داستان حسین کُردشبستری تعریف نکنید، انسان منصف لجن را می بیند ولو اینکه پاپیون هم دور آن بسته باشید. #منافع_ملی کشک است، در اولویت جناحی شما نیست. آخوند و ریش تیغ زده جناح باز به جای مردم داری و وطن دار بودن، قرمز و آبی اش کرده اید، تیم داری می کنید!
باید لجاجت را از میان برداشت. لجاجت و ستیزه، فهم و خرد را ناتوان می گرداند. با لجاجت شما نخواهید توانست سود و زیان کشور را تشخیص دهید، لجاجت پرده به روی بینش شما فرو خواهد آویخت. بر فرض هم تشخیص دهید، لجاجت نخواهد گذاشت فهمیده ی خود را به مرحله ی عمل بیاورید.
شما الان هریک می خواهید طرف (مقابل) را زمین بزنید و هرچه بادا باد، و این بسیار خطاست.
نمی گویم اینها با هم آشتی کنند. نمی خواهم بر اختلافات خود ماست مالانه پرده کشند، چنین کاری نشدنی است و نتیجه هم نخواهد داد. بلکه می خواهم در همان اختلافات و گفتگو که دارند با منطق پیش آیند.
مقصودشان تنها پیش بردن گفته های خودشان نباشد. مصالح کشور را بیشتر بدیده گیرند. حرف هایشان را با دلیل توام گردانند، تا مردم بخوانند و از روی فهم و اندیشه قضاوت کنند. جای افسوس است که در این کشور از بس روزنامه ها با هم کشاکش کرده اند یک دسته الفاظ به یکباره معانی خود را از دست داده
در این چهارسال دوره ی آزادی و دموکراسی می شد از سیاست و اجتماع گفته ها راند و اندیشه های مردم را روشن گردانید. افسوس که لجاجت و دشمنی جلوگرفته، افسوس که به نشده و بدتر گردیده ...
آقایان، شما که در این چندسال به کارهای سیاسی و اجتماعی وارد شده اید، گفتارها و کردارهای شما در سرنوشت این کشور موثر بوده، نام های شما در تاریخ جاباز کرده، فرزندان آینده درباره ی شما قضاوت خواهند کرد.
آقایان عزیز در کار توده وارد شده اید آن هم می خواهید لجاجت به خرج دهید. آیا شما خواهید توانست با چنین حالی این توده را به شاهراه خوشبختی رسانید؟
در کشوری با چنین حالی آنچه هیچ جا ندارد، ستیزه و لجاجت است. امروز ایرانیان باید بسیار هوشیار باشند و دوراندیشانه رفتارکنند[...] اگر چنین کنند دلیل رشد سیاسی ایشان خواهد گردید همه به ایشان احترام خواهند گذاشت.
می دانم خواهند گفت : « اینها منفی بافی است. ما که نمی توانیم دست روی دست گذاشته از ترس جنگ بصلاح کشور خود نکوشیم». می گویم من نگفتم دست روی دست گذارید. من نگفتم بصلاح کشور خود نکوشید، من گفتم ستیزه و لجاجت را کنار گذارید.
در این چند ساله درنتیجه ی لجاجت آنچه بدیده گرفته نشده، صلاح ایران است. درنتیجه ی لجاجت کار بجایی رسیده که همانکه کسی می خواهد سخن راند و شنونده چون می بیند موافق میلش نیست، فوری می گوید: « پس شما هم طرفدار انگلیس هستید؟... پس شما هم دست راست هستید ؟.. »
ببینید مسائل بسیار مهم سیاسی که ماندن و رفتن استقلال کشور بسته به آنهاست، چه رنگی به خود گرفته و در چه محیط هایی به جریان افتاده.
آقایان، شوخی نیست در پارلمان شما هرچندروز یکبار به نزاع حیدری نعمتی برمی خیزید و نمایندگان زشت ترین دشنامها را به یکدیگر پرتاب می کنند. آیا چنین پارلمانی خواهد توانست جلوی بدبختی های آینده را بگیرد!؟
در این چندساله شما می توانستید [ وضعیت را به گونه ای دربیاورید که] هرطرفی نظر خود را درباره ی آینده ی ایران بگوید و بنویسد و توده ی مردم را با حقایق سیاست آشنا گرداند، و هرکدام که صالح تر است از پشتیبانی توده ملت بهره مند گردیده پیش افتد و رشته های کارهای کشور را در بدست گیرد.
می توانستید کار را به این لجاجت نرسانید. گذشته از هرچیزی، شما می بایست موقعیت کشور را در نظر داشته و کار را بدخالت بیگانگان که به هر حال زیانمند است نرسانید.
دوباره خواهش می کنم لجاجت را کنار بگذارید و لحن روزنامه ها را عوض کنید، من اختلافات شما را در اینجا به گفتگو می گذارم که دانسته شود و مردم توانند قضاوت کنند. اختلاف عمده ی شما بر سر سیاست است که یکطرفه باشد یا دوطرفه. اینها عبارت هایی است که در روزنامه های شما تکرار می شود.
ولی این عبارتها را باید کنارگذاشت. اینها خودش وهن آور است. اینها معنایش این است که ایران خودش هیچی نیست. سیاست ایران باید نه یکطرفه باشد نه دوطرفه. ایرانیان باید ایران را کشور خود بدانند و به آن علاقِمَند باشند و به آبادیش بکوشند و در راه نگهداریش از جانفشانی بازنایستند.
این مردم می توانند خودشان راه بروند. اگر مقصود چاره جویی دردهاست،امروز در ایران نیاز بسیار سخت به پدید آمدن جمعیت ایرانخواه بی طرفی هست و من از آن درهمین کتاب سخن خواهم راند.دولت هم باید از کَسان بیطرف ایرانخواه تشکیل یابد.چنین دولتی است که خواهد توانست امروز کاری به انجام رساند.
روزی به یکی از سران حزب توده گفتم : فلان مرد که کهنه پرست و مفت خور است و با اندیشه های شما موافق نیست و نمی تواند باشد،چرا همراهش گردانیده اید!؟ گفت: «مقصود این بود در برابر سید ضیاء مقاومت کند ». دیدم راست می گوید. چون کار به لجاجت کشیده تنها می خواهند که طرف را به زمین زنند.
اصل مقصد در کنار مانده و این خود مقصدی گردیده. همین رفتار را آقای سید ضیاء در برابر آنها می کند. او هم برای آنکه فیروز گردد ، از مصالح کشور و توده چشم پوشیده، ارتجاع را پشتیبانی می نماید. همین لجاجت است که می گویم باید از میان برود.
• • •
Missing some Tweet in this thread? You can try to
force a refresh
دکتر مهرداد معمار زاده: ما قبلش تو جنوب با این بمبا آشنا بودیم. گفتن بمبارون شدیم ولی مجروحی نداریم، گفتم بابا خردله. تازه بچه ها متوجه شدن چه اتفاقی افتاده. تو شهر که وارد شدیم منظره غیرقابل تصور بود.
تمام راهروها پُر از جسد بود. دیدم محیط بیمارستان دیگه قابل استفاده نیست، یه ورزشگاه رو تبدیل به بیمارستان کردیم. رفتم تو شهر گشتی بزنم ببینم چکار باید بکنیم. یک ساعت بعد که برگشتم دیدم بچه های خودمون همه دچار مشکل شدن. ماسکاشونو رو صورت بچه ها گذاشته بودن.
مردم روزا به کوه میرفتن. شب که شد، اهالی برگشتن خونه هاشون. کسی ام نبود به اینا بگه نیاید تو شهر. گروه های 200نفری، 300نفری پشت سرهم میومدن اکثرا بینایی رو از دست داده بودن، یه نفر جلو یه دونه چراغ دستش گرفته بود تکون می داد، داد می زد کمک کمک ...
من یکی از معدود شاهدان عینی بودم که دیدم عراق تحت نظارت آمریکا، نیروهای ایران را با بمبهای شیمیایی خردل آلمانی بمباران کرد.
هرگز فراموش نخواهم کرد، دیپلماتها و نمایندگان شرکت های آلمانی، آمریکایی ها و عراقی ها کشتار شیمیایی را جشن گرفته بودند!
تمام لابی هتل پر بود از آمریکایی ها، آلمانی ها و عراقی هایی که من بعضا از طریق سفارت آلمان می شناختم. این "موفقیت شیمیایی " را جشن گرفته بودند. وقتی در این مورد خبرهای مفصلی نوشتم، همه ی گزارشات مربوط به گاز و بمب شیمیایی و تمام مطالب هولناک سانسور شد.
چرا هیچ یک از روسای جمهور یا صدراعظم ها به ایران نرفته و زانو نزده و عذرخواهی نکرده اند!؟ [درحالیکه این کار را برای اسرائیل می کنند.]
برای سفیدشویی تروریست های کُردنما به امام زاده ی دیگری متوسل شوید. هروقت می خواهند برای تروریست ها ترحم بخرند یاد قومیتش می افتند و به طور همزمان خود این احزاب هم خود را نماینده قومشان معرفی می کنند. تپیدن قلب برای هموطن کُرد یا هر قومیت دیگری در ایران،بی بته ها را شامل نمی شود! twitter.com/i/web/status/1…
مسئله فقط آخوندها هم نیستند، در مقابل شاه هم مارمولک بودید.
پدر اتمی ایران: در تمام مدت مذاکره هیچوقت به درک متقابلی نرسیدیم.
چرا برای اصل ساده و اساسی دفاع از خود،برای شما فرانسوی ها، آلمانی ها، انگلیسی ها.. داشتن سلاح اتمی یا هیدروژنی می تواند امری عادی باشد ولی برای ایران نه!؟
_هیکل: به شاه گفتم اجازه دارم بپرسم چه می خواهید؟ سه پدیده در ایران، نظر من و بسیاری دیگر در جهان عرب را به خود جلب کرده است. نخست آن که ایران به شدت در حال مسلح شدن است ...
در این روند تسلیحاتی ، تمرکز بر نیروی هوایی و دریایی در خلیج ( فارس ) است. این سلاح قرار است در برابر چه کسی به کار گرفته شود.
دشمنی که ایران خود را برای آن آماده میکند کیست؟ به نظرم ، امکان ندارد این سلاح علیه اتحاد جماهیر شوروی باشد چون تعادل نیروها ، هرچقدر هم سلاح بخرید ، به شما اجازه درگیری با شوروی را نمی دهد. اگر این طور باشد پس این سلاح برای چیست ؟
سرتیپ دوم ستاد قویدل: فرمانده کل قوا- بنیصدر- از شرایط لازم جهت احراز این سمت برخوردار نبود. البته هیچ فرماندهی به صورت ذاتی از همه ویژگیهای یک فرمانده برجسته برخوردار نیست و در واقع، مشاوران وی هستند که او را در اتخاذ یک تصمیم نظامی صحیح یاری میدهند.
بنی صدر از این مشاوران بهرهمند نبود. حتی یک فرمانده گردان، «مشاور» دارد و از یک ستاد جهت هدایت یگان برخوردار است.
این در حالی است که وقتی به بنیصدر گزارش داده میشود که عراق قصد حمله به ایران را دارد، با این عبارت که: «عراق غلط میکند حمله کند»، به جای حل مسئله صورت مسئله را پاک میکند.