#رشتو
تعطیلات رفتم کوبا و شاید جالبترین سفر زندگیم شد. هاوانا شهر زیبایی بود با معماری کلونیال، باروک و گاهی مدرن که انگار آخرالزمان را دیده، حدود ۶۰ سال در زمان توقف کرده، و حالا داره زندگی را پس از آخرالزمان، از همون ۵۰-۶۰ سال پیش ادامه میده. این چند عکس را مهمون من باشید:
انقلاب کوبا به سرکردگی برادران کاسترو و چهگوارا در ۱۹۵۹ با هدف براندازی حکومت باتیستا و کوتاه کردن دست امریکا به سرانجام رسید. بعدها بحران موشکی و جنگ سرد هم به عواملی اضافه شد که کوبا را مهجور میکرد.
با این حال چهگوارا و کاسترو همچنان در بین برخی کوباییها محبوبیت دارند.
تحریمهای تجاری از سوی ایالات متحده، دست کوبا را برای اصلاح زیرساختهاش بسته و توان ترمیم را در بسیاری از زمینهها نداره. خیلی جاها شبیه منطقهی جنگیه، اما میبینی آدمها توی ساختمان نیمهویران زندگی میکنند. تامین برق و سوخت با مشکل اساسی مواجهه. گاهی ۴۸ ساعت برق نیست!
خیلی دلم میخواست داخل بعضی ساختمونها را ببینم اما نشد. به نظرم میومد پر از داستان باشند. داستانهای بعضا غمانگیز از چرخش روزگار!
یک چیزی که قطعا نظر توریستها را جلب میکنه، رختهای آویزان به سمت خیابانهای پرتردده.
کوبا اینترنت خوبی نداره. برای همین، اجاره یا خرید نسخهی فیزیکی فیلم و سریال همچنان رایجه!
ماشینهای امریکایی دههی ۵۰، مربوط به قبل از ممنوعیت داد و ستد، همچنان ماشینهای اصلی توی خیابون هستند. به ندرت چندتایی پژو هم دیدم (۴۰۵ و ۲۰۶). بعضی از ماشینهای لوکس اون زمان، الان تبدیل شدهاند به جاذبهی توریستی. یک دور در شهر توی کادیلاک صورتی دههی ۵۰، حدود ۵۰ دلار!
زبان اسپانیایی که روزگاری بیدلیل یاد گرفته بودم بالاخره به دردم خورد. این آقای کفاش خیلی مشتی بود. مغازهی باریکش با اینکه به هم ریخته بود حس خوبی داشت، علیالخصوص با اون گیتار روی دیوار. یه ژست خوب هم گرفت برای عکسش!
-Señora, puedo tomar una photo de usted?
+Claro, si!
دستفروشی همهجا رخنه کرده بود.
بار مورد علاقهی همینگوی (فلوریدیتا) که الان به یک جاذبهی توریستی تبدیل شده. چسبیده به ساختمان نیمهویران پشتیش! کنتراست جالبی ایجاد کرده بود.
نکتهی منفی راجع به مردم هاوانا اینه که به شدت میخوان توریست را تیغ بزنن. یکیشون هم تا حدی موفق شد و یک غذای گرون کرد تو پاچهمون. اما ابتکار این پسر را دوست داشتم. وقتی داشتیم خستگی در میکردیم، نشست کنارم و تهش این نقاشی را بهم داد. پول هم نخواست. خودم ۲۰۰ پزو بهش دادم.
مدرسهی کوچکی این بغل بود. معلم داره توی یکی از میدونهای شهر به بچهها تمرین ورزشی میده. احتمالا به این خاطر که حیاط نداشتند!
یک استودیوی کوچک، لای کوچهپسکوچهها! نقاشی یکی از هنرهای رایج در خیابانهای هاواناست.
حدود ۵۰ سال پیش اینجا یک مجموعهی ورزشی پیشرفته بوده. الان اما اون استخر خالی در کنار سبد زنگار گرفتهی بسکتبال، شبیه صحنهای از چرنوبیله.
یک شب که برق قطع بود، وسط تاریکی رسیدیم به این پیتزافروشی محصور که با ژنراتور روشن بود و مردم عین بید دورش حلقه زده بودند. پیتزا ۱۹۰ پزو (تقریبا ۵۰ سنت)! اگر پنیر یا سوسیس یا چیز دیگری هم بخوای به ازای هر کدوم حدود ۲۰ سنت میدی!
و این هم پیتزای پنیر که پس از برداشتن این عکس، لوله و به صورت لقمه مصرف شد. 😂
گلفروشی!
چهطور رویای سوسیالیسم و استقلال کوبا اشتباه پیش رفت. ساختمان عظیمی با واحدهای یکجور که احتمالا این روزها برای رفتن به بالاترین طبقاتش در هنگام قطعی برق باید به سختی جان کند!
در پشت بناها و درختانی که احتمالا زمانی شبیه تکهای از بهشت بودهاند!
پایان!
• • •
Missing some Tweet in this thread? You can try to
force a refresh
قانون نسبیت خاص میگه که سرعت نور برای همهی ناظرها یکیه و به سرعتشون ربطی نداره. اینجا قراره به کمک تصویرهایی که با هوش مصنوعی ساختم و با نقاشی دست و پا شکستهم کشیدهم، توضیح بدم که این قانون چیه و در نهایت چه معنیای میده!
فرض کنید توی ماشینی که داره ۱۰۰ تا میره نشستید و یک توپ را با سرعت ۲۰ ک بر ساعت پرت میکنید. سرعت توپ پرتاب شده از دید شما ۲۰ است. یعنی هر ساعت ۲۰ کیلومتر ازتون دورتر میشه، اما از دید کسی که کنار جاده ایستاده سرعت توپ ۱۲۰ ک بر ساعته. یعنی سرعت ماشین به اضافهی سرعت توپ. ادامه 👇
حالا فرض کنیم به جای توپ توی دستتون لیزره. نوری که از لیزر درمیاد با سرعت نور (۳۰۰ هزارک/ث) به جلو پرتاب میشه، اما برای ناظر کنار جاده سرعت لیزر، سرعت نور به اضافهی سرعت ماشین نیست! فقط همون سرعت نوره یعنی ۳۰۰ هزار کیلومتر بر ثانیه!
این قضیه فقط در مورد نور صدق میکنه. اینکه چی شد این را فهمیدن خودش داستان مفصلیه که اگر دوست داشتید بعداً تعریف میکنم. اگر نمیتونید صبر کنید Michelson-Morley Experiment را سرچ کنید.
اما خب باز که چی؟
اینجاست که داستان جالب میشه. فرض کنید که قانونی داریم که هرکس لیزر بندازه توی چشم رانندهی جلویی یا عقبیش جریمه میشه. اگر هر دو راننده این کار را بکنند کسی تنبیه میشه که اول این کار را کرده.
شما کنار جادهی یکطرفه ایستادهاید که ناگهان دو پرتوی لیزر از دو جهت مخالف در یک لحظهی واحد از کنارتون رد میشن. یکی از پرتوها از ماشین جلویی و یکی از ماشین عقبی که هر دو از شما یک فاصله دارن و با یک سرعت بالا و مساوی و در یک جهت در حال حرکت هستند، پرتاب شدهن. (تصویر را ببینید)
پلیس میاد از شما کمک میخواد که بهش بگید کدوم ماشین اول لیزر انداخت. ماشینها یکی در حال دور شدن و یکی در حال نزدیک شدن به شما بودهن و وقتی پرتوی نور به شما رسیده هر دو ماشین از شما یک فاصله داشتن. پس به درستی استدلال میکنید که هنگام پرتاب نور لیزر، عقبی از شما دورتر و جلویی به شما نزدیکتر بوده. در چنین شرایطی برای اینکه نور همزمان به شما برسه، باید اول عقبی لیزر انداخته باشه.