۱) در متن برجام آمده: «کلیه مفاد و اقدامات مندرج در این برجام صرفاً برای اجرای آن بین گروه 1+5 و ایران میباشد...
...و نمیبایست به منزله ایجاد سابقه برای هیچ دولت دیگری، یا برای اصول بنیادین حقوق بینالملل و حقوق و تعهدات وفق معاهده NPT و سایر اسناد مربوطه، و همچنین اصول و رویههای شناخته شده بینالمللی تلقی گردد».
۲) آقای نبویان در تلویزیون ملی اینگونه این بند را تفسیر میکند که «برجام خارج از حقوق بینالملل است» و یک رژیم حقوقی منحصربفرد است که NPT را هم دور میزند و صرفاً برای ایران تدوین شده است! سپس بخاطر پذیرش این بند - که او «تحقیر ملت ایران» میخواند - دکتر ظریف را شماتت میکند!
۴) اما حقیقت چیست؟ حقیقت این است که یکی از اختلافات جدی میان ایران و آمریکا این بود که ایران مدعی بود «حق غنیسازی» در معاهده NPT لحاظ شده، حال اینکه آمریکا ادعا میکرد «غنیسازی» جزئی از برنامه مسالمتآمیز هستهای تلقی نمیشود و معاهده NPT برای هیچ کشوری چنین حقی قائل نشده است.
۵) حال، از آنجا که در برجام عملا حق غنیسازی برای ایران بهرسمیت شناخته شده، این بند را در متن گنجاندند تا بگویند پذیرش این حق برای ایران نباید به منزله پذیرش این حق برای سایر کشورها تلقی شود؛ و اینگونه نیست که برجام حقوق بینالملل و تفسیر NPT را برای دیگران تغییر داده!
۶) در واقع، این بند یکی از دستاوردهای مهم برجام است که اتفاقا ایران را عملا محق به حقی دانسته که دیگران نمیتوانند با استناد به برجام مدعی آن شوند!
۷) حال، اینکه آقای نبویان - که او را متخصصترین نماینده مجلس در امور برجام میخوانند - چطور این متن را تفسیر کرده تا از آن «تحقیر ملت ایران» را استنباط کند و به دکتر ظریف به بهانه آن حمله کند، خود هنری است که جای تقدیر دارد!
۸) البته، سایز تفاسیر ایشان هم از برجام غالبأ همینقدر بی اساس و «جناحی» است و جا دارد صداوسیما برای جبران نشر این قبیل اظهارات گمراهکننده تفاسیر درست را منتشر کند!
• • •
Missing some Tweet in this thread? You can try to
force a refresh
۱) روابط ایران و آمریکا از سه حالت خارج نیست: یا باید به طور کُلی آمریکا را نادیده بگیریم و تلاش کنیم با وجود فشارهای فزایندهٔ واشنگتن - و به امید افول آن در صحنه بینالمللی - کشور را اداره کنیم؛
۲) یا باید از میان صد اختلافی که با آمریکا داریم، یک اختلاف را در حوزه هستهای حلوفصل کنیم و ۹۹ اختلاف دیگر را باقی بگذاریم به امید اینکه دولتهای متوالی در آمریکا پذیرای چنین فرمولی خواهند بود؛
۱) در بهار ۱۳۸۴، دکتر ظریف گزارش مفصلی برای مقامات عالیرتبه کشور تهیه کرد که در آن به صراحت ««ارجاع پرونده هستهای ایران به شورای امنیت» را پیشبینی و با جزئیات و دقت تحسینبرانگیزی موارد پنجگانه زیر را تشریح و بررسی کرد:
۲) «شرایط و مشکلات تدوین مقررات عمومی بینالمللی محدودکننده»؛ «اهداف آمریکا از قرار دادن ایران در دستورکار شورای امنیت»؛ «روشهای قرار گرفتن موضوع ایران در دستورکار شورای امنیت»؛ «تبعات قرار گرفتن در دستورکار شورای امنیت» و «انتخابهای جمهوری اسلامی»!
۳) در بخشی از آن گزارش، او (نقل بهمضمون) تأکید کرد: «تعیین ضربالاجلهای پیدرپی توسط شورای امنیت بهانه را برای دامنزدن به بحران توسط آمریکا ایجاد میکند؛ و بروز چنین وضعیتی سبب خواهد شد پس از هر بحران و کوشش برای مهار آن، از نقطه پایینتری برای یافتن راهحل مسیر را دنبال کنیم»
۱) اندیشمندان حوزه روابط بینالملل تمثیل جالبی برای به تصویر کشیدن نظم نوین جهان بکار میبرند:
۲) نقشه جهان را - همان نقشهای را که احتمالاً در مدرسه به دیوار کلاس درس دیدهاید - تصور کنید. در آن نقشه کشورهایی خواهید دید که با خطوط پُررنگ از هم تفکیک شدهاند؛ و هریک قرار است به مثابه یک «بازیگر» مستقل با دیگر کشورها - مانند یک بازی برد و باخت شطرنج - تعامل و رقابت کند.
۳) حالا همان نقشه را در شب تصور کنید! جهانی خواهید دید که در آن کانونهای پررنگ و کمرنگ نور توسط خطوطی باریک و درشت به هم متصل شدهاند و گویی شبکههایی از بازیگران مختلف - از انسانها گرفته، تا ملتها، کارخانجات و شرکتها و مراکز تجاری و آثار تاریخی و غیره - تشکیل دادهاند.
۱) سالها تلاش کردند با همین جنس جملات پرتوپلا به نقل از این و آن، جواد ظریف را - که عمری در خدمت منافع ملی زحمت کشید - و پس از یک دوران سیاه در سیاست خارجی، «عزت» را به کشور بازگرداند تخریب کنند.
۲) ظریف نیاز ندارد کسی از او دفاع کند. حتی برای «خوشنامی» در تاریخ هم تلاشی نکرده. او از جنس مردانی است که بدون هیچ چشمداشتی خود را هزینه کشور و مردمش کرد، به جای اینکه مانند بسیاری از سیاستمردان این دیار، منافع کشور و مردم را هزینه پیشرفت و محبوبیت خودش کند.
۳) اما کسانی که دستی بر آتش دارند - یا کسانی که دستکم کمی انصاف دارند - میدانند او در دوران خدمت چهل سالهاش - به ویژه در دوران وزارتش - علیرغم تمام سنگاندازیهای داخلی و هجمههای جریان ویرانیطلب و ایرانستیز در خارج، از چه چالشها و تهدیداتی کشور را عبور داد.
۱) بند ۸ قطعنامه ۵۹۸ شورای امنیت میگوید: «...از دبیر کل درخواست میکند که با مشورت با ایران و عراق و دیگر کشورهای منطقه، راههای افزایش امنیت و ثبات منطقه را مورد مداقه قرار دهد».
۲) در «طرح صلح هرمز» که در سال ۱۳۹۸ در مجمع عمومی سازمان ملل توسط دولت ایران مطرح شد، پیشنهاد به کشورهای همسایه این بود که «مذاکرات منطقهای» تحت لوای این بند از قطعنامه ۵۹۸ - یعنی در بستر حقوقی آن - صورت پذیرد.
۳) در واقع، این پیشنهاد نه تنها موجب میشد مذاکرات منطقهای با پشتوانه حقوقی و وزن سیاسی شورای امنیت انجام شود، بلکه دغدغه برخی کشورهای همسایه مانند امارات - که خواهان حضور قدرتهای بزرگ در این مذاکرات احتمالی بودند - را به صورت غیرمستقیم برطرف میکرد.
۱) در زمان احمدینژاد لابیهای ایرانستیز توانستند تا مرز همسانسازی «ایران» و «آلمان نازی» پروژه امنیتیسازیشان را پیش ببرند و با اتکاء به این تصویر برساخته در ذهن افکار عمومی علیه کشور - با تبعات سنگین و بلندمدت - اجماعسازی کنند.
۲) در زمان ظریف، سالها تلاش بیوقفه آنها در حوزه تصویرسازی و امنیتیسازی در نهایت به «افسونگر» (Charm offensive) خواندن دولت ایران منتج شد و موفق نشدند از هیچیک از اهرمهای «چندجانبه» بینالمللی - از جمله در صحن شورای امنیت و شورای حکام - علیه ایران استفاده کنند.
۳) امروز، در دولت کنونی، مجدداً در موضع تهاجمی قرار گرفتهاند و فضای سیاسی را مساعد میبینند تا هم به نهادهای قانونگذار در اروپا برای آسیبرسانی به کشور متوسل شوند و هم احیانا در جهت احیای اهرمهای شورای امنیت گام بردارند.