آدورنو Profile picture
Sep 23 25 tweets 10 min read Read on X
“متواضع بودن، تحمل تحقیر نیست!”

وقتی ادعا کرد در ۶ هفته کارگران بی‌سواد را قادر به خواندن و نوشتن خواهد کرد، روزنامه “مردم” تیتر زد: توهمات ذهن یک معلم!

۴۵ روز بعد، ده‌ها کارگر و کشاورز فصلی، متون ساده روزنامه مردم را می‌خواندند و نامه‌ای جمعی به شورای سردبیری نوشتند./۱ Image
دو سال بعد در ۱۹۶۴ نام پائولو فریره که به ریاست “کمیته ملی فرهنگ عمومی” انتخاب شده بود در صدر لیست بازداشتی‌های دولت کودتاچیان نظامی برزیل آمده بود.
جرم “آقای معلم” که بابتش ماه‌ها شکنجه و پس از آن ۱۵ سال تبعید شد، این بود:

تلاش برای براندازی حکومت از طریق باسواد کردن کارگران!/۲ Image
فریره پس از آن‌که با همکارانش در ۱۹۶۲ موفق شد ۳۰۰ کارگر را ظرف شش هفته باسواد کند، پروژه “پا برهنگان قادرند بخوانند” را کلید زد و هزاران بی‌سواد را نجات داد.

حالا در ۱۹۶۴ کودتاچیان، خطر با سواد شدن کارگران را بدرستی تشخیص داده بودند و برای حفظ نظم موجود، فریره را بازداشت کردند/۳ Image
پس از ماه‌ها بازداشت و شکنجه، تبعید شد. مدتی به شیلی رفت و پس از آن برای تدریس راهی دانشگاه هاروارد و سپس سوئیس و استرالیا شد.

در نهایت نظریه تاثیرگذار خود “آموزش ستم‌دیدگان” را در نقد سیستم آموزشی موجود ارائه کرد که در زمره ۳ کتاب اول علوم اجتماعی در ارجاع بدان محسوب می‌شود./۴ Image
فریره در نقد نظام آموزشی که آن را “آموزش بانکی” می‌نامید، می‌گوید سیستم موجود ذهن دانش‌آموز را یک ظرف خالی در نظر می‌گیرد که باید توسط نظام آموزشی، پُر و خطر پرسشگری آن خنثی شود.

در نگاه او ریشه استبداد و بذر قوام یافتن نظام‌های دیکتاتوری و وضعیت موجود، در همین شیوه آموزش است./۵ Image
“دانش” در این سیستم چونان سکه‌ای است که باید ذهن خالی دانش‌آموزان را مثل قلک پر کند.

معلم در مقام خداوند “حقایق” را می‌گوید و دانش‌آموزان به مثابه رعیای فرودست، بی‌آنکه اجازه نقد و پرسشگری واقعی را داشته باشند، سخنان رهبر فرزانه در کلاس را کاملا منفعلانه به گوش جان می‌شنوند./۶ Image
همین است که می‌گوید:

«مدل بانکی ارتباط تنگاتنگی با ظلم دارد»

زیرا دانش‌آموز را از هویت پرسشگر خود جدا می‌کند و با “از خودبیگانی” نهادینه در سیستم موجب “انسان‌زدایی” کودکان و در نتیجه حفظ وضع موجود سیاسی و اجتماعی می‌شود.

زیرا شنوندگان منفعل، ظالمان را هم درست تشخیص نمی‌دهند./۷ Image
می‌نویسد در این مدل از آموزش؛ معلم همه چیز می‌داند و دانش‌آموز هیچ نمی‌داند. معلم فکر می‌کند و سخن می‌گوید، دانش‌آموز فقط گوش می‌دهد. معلم انتخاب می‌کند، دانش‌آموز تنها رعایت می‌کند.

«معلم اقتدار دانش را با اقتدار خود یکی می‌گیرد و در نتیجه آزادی فکر دانش‌آموز قربانی می‌شود»/۸
مدل جایگزین فریره مدل آموزش “رهایی بخش” بود. مدلی که به معلم و مخاطب امکان می‌دهد تا از ناقص بودن، دانش خود آگاه شوند:

«در این‌جا معلم دیگر تنها کسی نیست که تدریس می‌کند، بلکه کسی است که خودش در گفت‌وگو با دانش‌آموزان یاد می‌گیرد…
و دیگر استدلال‌ها، مبتنی بر اقتدار نیست»/۹ Image
می‌گوید در این روش، آموزش مسئله‌ساز است و طرح معضل‌های بنیادین می‌کند. پروسه رهایی‌بخشی آموزش در همین تلاش بابت یافتن پاسخ به پرسش‌های ساختاری است. می‌گوید:

«تنها از این طریق است که معلمان و دانش‌آموزان قادر می‌شوند تا بر استبداد و روشنفکری بیگانه‌کننده نظام آموزشی غلبه کنند»/۱۰ Image
می‌نویسد:

«چیزی به نام فرآیند آموزشی بی‌طرف و خنثی وجود ندارد.
آموزش یا به عنوان ابزاری برای تسهیل ادغام و انطباق نسل‌ها در سیستم کنونی تبدیل می‌شود و یا می‌تواند به “تمرین آزادی” از طریق آموزش و نهادینه کردن تفکر انتقادی و مشارکت در دگرگونی ساختارهای نظم موجود عمل کند»/۱۱ Image
از همین‌رو در گفتگو با استیو مک‌کانهی در توضیح اصطلاح “معلم یادگیر” گفت:

«معلم بودن به معنای مبلغ بودن یا صاحب حکم حقیقت ​​نیست. او کسی است که باید بطور دائم و با تجدید ظرفیت خود با فروتنی آماده یادگیری و با سخاوت آماده یاددهی باشد…
و گرنه گرفتار بوروکراتیزاسیون ذهنی می‌شود»/۱۲ Image
در مصاحبه با نشریه “هنرهای زبان” در ۱۹۸۵ گفت که آموزش به‌طور همزمان دارای سه ساحت؛ عمل دانستن، عمل سیاسی و رویدادی هنری است.

و همواره باید به یاد داشت که نظام آموزشی موجود در خدمت یک دستور کار سیاسی و توجیه ایدئولوژی حاکم است.
ایدئولوژیی که می‌گوید همین وضع موجود را تاب‌آور! /۱۳ Image
از همین‌رو بود که هم در “آموزش ستم‌دیدگان” و هم در سخنرانی‌های مختلف، نظیر “کنفرانس جهانی سواد آموزی” در ۱۹۹۵ در آمریکا گفت که نظام آموزشی بانکی موجب نهادینه شدن ترس در ناخودآگاه دانش‌آموزان و حتی معلمان از آزادی می‌شوند.

«موجب وحشت از فکر کردن به امکان تغییر شکل دنیا»/۱۴
شاهکار فریره که خود فرزند فقر بود و از نوجوانی با مرگ پدرش، کارگری کرد و دکترایش را با بومی کردن نظریات جان دیویی، فیلسوف آمریکایی، در حوزه آموزش به کارگران تکمیل کرد، در تشخیص نکته‌ای بود که کمتر کسی بدان توجه نشان داده بود؛
«چرا ستمکشان پس از قدرت خود ستمگران بعدی می‌شوند؟» /۱۵ Image
در “آموزش به ستم‌دیدگان” می‌گوید زیرا ساخت فکری ستمدیدگان در نتیجه تضادهای درونی وضع عینی که در آن سنگر گرفته‌اند و نظام “آموزش بانکی” که نهاد فکری آنان را شکل داده است تنها الگوی قابل شناخت را برایشان به همان شکل و شیوه پیشین تعریف کرده است:

«انسان بودن یعنی ستمگر بودن!»/۱۶ Image
جهان برایشان در همان دو قطب حاکم و محکوم، ستمگر و ستمکش، تعریف شده و الگوی دیگری که در آن همگان آزاد و توانمند باشند، ممکن نیست.

از همین‌روست که در “این ساختار” وقتی دگرگونی و انقلابی رخ می‌دهد، هیولاکش‌های پیشین، خود هیولاهای بعدی می‌شوند و سرکوب شدگان امروز، سرکوب‌گران فردا/۱۷ Image
«این‌که خواهان اصلاحات ارضی‌اند نه به آن دلیل می‌خواهند انسان‌هایی آزاد شوند؛ بلکه برای مالک شدن و حاکم بر سرنوشت دیگران است…
نادر است دهقانی که به عنوان مباشر ارتقای مقام یابد، نسبت به رفقای سابق خود از مالک فعلی ظالم‌تر نباشد»

فریره اما آموزش واقعی را راه چاره می‌دانست!/۱۸ Image
آموزشی که به سرکوب‌شدگان بیاموزد، آزادی تنها در صورت بهم زدن این چرخه معیوب ستمگر و ستمکش محقق می‌شود.

تنها در صورت به چالش کشیدن ساختار جهان موجود، نه برای بازتولید مناسبات قبلی و بجابجایی سرکوب‌شده دیروز در مقام سرکوب‌گر فردا.

و این حاصل نخواهد شد، جز با انقلاب در ساختارها/۱۹ Image
در گفتگویی که پس از بازگشت از تبعید انجام داد، گفت:

«متأسفانه فضیلت فروتنی بسیاری از معلمان و اساتید توسط ایدئولوژی حاکم نابود شده و برخی از آن‌ها تمایل دارند نگاه خود به جهان را به عنوان تنها حقیقت موجود به بچه‌ها تحمیل کنند»

و بزرگترین خطر را تشویق حکومت به “نخواندن” دانست/۲۰ Image
به مک‌کانهی می‌گوید وظیفه ما این نیست که رویاهای خود را به بچه‌ها تحمیل کنیم:

«باید اجازه دهیم تا آن‌ها رویای خود را داشته باشند و با فروتنی رویای آن‌ها را به چالش بکشیم و اجازه دهیم تا آن‌ها نیز از حق انتخاب و به چالش کشیدن رویای ما و نسل پیشین به همان اندازه برخوردار باشند»/۲۱ Image
و این اتفاق نمی‌افتد جز با “خواندن” و پرسشگری انتقادی.
آن‌چه فریره «خواندن جهان» نامید!

که بازخوانی و بازنویسی زندگی است به قصد برهم زدن ساختارهای معیوب فعلی و تلاش برای احیاء انسانیت در انسان از خود بیگانه امروز:

«زیرا خواندن جهان، همواره فراتر رفتن از جهان موجود است»/۲۲ Image
می‌گوید خواندن همیشه شامل درک انتقادی، تفسیر و “بازنویسی” آنچه خوانده می‌شود، است.

و به همین دلیل استبداد، سانسور می‌کند. زیرا با خوانش انتقادی آنچه در متن پنهان است، آشکار می‌شود:

«من همیشه به دانش‌آموزانم می‌گویم؛ خواندن، راه رفتن روی کلمات نیست، چنگ زدن به روح آن‌هاست»/۲۳ Image
در آخرین مصاحبه‌اش با رادیوی ملی برزیل گفت فروتنی از مهمترین خصوصیات یادگیری و یاددهی است.

«اما متواضع بودن به این معنا نیست که تحقیر شدن را بپذیرید. فروتنی به معنای درک درد دیگران است»

و گفت از همین‌روست که نه دیکتاتوران و نه نظام‌های آموزشی مطلوب‌شان فروتن و متواضع‌اند! /۲۴ Image
و در حاشیه‌ی سخنرانیش در “همایش جهانی سواد آموزی” در فیلادلفیای آمریکا گفت:

«ما نیامده‌ایم تا دنیا را آن‌طور که هست نگه داریم.
ما به این دنیا آمده‌ایم تا دنیا را با آموزش از خطاهای گذشته، از نو بسازیم. دنیایی که در آن انسان، انسانی زندگی کند»

پائولو فریره ۱۰۳ ساله شد!

۲۵/۲۵ Image

• • •

Missing some Tweet in this thread? You can try to force a refresh
 

Keep Current with آدورنو

آدورنو Profile picture

Stay in touch and get notified when new unrolls are available from this author!

Read all threads

This Thread may be Removed Anytime!

PDF

Twitter may remove this content at anytime! Save it as PDF for later use!

Try unrolling a thread yourself!

how to unroll video
  1. Follow @ThreadReaderApp to mention us!

  2. From a Twitter thread mention us with a keyword "unroll"
@threadreaderapp unroll

Practice here first or read more on our help page!

More from @Adorno_Persian

Sep 18
“بیشتر از حقم رنج کشیده‌ام”

وقتی اعضای کمیته مرکزی دست‌نویس “آدم‌های مطرود” را خواندند در «توصیه‌ای رقت انگیز گفتند شما هنوز خیلی جوانید چرا این‌قدر بدبینید؟»

ایوان کلیما در “نه فرشته نه قدیس” جواب داد:

«من نمی‌دانم آدم خوبی هستم یا نه. ولی می‌دانم که بیش از سهمم رنج می‌برم»/۱ Image
در گفتگو با استیون دلبوس می‌گوید بیشتر عمرش را در نظام‌های دیکتاتوری سپری کرده و در “قرن دیوانه من” نوشته تا جایی که به‌یاد دارد، همه عمر در آرزوی آزادی بود؛ از انتظار در نوبت مرگ و حمل گاری اجساد در اردوگاه نازی‌ها تا زندان، سرکوب و نظافت خیابان‌ها و توالت‌ها در دوره استالین./۲ Image
بعدها در زندگینامه‌اش نوشت:

«احتمالا کشتن همگان و کشیدن سیم‌خاردار به دور کشور آسانتر از دادن آزادی به مردم است»

و در “قرن دیوانه من” می‌گوید:

«اهمیتی نمی‌دهم اگر مرا بکشند. در جایی که جانیان به حفاظت از قاتلان می‌پردازند و جنایتکاران در امانند، چه کسی می‌تواند زندگی کند؟»/۳ Image
Read 26 tweets
Sep 3
“موسیقی و آزادی؛ جهانی بساز شایسته زیستن”

شاعر نبود اما در شعر “ترانه آزادی” از گوری گفت که کسی در آن نمی‌میرد و آفتابی که هرگز غروب نمی‌کند و از طلب آزادیی گفت بدون زخم!

آهنگساز “زوربای یونانی” می‌گفت:

«دنیایی بساز شایسته‌ی زیستن.
که این‌جا دیگر سخن بر سر زندگی خود توست»/۱ Image
گفتند که زندگیش در دو چیز خلاصه می‌شد؛ موسیقی و مبارزه برای آزادی!

خودش اما گفت که این هر دو یکی‌ست؛ موسیقی بدون آزادی، هر چیزی‌ست جز موسیقی!

میکیس تئودراکیس آهنگساز “زد” و “حکومت نظامی” می‌گفت تنها اصل زندگیش این‌ست:

«هر کس با هر بهانه‌ای طرف سرکوبگران بیایستد، دشمن من است»/۲
صد سال پیش در نیمه تابستان ۱۹۲۵ در جزیره خیوس یونان در خانواده‌ای تحصیل‌کرده به دنیا آمد.

پدرش وکیل بود و از آرزو داشت موسیقیدان شود. اما این مادرش، آپاسیا پولاکیس، بود که راه را برای میکیس از همان کودکی باز کرد تا با غرق شدن در عالم موسیقی و هنر، آرزوی پدر و پسر برآورده شود./۳ Image
Read 20 tweets
Aug 18
“بی‌خیال گذشته‌های خوب، نکبت امروز را دریاب”

در “آدم خوب سچوآن” نوشت خوب زیستن در دنیای پلید غیرانسانی ممکن نیست.

معروفترین نمایشنامه‌نویس و شاعر آلمانی چپ بود اما مورد نفرت استالین، بعدها معلوم شد چرا.
برشت در مرگ استالین سرود:

«شیطان یکی از بهترین مشتری‌هایش را از دست داد»/۱ Image
وقتی به عنوان دانشجوی پزشکی به جنگ‌جهانی اول رفت و دهشت مرگ را دید، آنارشیست شد.

کمی بعد با خواندن آثار مارکس، مارکسیست شد اما مثل کاری که در تئاتر کرد، مارکسیسم‌اش هم متفاوت بود.

سروده بود:
«براستی چه تفاوتی‌ست
میان بانک زدن
و زدن بانک»

که در هر دو مردم‌اند که مال باخته‌اند/۲ Image
در شعری سروده بود:

«آنان که در خوشبختی قدرتمندان سهمی نداشتند.
به هنگام ناکامی‌شان شریک‌اند و سهیم بدبختی‌شان»

در “اپرای یک پولی” نوشت:

«آقایان شما که به ما می‌آموزید که چگونه آدم می‌تواند قانع زندگی کند
و از گناهان زشت بپرهیزد
ابتدا باید به ما چیزی برای خوردن بدهید...» /۳ Image
Read 31 tweets
Aug 14
«کارکرد هیچ دینی ساختن انسان بهتر نیست، ساختن انسان منتظر است»

- الیاس کانتی

نامش در لیست سیاه نازی‌ها بود و باید همان اول بازداشت میشد اما افسر مسئول، شیفته رمان “کیفر آتش” او بود و فرارش داد.

به همین سادگی زنده ماند. کتاب‌ها نوشت و ۴۶ سال بعد بابت همان رمان جایزه نوبل گرفت/۱ Image
سال‌ها بعد در کتاب “توده و قدرت” که تحلیلی جامعه‌شناسانه از ریشه‌های فاشیسم بود و آکادمی نوبل آن را «گنجینه‌ای از ایده‌ها» نامید، نوشت آن‌چه که میان تمامی رهبران دیکتاتور و حکومت‌های فاشیستی مشترک است:

«نیاز به خلق دشمن است تا به نام او، افراد را سرکوب و جنگ‌ها را آغاز کنند»/۲ Image
نوشت در کلام دیکتاتوران و فاشیست‌ها:

«همیشه این دشمن است که “دشمنی” را آغاز کرده، حتی اگر در واقع چنین نبوده نباشد.
همیشه این دشمن است که در حال برنامه‌ریزی بوده حتی اگر در واقع چنین نبوده نباشد.
همیشه این دشمن است که به جنگ با ما فکر می‌کرده، حتی اگر در واقع چنین نبوده نباشد»/۳ Image
Read 25 tweets
Jul 30
“زندگی مرا شکست”

به خودش شلیک کرد اما نمُرد!

با سینه‌ای شکافته، پای پیاده تا Auberge Ravoux رفت تا مداوا شود ولی دیر شده بود.

دو روز در تب سوخت تا برادرش، تئو بر بسترش حاضر شود. آخرین کلامش این بود:

«غم و اندوه تا ابد باقی خواهد ماند»

و ۱۳۴ سال پیش در این روز ون‌گوگ درگذشت/۱ “ون‌گوگ” اثر جان پیتر راسل ۱۸۸۶.
صبح دو روز قبل، ۲۷ ژوئیه، آخرین نامه‌اش را برای تئو با این سطر به پایان برده بود:

«تو هم انسانی، چه می‌توان کرد»

پیش‌ترها در در پاسخ به کسانی که گفته بودند تابلوهای ون‌گوگ روستازده است به برادرش نوشته بود:

«با دیدن رنج مردم روح من همان جا شکست و بخشی از آن برای همیشه دفن شد»/۲ Image
تئو که خودش نیز سخت بیمار بود، به محض دریافت نامه و خواندن این بند که نوشته بود چون هیولایی افسرده، مغروری شکست خورده است، متوجه وخامت روحی ونسان شده بود و بلافاصله به راه زد.

ولی دیگر دیر شده و کار از کار گذشته بود. زیرا ون‌گوگ از مدت‌ها پیش آغاز کرده بود تهی شدن از زندگی را./۳ تئو ون‌گوگ‌‌.
Read 23 tweets
Jul 28
“دردها فراموش نمی‌شوند، نه به سادگی”

در خاطراتش نوشته است که اولین کشف بزرگ زندگیش را زمانی کرد که از روستا به شهر رفتند و دریافت که چقدر فقیرند.

«دریافتم که ما فقیریم و من نیز چیزی فراتر از پسر فقیر کشیش نیستم با کفش‌های سوراخ و جوراب‌های خیس که باید تمام روز را تاب بیاورم»/۱ Image
شاید از این‌رو بود که کارل گوستاو یونگ در یکی از آخرین مصاحبه‌هایش در ۱۹۶۰ به ساندی تایمز، گفت که هیچ زندگی‌ای وجود ندارد که فارغ از ذره‌ای تاریکی باشد؛ اگر چنین بود شادی و سعادت بی‌معنا میشد.

و در پایان مصاحبه گفت:

«هر چه بیشتر در پی خوشبختی بگردید، کمتر ردی از آن می‌یابید»/۲ Image
در خاطراتش نوشته که سرنوشتش با خواب عجیبی که در کودکی دید رقم خورد.

در خواب غاری مغاک‌گونه در باغ کنار خانه می‌بیند و واردش می‌شود:

«پله‌ها را پایین رفتم تا محوطه‌ای دایره‌وار با درختی عظیم در مرکزش که گوشت‌وپوست داشت و بالای سرش مخروطی با یک چشم بزرگ داشت که به من می‌نگریست»/۳
Read 51 tweets

Did Thread Reader help you today?

Support us! We are indie developers!


This site is made by just two indie developers on a laptop doing marketing, support and development! Read more about the story.

Become a Premium Member ($3/month or $30/year) and get exclusive features!

Become Premium

Don't want to be a Premium member but still want to support us?

Make a small donation by buying us coffee ($5) or help with server cost ($10)

Donate via Paypal

Or Donate anonymously using crypto!

Ethereum

0xfe58350B80634f60Fa6Dc149a72b4DFbc17D341E copy

Bitcoin

3ATGMxNzCUFzxpMCHL5sWSt4DVtS8UqXpi copy

Thank you for your support!

Follow Us!

:(