نوشته میشد ولی خب گویا برنامه اینه مردم هر ماه به همین هدف جمع بشن جلو پارلمان اروپا ولی اپوزیسیون چنین مساله مهمی رو در منشور ننویسه و فقط براش توییت بزنه.
انتظار ریزش از بدنه سپاه حداقل تا قبل از فاز نهایی انقلاب بنظر من ساده لوحانهست. درسته، به وقتش آغوش انقلاب برای اون بخشی از سپاه که در مغز متفکر جنایت و فساد نبوده و دستش به خون آلوده نیست، بازه. ولی واقعگرایانه اگه نگاه کنیم میبینیم که ما حتی به اون فاز نزدیک هم نیستیم!
و بله من به شهبانو فرح عزیزم بابت "بدنه مردمی سپاه" نقد دارم، به همه فعالین سیاسی و مدنی که چه در اروپا و چه در کانادا تمرکز لازم و کافی رو روی تروریستی شناخته شدن کلیت سپاه نذاشتن و حتی اهمیت موضوع رو دستکم گرفتن و فعالیتهای جدی مردمی رو پروموت و حمایت نکردن نقد دارم.