یک سال پیش کنفرانس دو روزهای در دانشگاه استنفورد برگزار شد با عنوان ”گفتمانهایی برای «گذار» به ایران «دموکراتیک»“ و با حضور فیزیکی و مجازی بیش از ۱۵۰ نفر از قشر خاصی از فعالان سیاسی و جمعی از به اصطلاح «فرهیختگان» ایرانی. نتایج این کنفرانس قرار بود به صورت «اسناد»ی در اختیار ”«مخالفان» جمهوری اسلامی“ قرار بگیرد. اما پس از گذشت یکسال نه تنها هیچ «سند»ی عمومی نشد، بلکه حتی وبسایت این گروه نیز که با وعدههای فراوان و حمایت رسانهای وسیعی آغاز شده بود، ماههاست که فعالیتی ندارد و به حدی رها شده که دیگر تصاویر اعضای این گروه را هم نمایش نمیدهد!
طبیعیاست که میتوان این حرکت را مشابه دهها حرکت مشابه ایرانیان خارجاز کشور دانست که علارغم نیت خیر، توانمندیهای دستاندرکاران، و علاقمندیشان به سرنوشت هممیهنانشان، موفقیتآمیز نبوده و متوقف شدهاند. بیشک برخی از دستاندرکاران حرکت «گذار» را نیز میتوان در زمره همینگونه افراد شمرد. اما آنچه که نگاهی نزدیکتر به حرکت «گذار» را لازم میکند ارتباطات نزدیک هسته اصلی این حرکت با قشری است که با عنوان ”نایاکیون“ شناخته میشوند. ۱/۹
نایاکیون که سالها ابزار دست بازوان («اصلاح»طلب) دستگاه وزارت خارجه جمهوریاسلامی بودند، پس از عیانگشتن نیات و ارتباطاتشان با جمهوریاسلامی به شدت در میان ایرانیان منفور گشتهاند. از اینرو تلاشهایی که برای «رهبر»تراشی برای مخالفان جمهوری اسلامی به صورت مستقیم از سوی نایاکیون و یا از سوی وابستگان ایشان به نام نهادهای رسمی صورت میگیرد، با واکنش شدید جامعه ایرانی مخالف جمهوریاسلامی قرار میگیرد.
۲/۹
این واقعیت که هسته اصلی حرکت «گذار» از زمره نایاکیون بودهاند لزوما به تنهایی نافی مثبت بودن حرکتشان نیست. اما جنبههای بسیار مشخصی که این حرکت سعی در برجستهسازیاش داشت دقیقا بازتولید آسیبزنندگیهای نایاکیون بود. در ادامه مروری گذرا میکنیم بر برخی از جنبههای آسیبزننده حرکت «گذار»:
۳/۹
مخالفت مشخص با سرنگونی جمهوریاسلامی و تبلیغ «تحول»خواهی-بخوانید «اصلاحات»-برای جمهوریاسلامی؛
۴/۹
«مرکزگرا» خواندن جمهوریاسلامی، نظامی که برای مخالفت با مدرنیزم-با عنوان مبارزه با «استکبار»- برپایه (تفسیر شیعی)اسلامسیاسی و با کثیری از “آتشبهاختیاران” ساخته شده، و تقلیل آن به حاکمیتی برساخته بر مبنای «تبعیض نژادی(!)-اتینکی»؛
۵/۹
برجستهسازی و بازنشر روایت کسانی که با دروغگوییهای آشکار و مکرر در مورد تحولات گذشته و حتی جاری جامعه ایران سعی در بازسازی گونه دیگری از «استکبار»ستیزی دارند؛
۶/۹
و مهمتر اینکه حرکت «گذار»، همچون حرکتهای مشابه نایاکیون در گذشته، سعی در القای این دیدگاه داشت که نقش قشر به اصطلاح «فرهیخته» برای ایران عمدتا باید نقشی «تخصصی» و غیر«سیاسی» باشد. این دیدگاه در دوران به اصطلاح «اصلاحات» و دولت «تدبیروامید» در میان بسیاری از تحصیلکردگان و فنسالاران ایرانی خارج از کشور مقبولیت داشت. به باور این افراد، با اتخاذ عنوان غیر«سیاسی»، فنسالاران برای نظاماسلامی مشخص میسازند که تهدیدی برای این نظام نیستند و (به خیال خودشان) با هماندیشیهایشان برای کمک به «حاکمیت بهتر» میتوانند به «بهبود» زندگی ایرانیان کمک کنند!
اما در عمل این افراد غیر«سیاسی» تبدیل به ابزاری کاملا ”سیاسی“ در دست مالهکشان جنایت—از جمله محمدجواد ظریف—شده بودند. ایشان نه تنها به امثال ظریف کمک میکردند تا جمهوریاسلامی را به عنوان «نماینده» موجه مردم ایران برای دولغربی جا بزنند، بلکه با تعامل مداوم با (اجزای«اصلاح»طلب دولت) جمهوریاسلامی، به عنوان کسانیکه طبیعتا برای گذران زندگیشان هیچ احتیاجی به نظاماسلامی نداشتند، همکاری با این نظام ظالم را به عنوان کاری پذیرفتنی برای ایرانیان داخل کشور جا میانداختند.
۷/۹
بعد از جنبش فراگیر براندازانه ۱۴۰۱، عدم مشروعیت نظاماسلامی و لزوم برافتادن جمهوریاسلامی به امری غالب در آگاهیجمعی ایرانیان تبدیل شدهاست. تلاش برای برافتادن هر حکومتی—بنابر هر تعریف معقولی—کاری کاملا ”سیاسی“ محسوب میشود. بازتعریف مخالفت با جمهوریاسلامی در پوشش به اصطلاح غیر«سیاسی»، «مدنی»، و «تخصصی»، چیزی نیست جز تلاش برای کمرمق کردن مقابله موثر با جمهوریاسلامی. هیچ بعید نیست که در سالها و یا حتی ماههای آتی شاهد ”تعامل“ (لااقل بخشی از) نظامجمهوریاسلامی با این طیف از «مخالفان» «فرهیخته» نیز باشیم؛ در اینصورت دوباره شاهد کمک این «فرهیختگان» به تلاشی دوباره برای «مشروعیت»تراشی خارجی و داخلی جمهوری اسلامی خواهیم بود.
در بهترین حالت برخی از این «فرهیختگان»، ضمن اذعان به قوت مخالفان جمهوریاسلامی نزدیک به @PahlaviReza —که بیشک از مهمترین و قدیمیترین مخالفان جمهوریاسلامیهستند—تنها منتظرند تا گذر زمان موجب «افولچشمگیر» ایشان و قدرتیابی جریانات مورد وثوق این «فرهیختگان» شود!
۸/۹
خوشبختانه برخلاف دهسالپیش که فنسالاران ایرانی خارجازکشور اقبال نسبتا گستردهای به نایاکیون داشتند، حرکت «گذار» با چندان اقبالی در بین عموم فنسالاران ایرانی روبرو نشد. این عدم اقبال را میتوان حاصل آگاهی بهتر فنسالاران جوان نسبت به ماهیت جمهوریاسلامی و #نکبت_۵۷ دانست. بر خلاف دورهای که فنسالاران همنسل من فریب «اصلاحات» و یا «تدبیروامید» را میخوردند، گسترش میهندوستی در بین فنسالاران جوان—که تا حد خوبی حاصل دلاوریهای امثال مجیدرضارهنورد و #گاردجاویدان است—باعث شده تا متاع فاسد #نکبت_۵۷ و گفتمان «استکبار»ستیز خریدار کمتری داشته باشد.
با اینحال، به دلیل غلبه جریانات توجیهگر اسلامسیاسی بر محیطهای دانشگاهی غربی، بعید نیست که دوباره گروهی از «فرهیختگان» ایرانی تحت تاثیر اینگونه جریانات به ابزاری کمکی برای «نظاماسلامی» تبدیل شوند.
امید که حتی اگر فنسالاران ایرانی خارجازکشور کمک چندانی به تلاشهای براندازانه مردم ایران نمیکنند لااقل ایراندوستیشان باعث شود تا مانند نسل «فرهیختگان» دوره «اصلاحات» به مانعی اضاف در مسیر برانداختن نظاماسلامی تبدیل نشوند.
۹/۹
پینوشت. به نظر میرسد کانالهای مرسوم «فرهیختگان» در اکس/توییتر دوباره فعال شدهاند تا تعداد کمتری این مطلب را ببینند. گویا ترویج سانسور با نام مبارزه با «(دیس)اینفورمیشن» از علاقمندیهای جدید برخی «فرهیختگان» شده است.
• • •
Missing some Tweet in this thread? You can try to
force a refresh
ایالاتمتحده و متحدانش برای دفاع از جمهوریکره(جنوبی) در برابر کمونیستهای خونریز (کرهشمالی) در سال ۱۹۵۰ وارد شبه جزیره کره شدند. بیست سال بعد از آن در ۱۹۷۰، جمهوریکره راه پیشرفت را آغاز کرده بود اما همچنان کشوری بود فقیر ... /۱
... با توليد سرانهای کمتر از ۱۸۰۰ دلار (به قیمت ثابت سال ۲۰۱۰)، یعنی یک شانزدهم سطح فعلی تولید سرانهاش.
اگر امروز ایالاتمتحده کره را ترک کند احتمالا کمونیستها جمهوریکره را نابود خواهند کرد. تصور کنید با خروج ایالاتمتحده از شبهجزیره کره در سال ۱۹۷۰ چه اتفاقی میافتاد. /۲
خوشبختانه در آن سالها ارادهای قوی برای ایستادن در برابر 'امپراطوریشر' وجود داشت و ویروس «استکبار»ستیزی به فراگیری امروز نهادهای جهانآزاد را در بر نگرفته بود. در نتیجه ایالاتمتحده ایستاد و مردم کره راه رشد و رفاه را طی کردند. /۳
ترازنامه بانکمرکزی ایران نشانگر روشنی برای دو مشکل اصلی نظام پولی/بانکی ایران است که آنرا قفل کردهاست: ورشکستگی بانکها و نبود ابزار سیاستگذاری پولی.(۱/۶)
بر اساس آخرین آمار رسمی، در ۱۲ ماه منتهی به آذر ۹۷، بدهی بانکها به بانک مرکزی ۳۶۷ هزار میلیارد ریال افزایش یافته، و در همین مدت سپرده بانکها- که تقریبا تمامش سپرده قانونی است- ۳۶۰ هزار میلیارد ریال بالا رفته است.(۲/۶)
افزایش ۳۲ درصدی بدهی بانکها به بانکمرکزی نشان از ورشکستگی گسترده بانکهای ایران دارد، به طوری که بانکها دیگر حتی قادر به تامین افزایش سپردههای قانونی نزد بانکمرکزی نیستند، و مجبور به استقراض از بانک مرکزی میشوند.(۳/۶)