شخصیت شگفت انگیز و زندگی پرماجرای حسن صباح از او در تاریخ، سیمایی به راستی افسانه ای ساخته است. کمتر چهره ای را در تاریخ ایران می توان یافت که موجب بروز این همه ماجرای حیرت آور شده باشد.
صفوی در این نگاه خائن به امت اسلام محسوب می شود؛ این جنس از شیعیان خجالتی با خیال امت یکپارچه اسلامی تحت لوای شعارهای امت گرایانه خلیفه عثمانی روزگار می گذرانند و حسرت چنین جهانی را می خورند. 
در اینجا لازم می دانم که سوالات احتمالی را خودم مطرح کرده و پاسخ دهم. 
صبح روز ۱۳۵۸/۱۲/۴ بود. قبل از مراسم صبحگاه، فرماندهی نیروی زمینی سرتیپ ولی الله فلاحی مرا احضار کرد. در جلو ساختمان فرماندهی، ایشان به اتفاق تیمسار سرتیپ علی مردان خزاعی منتظر من بودند. راننده و خودروی ایشان هم آماده بود. 
به‌عنوان نمونه وقتی شما با منطقی غیراقتصادی، سعی به کنترل قیمت‌ها می‌کنید، در واقع مانع تولید بیشتر آن کالا می‌شوید و در اثر اینکه آن کالا به اندازه کافی تولید نمی‌شود، پس از چندی عرضه محدودتر می‌شود و خواه ناخواه شما ناچار به افزایش قیمت می‌شوید. 
از پیروزی انقلاب تا شروع جنگ، یک دوره تقریباً ۲۰ ماهه است. ما هیچ وقت نمی‌توانیم به مقطع جنگ ورود کنیم، مگر اینکه این ۲۰ ماه را مورد بررسی قرار دهیم. بلافاصله بعد از پیروزی انقلاب، تعدادی از فرماندهان ارشد ارتش اعدام و برخی زندانی یا اخراج شدند. 
ظهیرنژاد می گفت: ضربە اصلی که ما خوردیم از کودتای نقاب بود، درست هم می گفت. در این ماجرا عدهای را دور خود جمع کرده بودند و می دانستند از این آدمهای لنگه به لنگه و بیکاره چنین کار بزرگی برنمی آید و شکست آن حتمی است.
با قرائن ،حمله عراق را پیش بینی کردیم و مستندات خود را به سیاستمداران وقت دادیم، به عنوان مثال به کمک آقای غرضی که استاندار وقت خوزستان بودند، موضوع را به گوش نمایندگان مجلس رساندیم. باور عمومی مسئولان کشور این بود که جنگ نخواهد شد. 
روزهای اول درگیری که یکی از مسئولین به شهر آمده بود، از من پرسید چه می خواهی؟ گفتم: فقط ما را از شر این ستون پنجم راحت کنید. چون من که می جنگم نمی توانم حواسم را هم به اینها بدهم.
و تابه حال، از بنده دعوت‌های زیادی در سطوح بالا و راه‌های دور به ویژه در سطح ارتش انجام شده که به ایرانیان، مخصوصا ارتشیان بياموزيم و رهنمود بدهيم كه برای ارتشی بودن و از جان گذشتن و قربانی مردم شهر و ديار و سرزمين خود بودن، به چه خصوصيات اخلاقی نیاز است. 
یکی از سالهایی که وزیر کار بودم، یک مسافرتی با هویدا به یکی از شهرستانها کردیم. در ماشین که پهلوی هویدا نشسته بودم، این جمعیت و بچه ها را که در خیابان می دیدم، گفتم: آقای هویدا، بیچاره کسی که بعدها وزیر کار باشد و بخواهد جواب اینها را از نظر شغلی بدهد! 
شکل عملیات هم این گزاره را تایید می کند با این تفاوت که خانواده دزایی هم در امان نماندند.*
سلیمانی درواقع با ارتش آزاد سوریه می جنگید نه با داعش! 
امیراسداللهخان آن موقع بیست‌ودو سه سالش بیشتر نبود. فکر می‌کند که این را بفرستد آنجا چون خانواده‌اش مورد احترام بلوچ‌ها بود. مثلاً مخصوصا مادر مرحوم علم را حتی بلوچ‌هایی که در پاکستان هستند خیلی بهش احترام می‌گذاشتند. 
سلیمانی به عنوان مغز متفکر عملیات نظامی خارجی ایران، که روز جمعه در حمله هوایی آمریکا کشته شد، مسئول کشته شدن صدها سرباز آمریکایی در طول یک دهه و نیم در عراق بود. با این حال اما کارنامه پیچیده‌تری از آن چیزی که در ابتدا به نظر می‌رسد بر جای می‌گذارد.
در مورد ماموریت ظفار، قبل از وارد شدن به بیان ماموریت ارتش ایران در ظفار، لازم است پیش مقدمه‌ای را بیان کنم. پادشاه عمان در انگلستان تحصیل کرده بود و در خاتمه تحصیل به عمان برگشت و به علت کهولت سن پدر، خودش اختیارات حکومت را به دست گرفت.