پس از اشغال اول خرمآباد در آذر ۱۳۰۲ آرامش نسبی در لرستان برقرار شده بود و نیروهای نظامی برخی خوانین نیز در خدمت ارتش درامده بودند. یکی از دلایلی که شورش گسترده لُرها علیه حکومت مرکزی را در پی داشت جنایتی هولناک بود.¹
جنایتی که حتی روزنامههای تهران در آن زمان علیه آن نوشتند یا شاید هم صرفا اطلاع رسانی کردند.
در شب ۱۵ دی ماه ۱۳۰۲ که بسیاری از ایلات لُر در گرمسیر به سر میبردند، مالگههای کوچکی اطراف خرمآباد از کوچ بازمانده و ترجیح داده بودند زمستان را در اطراف پایتخت تاریخی خود بگذرانند.
همه چیز در آرامش و سکوت میگذشت که نسیم جنایت وزیدن گرفت. تعدادی از مردم ایل بیرانوند که در آن نیمه شب بی خبر از حضور جنایتکاران در خواب بودند بی مقدمه از شش جهت مورد حمله نظامیان قرار گرفتند. با صدای اولین شلیک مردم از خواب بیدار شدند اما آنچنان آشفته بودند که
توان سازماندهی تفنگچیها را نداشتند. تفنگچیها هم آنقدر زیاد نبودند که بتوانند دفاع کنند. در آن شب خونین تمام مردم ایل از جمله زنان و کودکان یا کشته شدند یا به اسیری گرفته شدند. به گزارش روزنامه ایران، چاپ ۴ بهمن ۱۳۰۲، تعداد ۴۰۰ نفر در این شبیخون کشته شدند که بیشتر آنان
زنان و کودکان بودند. ۳۰۰ نفر نیز به اسارت گرفته شدند که سرنوشت آنان بردگی در املاک روسای دولتی بود.
امیراحمدی در خاطراتش آمار دیگری ارائه داده است. ۱۵۰ کشته و ۸۰۰ اسیر که باز هم از عمق جنایت نمیکاهد. در جریان این شبیخون تمام آن ایل از صفحه روزگار محو شدند و احشام و اموال آنان
به یغما رفت. امیراحمدی چند روز بعد در گزارشی به مرکز احتمال توطئه لرها علیه حکومت را علت شبیخون ذکر میکند اما هرگز اطلاعاتی از این توطئه ارائه نمیدهد. ادعای امیراحمدی چنان غیر واقعی بود که صاحب منصبان مرکز هم آن را باور نکردند. شاید به همین دلیل بود که رضاخان پس از این
واقعه و کشتار عظیم برای ساکت کردن لرها فرمان عفو عمومی داد. همان عفو عمومی که همتای ولاییاش هم پس از جنایتهای سرکوبگران در خیزش #زن_زندگی_آزادی صادر کرد.
اما این تنها آغاز ماجرا بود، با بازگشت لرها از گرمسیر در بهار ۱۳۰۳ قیام به خون خواهی همتبارانشان و با هدف آزادسازی لرستان فیلی آغاز شد. قیامی که به بمباران خرمآباد و #نسلکشی_خلق_لر انجامید.
منابع:
روزنامه ایران - ۴ ولو (بهمن) ۱۳۰۲
خاطرات امیراحمدی ص ۲۲۰
مجله قشون- شماره اول - سال سوم - حمل ۱۳۰۳
چند روز پیش توی یه کامنت نوشتم که مهاجرین افغان نرخخراب کن هستند. به این ترتیب که برای تصاحب یک شغل بیشتر از ساعت کار معمول کار میکنند و کمتر از حقوق اداره کار دستمزد طلب میکنند و بدین ترتیب اون شغل رو میگیرن. حالا این مسئله نکته مثبتشون تلقی میشه!!!
کارفرما طبیعتا برای سود بیشتر کارگر افغان را استخدام میکند. کارگر بومی هم اگر میخواهد مشغول به کار شود باید ساعت کارش را در مقابل دستمزد کمتر از حقوق اداره کار بالا ببرد تا بتواند در فروش کارش(عمرش) به کارفرما با کارگر افغان رقابت کند.
۹۰٪ افغانها بدون خانواده و تنهایی به صورت قاچاقی وارد ایران میشوند. تنها بودن و پایین بودن سطح زندگیشان باعث شده است که همواره به دستمزد پایین و کار زیاد راضی باشند و برای بهبود اوضاع کارگران با کارگران بومی همکاری نکنند.
شهری که در کتب تاریخ اسلامی ازش نام برده شده الأهواز است با حرف هاء.
در کتاب فتوح الشام از واقدی نوشته است:
فمضى الهرمزان إلى الأهواز وكانت كنوز كسرى في جبل ظاهر الأهواز. فتوح الشام (2/181)
وتولوا حصارهم كتيبة الاهواز وهي كتيبة القعقاع. فتوح الشام (2/181)
در کتاب فتوح المصر والمغرب از ابن عبدالحکم صفحه 55 آمده است:
سمع عمر بن الخطاب رضى الله عنه يسأل الهرمزان عظيم الأهواز.
درکتاب تاریخ خلیفة بی خیاط نیز همین املا آمده است: 1- فسار إلى الأهواز فقتل بدارس 2- سنة سِتّ عشرَة فِيهَا افتتحت الأهواز 3- فَكتب إِلَيْهِ عُمَر أن سر إلى كور الأهواز.
ایذه پایتخت همیشگی این حکومت بود و در آن قلاع و آثار زیادی به جا گذاشته اند.
از جمله جاده اتابک یا جاده سلطانی، قلعه منگشت، قلعه سوسن، طاق طویله، قلعه مدرسه له بهری مسجدسلیمان، سنگ قبرها و سکه های اتابکی.
جاده اتابک
ابن بطوطه درباره آن مینوسید:
در آثار خوبی که در بلاد دیدم یکی این بود که چون در مملکت کوه های بلند وصعب العبور بود، وی محض آسایش عابرین راه ها را وسعت دادکه بطور سهولت از آن عبور کنند ودواب وبارهایی که دارند از آن آسان بگذرند وطول این جاده هفده فرسخ است و...
قلعه منگشت
در کتب تاریخی معرب آن مُنجست و مانکرد است. مهّم ترین قلعه عصر اتابکان لر بزرگ ، قلعه مُنگشت یا قلعه مانجست است. اتابک افراسیاب فرزند یوسف شاه (۶۹۵-۶۸۸ ق) که علیه مغولان عصیان کرد و اعلام استقلال نمود، وقتی گیخاتو ایلخان مغول ، امیر دولادای اوداجی را برای...
سنگ قبر فردی بنام "شعبان" فرزند "آقا شرف" از طایفه بُسحاق (بُساک) و ایل مِیوند بختیاری در حومه شهرستان دزفول استان خوزستان. مربوط به 342 سال پیش.
یکی از مصادیق فاشیسم انکار موجودیت یک ملت است. این رفتار در ناسیونالیسمهای بی دولت ایران هم وجود دارد و باید نسبت به آن هوشیار بود.
کار با توئیت فرد پانعرب ندارم. فقط به کامنت ناسیونالیست های تُرک و کُرد دقت کنید:))))))))))
اولین چیزی که توی کتاب به چشم خورد این بود که خوانین فئودال بختیاری که توی تهران زندگی میکردن وضعیت بختیاری رو عالی و بی نقص نشون میدادن و از گفتن بدبختی ها امتناع میکردن. مثل من خودم لرم هایی که امروزه تهران زندگی میکنن1
بالعکس خوانین ساکن سرزمین بختیاری که ریاست طوایف رو بر عهده داشتن و حکومتشون ملوک الطوایفی بوده در گفتگو با سیاحان خارجی مدام از فلاکت مردم لر بختیاری دم میزنن.2
بخشی از کتاب درباره اوضاع سیاسی حاکم بر سرزمین بختیاری:
بختیاری ها هنوز هم ستیزه جویند و استقلال طلب. اختلافهایی که با هم دارند به رسم و روال خویش برمیدارند. سرپرستان ایل (ایلخانی) را خود برمیگزینند.
در ادامه با اشاره به دور بودن از مرکز به نوعی به خودمختاری بختیاری اشاره میکند.3
خب خواسته بودین الفبای لری رو مجددا آموزش بدم. پس توی این رشتو همراهمون باشین.
با این الفبا میشه لری بختیاری، لری مینجایی، لکی و لری جنوبی رو نوشت.¹
دانلود کیبورد در: telegram.me/Lurishsongs